به گزارش تابناک به نقل از تسنیم، عباس سلیمینمین مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران به توئیت حمید رسایی درخصوص مسئله تغییر ریاست سازمان اطلاعات سپاه واکنش نشان داد.
رسایی در مطلبی، جابجایی حجتالاسلام حسین طائب از ریاست سازمان اطلاعات را بعد از عزل آیت الله منتظری از قائم مقامی رهبری در دهه ۶۰ مهمترین عزل در تاریخ جمهوری اسلامی معرفی کرده است.
متن یادداشت شفاهی عباس سلیمی نمین در نقد اظهارات رسایی را در ادامه میخوانید:
هر تغییری در سیستم مدیریت کشور اگر در یک دوره منطقی صورت بگیرد میتواند منشأ تحول باشد چرا که مدیران در یک فاصله زمانی مشخص و منطقی آنچه در توان دارند را ارائه کرده و در راستای اهداف تعیین شده گام برمیدارند. نظر شخصیام این است که دوره مدیریتی بسیاری از افراد در سیستم کلان کشور میبایست حداکثر ۲ دوره -و بنا بر سنت رهبری، ۲ دوره ۵ ساله- باشد چون همانطور که اشاره شد، غالب مدیران (علیرغم وجود استثنائاتی) طی یک دهه آنچه در توان داشتهاند را در راستای اهداف نظام مقدس جمهوری اسلامی ارائه میدهند.
تغییر ریاست سازمان اطلاعات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را هم باید از همین منظر تحلیل کرد و با این نگاه، جابجایی حجت الاسلام طائب بعد از ۱۳ سال که این مسئولیت را برعهده داشت، کاملاً منطقی و اصولی است.
در فضای یک جامعه آزاد، هر کس میتواند موضع شخصی خود را درباره این تحولات و تغییرات مدیریتی ابراز کند اما اینکه هدف از این موضعگیری «جعل تاریخ» و «برخورد شخصی و نفسی» باشد، پذیرفتنی نیست چرا که برخی افراد نه بر مقوله تاریخ اشراف و تسلط دارند و نه درواقع دارای توان تحلیلگری هستند که بتوانند یک تحلیل درست از مسائل ارائه بدهند. موضع جناب آقای رسایی درباره تغییر اخیر در سازمان اطلاعات سپاه از همین دست است.
بدون اینکه بخواهم وارد بحث عملکردها شوم، نوع ورود آقای رسایی به برخی مسائل را یک نگاه دارای اعوجاج میبینم. مسئله آقای منتظری یک موضوع بسیار پیچیده و قابل تامل در آن دوره بود چرا که قبل از مطرح شدن ایشان به عنوان جانشین رهبری توسط گروهی از افراد دلسوز، به خود ایشان – منتظری - نسبت به مشکلات بیت او هشدار داده شده بود.
در آن مقطع حضرت امام(ره) با هوشمندی، معضل موجود را درک کردند، درحالیکه بسیاری از صاحبنظران در عرصه سیاست در همان زمان شناخت کاملی نسبت به این مسئله نداشتند و حتی مواردی هم در مخالف با این تصمیم مطرح شد.
قبل از آنکه آقای منتظری توسط خبرگان به جانشینی رهبری انقلاب انتخاب شوند، عدهای در بیت ایشان نفوذ کردند و زمینهسازی برای این امر توسط همان جریان پرمسئله ایجاد شد.
تمام حرف و تلاش جریان مهدی هاشمی، نهضت آزادی و جریانات متعدد دیگر از جمله منافقین بر این بود که از وجود برخی افراد برای رویارویی با بنیانگذار انقلاب اسلامی استفاده کرده و حتی بعضاً به دنبال خدشه وارد کردن از طریق همان افراد به جایگاه امام(ره) بودند؛ نکتهای که -برای مثال- در مورد مرحوم آیتالله طالقانی حادث نشد.
در قضیه دستگیری فرزندان آیتالله طالقانی توسط کمیته، منافقین تلاش کردند موضوع درگیری مسلحانه با امام(ره) را مطرح کنند و تصریح داشتند که ما قوای نظامی و مسلح خودمان را در خدمت آقای طالقانی قرار میدهیم تا با این مورد مقابله کند اما توفیقی حاصل نکردند و آیت الله طالقانی فریب این سوءاستفادهها و سوءنیتها را نخوردند و با هوشمندی بسیار این روند را متوقف کردند. اما آقای منتظری علیرغم اینکه امام(ره) به عنوان استادِ ایشان بارها از سر ارشاد و دلسوزی به آقای منتظری فرمودند که برخی از عناصر پرحاشیه بر بیت ایشان حاکم شدهاند، آقای منتظری توجه نکرده و در مقابل نظر امام(ره) ایستادند.
