بین الملل تابناک: حمله روسیه به اوکراین را باید تحولی مهم در نظام امنیت بین الملل تلقی کرد که بی شک تاثیرات عمده ای بر مناطق مختلف جهان به ویژه مناطق پیرامون اروپا از جمله خاورمیانه خواهد داشت. در واقع، طبق ارزیابی ناظران و تحلیلگران سیاست بین الملل، این بحران به مناطق و حوزه های تصمیمگیری سیاست خارجی کشورها سر ریز خواهد شد.
در این میان، با توجه به اینکه خاورمیانه همواره یکی از کانونهای بحرانهای جهانی و متاثر از رقابت قدرتهای بزرگ بوده، این پرسش مطرح میشود که جنگ اوکراین چه تاثیری بر ثبات و نظم امنیتی خاورمیانه خواهد گذاشت؟ در واقع این بحران چه پیامدهای مثبت یا منفی بر منطقه خواهد داشت؟ ممکن است با وقوع این بحران، منازعات یا بحرانهای جدیدی در منطقه به وجود آیند یا بالعکس خاورمیانه از کانون منازعات و توجهات جهانی خارج شود؟
این ها پرسش هایی است که تابناک در گفتوگو با «عبدالرسول دیوسالار» استاد دانشگاه میلان و مدیر طرح امنیت منطقهای دانشگاه اتحادیه اروپا بدان ها پرداخته است.
متن گفتوگو با عبدالرسول دیوسالار در پاسخ به پرسش های فوق را در زیر می خوانید.
بحران در اکراین تحولی اساسی در سطح کلان نظام امنیت بینالملل ایجاد کرده است و این امر بناچار خرده نظام های امنیتی در دیگر مناطق دنیا را متاثر می کند. این مساله به دلیل اتصالات عمیق امنیتی است که امروز در مناطق مختلف دنیا وجود دارد. نظام امنیتی خاورمیانه، از جمله به دلیل مجاورت و همسایگی جغرافیایی و وابستگیهای اجتنابناپذیری که به نظام ساختار امنیتی اروپا دارد، یکی از سریع ترین تاثیرپذیری ها را از این تحولات خواهد داشت. به عبارت دیگر، امنیت در خاورمیانه به تحولات امنیتی اروپا حساس است؛ اما به نظرم این تاثیر پذیری در چند موضوع برجسته و قابل توجه است.
نخست اینکه بحران اوکراین به معنای شکست مدل اروپایی ایجاد نظام امنیتی ضامن صلح بود و امکان الگوگیری از آن در سایر مناطق به ویژه خاورمیانه را به حداقل رساند. نظام امنیتی اروپا بر پایه نهادها و رژیمهای امنیتی استوار بود که منطق حاکم بر آن ایجاد بستر تعامل میان قطبهای رقیب، یعنی از یک طرف اتحادیه اروپا - ناتو و از طرف دیگر روسیه است. سازمان امنیت و همکاری اروپا (OSCE) در مرکز این نظام امنیتی قرار داشت تا امکان تعامل میان ناتو، اتحادیه اروپا و روسیه را فراهم کند. این سازمان در پی گفت و گوهای امنیتی موسوم به «فرایند هلسینکی» در دهه ۱۹۷۰ شکل گرفته و مهمترین نهادی بود که همواره از آن به عنوان مدلی موفق برای بازسازی نظام امنیتی در سایر مناطق دنیا یاد می شد؛ مدلی که مبتنی بر ایجاد بسترهایی برای تعامل میان رقبا و غیرامنیتی سازی بخشهای مهمی از مسائل امنیتی بود؛ مثل ورزش و ارتباطات میان فرهنگی، دانشگاهها، اقتصاد، آبوهوا و ... . بحران اوکراین این الگوی تامین امنیت مبتنی بر همکاری و حفظ بستر تعامل با رقیب را به چالش کشیده است. فرایند هلسینکی و محصول نهایی آن یعنی سازمان امنیت و همکاری اروپا، نه تنها بستری موفق برای حل و فصل اختلافات میان روسیه و اتحادیه اروپا فراهم نکردند بلکه در پیشگیری از بحرانی که برای آن طراحی شده بود نیز ناموفق بودند. این در حقیقت یک بحران گفتمانی در حوزه ساخت نظام های امنیتی در سایر مناطق دنیاست.
