نهمین سالگرد رحلت شیخناالاستاد، حضرت آیت الله العظمی حاج آقا مجتبی تهرانی اعلی الله مقامه در حالی فرا می رسد که بیش از همیشه جای خالی او احساس می شود. در چنین شرایطی سخت محتاج او، نگاه او، دلسوزی او، مردم دوستی او، راهنمایی های او، صراحت او، صداقت او و طیب کلام او هستیم. اکنون اما با حسرتی بی پایان شاهد صدقی است بر این گفتار صادق آل محمد (ص) که فرمود:« إذا ماتَ المُؤمِنُ الفَقيهُ ثُلِمَ فِي الإِسلامِ ثُلمَةٌ لا يَسُدُّها شَيءٌ»؛ هنگامى كه مؤمن فقيهى مى ميرد ، شكافى در اسلام پديد مى آيد كه هيچ چيز آن را پُر نمى سازد.
حالا دیگر چاره ای جز این نداریم که به مرور درس ها و زنده نگهداشتن خاطره های او دل خوش کنیم. در این ایام که سالروز شهادت بانوی یگانه خلقت، حضرت فاطمه اطهر سلام الله علیها است، بی مناسبت نیست که همگان را توصیه ای اکید کنم بر مطالعه ای اندیشمندانه در نخستین کتابی که از ایشان منتشر شد، «بحثی کوتاه پیرامون خطبه فدک» نام این کتاب است که خلاصه هفده جلسه از درسهای معظم له در سال ۱۳۷۴ بود و یک دوره فشرده اعتقادات، معارف و تاریخ وسیاست ورزی در اسلام است.
با تأکید بر اهمیت این خطبه و دریای ژرف معارف الهی در آن، می فرمودند که این مباحث چیزی است بین ترجمه وشرح. میخواستند به این ترتیب دیگران بیشتر با شخصیت دردانه رسول خدا (صلیالله علیه و آله وسلم) آشنا شوند.
حضرت استاد به این بانوی بی همتا، ارادت و عشق ویژه ای داشت، و این ناشی از اعتقاد و معرفتی بود که به جایگاه و باطن وجود آن حضرت داشت. زمانی(۲۱/۹/۱۳۶۸) از او شنیدم که میفرمود: « زهرا حقیقت کوثر است و کوثر نقطه مرکزی بهشت. بهشت از زهرا علیها سلام منشعب میشود و بیتابی علی علیهالسلام هم به همین دلیل بود که میدید حقیقت بهشت را موقتاً از دست میدهد. برای این ناراحت و بیتاب بود، نه برای مصیبتهای دنیوی یا بلاهای فردی».
بر همین مبنا به فاطمیه اهمیت زیادی می داد. هر دو دهه فاطمیه را عزا میگرفت؛ دهه اول (جمادیالاولی) را خودش در محل جلسات عمومی سخن میگفت و روضه میخواند؛ و دهه دوم (جمادی الثانی) را در منزل و برای خانمها. کسی را دعوت میکرد و خود نیز تنهای تنها در اتاق اندرونی مستمع میشد و گریه میکرد. بر اثر یک عنایت خاص و شیرین معتقد بود که این جلسه مورد قبول و عنایت واقع شده است؛ و به همین دل بسته بود.
داستان آخرین شب قدر او را قبلاً نوشته ام و توسل بی سابقه ای که در آن محفل نورانی داشت . پس از مقدمات فرمود: « من نوحه خوانی بلد نیستم، ولی امشب مرجعیت به کنار، اجتهاد به کنار، فقاهت به کنار، عرفان به کنار، اخلاق به کنار. میخواهم امشب نوحه بخوانم… دوتا جمله میخوانم. زبان حال علی علیهالسلام است. خواننده علی. خواننده پدر. برای کی؟ (برایِ) همسرش که مادر است. این پدر روضه بخواند برای پسر، یعنی امام زمان صلواتالله علیه!
آقا تشریف بیاورید. آقا تشریف بیاورید در آستانه مجلس ما. میخواهم برایت روضه بخوانم.این زبان حال علی علیهالسلام است. رو می کند به زهرا. یا زهرا!
در وسط کوچه تو را میزدند
کاش به جای تو مرا میزدند
… یا زهرا
چرا شده گوشه چشمت کبود
فاطمه جان مگر علی مرده بود
…. یا زهرا
وای من و وای من و وای من
میخ در و سینه زهرای من …»
روح پاکش با حضرتش محشور باد.