البته این هشدار فقط از سوی امام(ره) داده نشد، حتی فردی مانند مرحوم آیتالله مشکینی نیز در روزی که آیتالله منتظری را انتخاب کردند، به ایشان گفتند که «دوستان همه نگران بیت شما هستند.» بنابراین آیت الله مشکینی نیز رسماً این مطلب را دلسوزانه گفتند اما متاسفانه آقای منتظری حتی فرمایشات امام(ره) به عنوان استادشان را مورد بیتوجهی قرار دادند و دلسوزی ایشان را نادیده گرفتند و عناصر پرمسئله را بر امام(ره) ترجیح دادند.
بطور کلی این سخن یعنی مقایسه موضوع تغییر آقای طائب و عزل آقای منتظری حرفی بسیار ناپخته و ناشی از عدم شناخت تاریخ توسط گوینده بوده و نشان از فقدان درک دقیق مسائل تاریخی دارد.
اگر فردی با مقامی یا دستگاهی مسئلهای دارد، چرا تاریخ را جعل میکند؟ موارد بسیاری وجود دارد که نشان میدهد آقای رسایی در این زمینه کاملاً معطوف به مسائل شخصی در گذشته اظهار نظر میکند و همه میدانیم مواردی وجود دارد که خارج از موضوع این بحث است. اما آنچه مشخص است این است که ناراحتیهای شخصی ایشان در گذشته، موجب چنین واکنشی شده است.
فردی در نظام مدیریتی کشور به طور طبیعی تغییر کرده و هرکس که درکی از مقوله مناسبات اداری داشته باشد با این تغییر به صورت منطقی برخورد میکند اما اینکه بخواهیم در این زمینه به صورت شخصی -آنهم با جعل تاریخ- واکنش نشان دهیم منطقی و پذیرفتنی نیست.
مورد مطرح شده از سوی آقای رسایی در واقع آقای منتظری را تطهیر میکند؛ بنابراین واقعیت امر اینجاست که بیش از آنکه به کس دیگری بر بخورد، تطهیر کننده آقای منتظری است.
بسیار عجیب است که افراد داعیهدار دفاع از امام(ره)، مسئله آقای منتظری را اینقدر تقلیل میدهند و این جای تاسف و تاثر است که بخاطر مسایل شخصی حتی تاریخ را هم جعل کنیم. درحالی که عزل منتظری یکی از فرازهای برجسته زندگی امام است؛ زیرا ایشان اجرای عدالت را به قیمت از دست دادن یکی از شاگردان برجسته خود پی گرفتند.
موضعگیریهای متعدد آقای رسایی در گذشته نشان میدهد که ایشان -جدای از مسائل شخصی که قصد ورود به آن را ندارم- فردی غیرمطلع در عرصه سیاسی است و عدم درک صحیح از مسائل، در موضعگیریهای او کاملاً مشهود است اما وقتی به موضوع اخیر بیشتر و دقیقتر توجه میکنیم ردپای مسائل شخصی که منجر به جعل تاریخ شده را بیشتر میبینیم.
همانطور که بالاتر گفته شد، هرفردی مختار است درباره هر اتفاقی موضعگیری خودش را داشته باشد اما جعل تاریخ هیچگاه مجاز نیست خصوصاً اینکه پای مسائل شخصی در میان باشد.
این واقعا تاسف آور است که افرادی مدعی فکر و اندیشه باشند و در این حد با تاریخ بیگانه ظاهر شوند و یک مسئله تغییر مدیریتی را با یک مقوله تاریخی بسیار پیچیده مشابهت بدهند؛ موضوعی که که اگر امام (ره) به آن ورود نمیکردند، قطعاً انقلاب با بحرانهای جدی مواجه میشد.
به عقیده بنده این دو مورد اصلاً قابل مقایسه نیست و باید بار دیگر تاکید کنم که این شکل موضعگیریها کاملاً شخصی و تاسفبار است که همانطور که گفته شد، از سوی آقای رسایی مسبوق به سابقه بوده است.