این مساله برای خاورمیانه موضوعی جدی است؛ به دلیل اینکه بسیاری از طرح های سیاسی موجود برای بازسازی نظام امنیتی خاورمیانه، مثلا بهبود روابط ایران و عربستان، از الگویی مشابه نظام امنیتی اروپا الهام می گیرند. ابتکارعمل های پیشنهادی برای نظام امنیتی آینده خاورمیانه همیشه فرایند هلسینکی را به عنوان مدلی موفق که باید در خاورمیانه پیاده شود مطرح کرده اند. اکنون بحران اوکراین نشان میدهد که خود کشورهای اروپایی هم به سمت یک امنیتیسازی رادیکال در تمام حوزههای ذاتا غیرامنیتی حرکت میکنند.
واقعیت های فعلی اروپا یعنی دامن زدن به روس هراسی و امنیتی سازی حوزه هایی مثل ورزش و فرهنگ که همواره بر غیر امنیتی ماندن آنها تاکید می شد، همگی نشان ناکارآمدی فرایند هلسینکی در ایجاد صلح میان رقبای امنیتی است. این واقعیت استفاده از مدل اروپایی برای خاورمیانه را بیش از پیش سخت کرده است؛ بنابراین تاثیر اول بحران در نظام امنیتی اروپا این است که یک بحران در حوزه ایده های تامین امنیت مشترک در خاورمیانه ایجاد شده است. پیشتر هم خاورمیانه با کمبود ایده های کارآمد برای حل اختلاف میان رقای امنیتی مواجه بود، ولی اکنون این وضعیت تشدید خواهد شد.
دومین تأثیر بلند مدت بحران اوکراین، نمایش ضرورت و اهمیت مفهوم بازدارندگی سخت بود. امروز اتحادیه اروپا از لزوم تقویت بازدارندگی نظامی صحبت می کند. کشورهایی مثل آلمان و هلند که سنتی به دنبال تقویت بنیه تهاجمی دفاعی نبودند با یک چرخش آشکار، تقویت بنیه دفاعی خود را در دستور کار قرار داده اند. این تحولات فشاری مضاعف بر مباحث خلع سلاح و کنترل تسلیحات است که خاورمیانه به آنها نیاز جدی دارد. به عبارت دیگر من فکر میکنم، روند جهانی که ما در سالهای آتی مشاهده خواهیم کرد، کاهش تمایل کشورها به ورود به عرصههای کنترل تسلیحات و مذاکرات خلع سلاح است.
این مساله به ویژه در خاورمیانه دردسرساز است؛ به دلیل اینکه کاهش تنش در خاورمیانه و اعتمادسازی میان بازیگران منطقهای، واقعا نیازمند به سطحی از توسل به الگوهای کنترل تسلیحاتی و نیاز جدی برای منطقه ماست. رقبا باید در یک مقطعی وارد گفتوگوهای کاهش تنش بر مبنای کنترل تسلیحات شوند. بحران اوکراین از یک طرف تمایل کشورهای خاورمیانه به ورود به گفتوگوهای کنترل تسلیحات را کاهش می دهد و از طرف دیگر این کشورها را به ضرورت تقویت بازدارندگی سخت سوق خواهد داد. ترکیب این دو روند با یکدیگر بر سطح تنش ها در خاورمیانه می افزاید.
تاثیر سوم بحران اوکراین، به تغییرات سیاست خاورمیانه ای روسیه برمیگردد. سیاست خاورمیانه روسیه مبتنی بر یک نوع موازنه سازی میان بازیگران مختلف و ایجاد نقش یک نوع بازیگر موازنهگر میان قدرت های منطقهای بوده است. روسیه بعد از حضورش در سوریه ابزارهای مختلفی را به دست آورد، برای اینکه بتواند نقش بازیگر موازنهگر داشته باشد و منافع سیاسی متعددی را هم برای این موضوع پیشروی خود می دید. من فکر می کنم قدرت مانور دیپلماتیک روسیه بعد از این بحران و به دلایل مختلف از جمله لزوم تمرکز نظامی و دیپلماتیک بر بحران اوکراین، کاهش می یابد؛ بنابراین، باید انتظار داشته باشیم نوع حضور روسیه در سالهای آینده در خاورمیانه دستخوش تغییر شود و احیانا مسکو دیگر قادر به ایفای نقش موازنهگری نخواهد بود.
این امر تنش در برخی مناطق از جمله سوریه را می تواند افزایش دهد. به عنوان مثال در سوریه، روسیه به عنوان یک بازیگر موازنه گر در جلوگیری از افزایش تنش میان ایران، اسرائیل و ترکیه نقش مثبتی بازی میکرد. روسیه تلاش مینمود که حفظ وضع موجود را در سوریه تضمین کند. امروزه بنا به دلایلی همچون نیاز بیشتر مسکو به تلآویو، این نقش ممکن است تغییر کند. نیاز دیپلماتیک روسیه به ترکیه و اسراییل در بحران اوکراین توان چانه زنی مسکو در قبال این بازیگران را کاهش داده و لذا آزادی عمل بیشتری برای بازیگران منطقه ای رقیب ایران فراهم کرده است. این مساله به خودی خود ممکن است ظرفیت را برای افزایش تنش بالا ببرد. چراغ سبز روسیه به اسرائیل برای تهاجم به منافع ایران در سوریه را باید در این قالب دید. لذا تغییر نقش روسیه در خاورمیانه یعنی کاهش نقش موازنهگری اش و تبدیل مسکو به یک بازیگر با ظرفیت کمتر و حتی وابسته در خاورمیانه، مناطق بحرانزایی مثل سوریه و یمن را ممکن است پرتنشتر کند.
ما در یمن نیز وضعیتی مشابه را در بحث رای مثبت روسیه در شورای امنیت به پیشنهاد امارات در خصوص تروریستی خواندن یمن شاهد بودیم. به این ترتیب، بحران اوکراین توافقاتی را بین روسیه و کشورهای خاورمیانه ایجاد کرده است که روسیه را از ایفای نقش بازیگر موازنه گر دور می کند.
اما چهارمین تاثیر بحران اوکراین بر خاورمیانه به تشدید رقابت قدرت های بزرگ در این منطقه باز می گردد. برعکس این ارزیابی که بحران امنیتی در اروپا میتواند خاورمیانه را از عرصه توجهات جهانی خارج کند، من فکر میکنم بحران اوکراین میتواند رقابت میان قدرت های بزرگ در خاورمیانه را تشدید کند.
به چند دلیل از جمله اینکه خاورمیانه به دلیل اهمیتش در حوزه انرژی و نقشی که در ثبات بازار انرژی جهانی دارد یک بار دیگر در اولویت سیاست قدرت های غربی قرار گرفته است. چین هم مدتهاست که تمایل زیادی دارد که در این حوزه نقش بیشتری بازی کند. بحران اوکراین اهمیت شریان های انرژی در خلیج فارس را برجسته کرد و این روند رقابت میان غرب و چین در حوزه انرژی خاورمیانه را تشدید خواهد کرد. همین امر اروپاییها را در خاورمیانه فعالتر می کند؛ از سوی دیگر، حوزه امنیتی شرق مدیترانه که به خاورمیانه متصل است، به حوزه رقابت مهمتری میان اروپا و روسیه تبدیل می شود. بدین معنا که اروپا تلاش هایش را برای مصون نگه داشتن شرق مدیترانه و مناطقی که از جنوب اروپا میتواند نظام امنیتی اروپایی را مختل کنند بیشتر می کند. نزدیکی ترکیه و یونان را باید در این چارچوب تفسیر کرد که محصول دیپلماسی پشت پرده بروکسل است. براساس همین منطق، ناتو و اتحادیه اروپا متمایل به نقش فعالتری در حوزه خاومیانه خواهند شد تا از یارگیری جدید روسیه در این منطقه پیشگیری کنند. بنابراین بحران اوکراین هم به دلیل مساله انرژی و هم به دلیل تلاش اروپا و آمریکا برای جلوگیری از بلوکبندی های جدید امنیتی توسط روسیه، ممکن است خاورمیانه را بار دیگر به مرکز توجه غرب باز گرداند.
در واقع هر چهار روندی که مورد اشاره قرار گرفت، روندی از افزایش تنش امنیتی را در خاورمیانه و منطقه خلیج فارس به دنبال خواهد داشت.