یکی از چالشهای بزرگ فوتبال ایران حضور افرادی تحت عنوان مالک (سرمایه گذار) است که بدون هیچ تجربه، سابقه و شناختی، به یکباره سر از فوتبال در می آورند و پس از سپری شدن مدتی از عمر حضورشان در فوتبال ناگهان متوجه میشوند چه کلاه گشادی سرشان رفته است.
تجربه و سابقه سالهای گذشته گویای این نکته مهم است، افرادی که بدون شناخت، بررسی و تجربه به یکباره بعنوان مالک و سرمایه گذار وارد فوتبال میشوند، خوراک آماده دلالان همیشه حاضر و چسبیده به فوتبال شده اند.
مالکی که مدعی است میلیاردها تومان طی یک فصل هزینه کرده است ولی نمیداند وظایف مدیرعامل و دیگر اعضای هیات مدیره چیست و از مدیرعامل میخواهد که به هیات مدیره و باشگاه برنامه بدهد در حالیکه اصطلاحات هیات مدیره و مدیر عامل که برگرفته از قوانین و مقررات قانون تجارت "مبحث شرکتها" میباشد در این خصوص شرح وظایف هرکدام از این اشخاص را مشخص نموده است و بر همین مبنا، مدیریت کلان و همچنین حق نظارت بر آن مجموعه را در صلاحیت هیات مدیره و از سوی دیگر مدیریت عملی و اجرایی را به مدیرعامل واگذار نموده است. به بیانی دیگر برنامه ریزی، تصمیمات، سیاستها و اهداف کلی مجموعه با هیات مدیره است و مدیر عامل مجری مصوبات هیات مدیره است اما متاسفانه این تعریف در فوتبال ایران گاهاً برعکس استعمال میشود و نقش هیات مدیره سمبلیک گردیده که این یکی از معایب بزرگ فوتبال ایران در حوزه باشگاه داری است و باعث می گردد که مدیر عامل خود را حاکم بلامنازع باشگاه دانسته و به خودش اجازه دهد در مورد تمامی مسائل فنی و تخصصی اظهار نظر یا در تصمیم گیریهای کلان که در حرفه او نیست مداخله و تصمیم گیری و یا تصمیم سازی نماید.
با تدقیق در فرآیند و شیوه باشگاهداری در فوتبال ایران، درمییابیم که اینگونه افراد با صرف هزینه های چند میلیاردی، متاسفانه از بدیهیترین مسائل حوزه فعالیت خود ناآگاه هستند که هم به خودشان ضرر میرسانند و هم به فوتبال و به جای بکارگیری متخصصین امر در حوزههای مختلف فوتبال، از افراد دلال، سودجو و فرصت طلبی که هیچ سابقه ای در فوتبال ندارند استفاده می برند و این دلالان همواره از ناآگاهی مالک استفاده می کنند تا سریعا با مهره چینی و جابجایی مربی و بازیکن چیزی عایدشان شود.
سرمایه گذار سردرگم و بی تجربه از این حجم از حواشی بوجود آمده بدلیل نتایج ضعیف تیم که حاصل اشتباهات مدیریتی خود اوست، کار را به جایی خواهد رساند که طرفداران با شعار "حیا کن رها کن" پیش از موعد او را بدرقه نمایند تا وی مجبور شود عطای کار را خیلی زود به لقایش بسپارد و تاوان اشتباهات خود را اینگونه پس دهد.
حلقه مفقوده باشگاهداری دانش و سطح آگاهی و تجارب گذشته مدیران باشگاه های سطح کشور است و اکثریت آنها با دید هزینهبر بودن باشگاهداری، مدیریت می کنند و در این راستا در صورتی که فلسفه باشگاه داری خود را تغییر دهند، متعاقبا تغییر نگرش خواهند داد و با برنامهریزی دقیق و رویکردی اقتصادی به درآمدزایی مناسب دست خواهند یافت.
در باشگاههای بزرگ هم هرکس از هر طریقی که به راس یک باشگاه ورزشی برسد تصور میکند از توانایی و تجربه کافی در اداره باشگاه برخوردار است در حالیکه این افراد باید با کسب تجارب موفقیت آمیز متعدد و گذراندن دورهها و تخصصهای لازم، مدرک و جایگاه دانشگاهی لازم به این مرتبه برسند.
عدم پاسخگویی در قبال اتفاقات مثبت و منفی در باشگاه ورزشی مورد دیگری است که در باب موضوع باشگاهداری در ایران وجود دارد، زیرا نبود ثبات مدیریتی باعث می شود هیچ مدیری نتواند در راستای برنامههای کوتاه، میان و بلند مدت گام بردارد، مدیر نمیداند تا آخر فصل حاضر در سمت خود باقی میماند یا خیر و در اینصورت طبیعی است که در جایگاه پاسخگو نبوده و تمام تمرکز بالاترین شخص باشگاه به جایگاه تیم در جدول و چند بازی پیش رو معطوف شود.
در باشگاههای فوتبال سطح اول کشور بیش از 90 درصد هزینههای جاری صرف عقد قرارداد با بازیکنان و کادر فنی میشود در حالیکه سود و زیان هر قراردادی باید بررسی و به لحاظ اقتصادی توجیه شود.: باید تمامی تصمیمات هیات مدیره و کادر فنی در راستای برنامه استراتژیک تعریف شده باشگاه باشد. متاسفانه می بینیم در اکثر قراردادهای ورزشی به دلیل عدم آشنایی مدیران با قوانین و مقررات ، موارد مهم حقوقی نادیده گرفته شده و آسیبهای مالی فراوانی به باشگاهها وارد میشود.
در فوتبال ایران، مدیریت در باشگاها الگوی معین و مشخصی ندارد و هر باشگاهی بنا با سلایق متفاوت و بعضا" غلط مدیریت میشود.زمانی یک تیم فوتبال میتواند موفق باشد که باشگاهی با ساختار منسجم و تشکیلاتی ساختارمند پشت آن وجود داشته باشد. متاسفانه در زمینه باشگاه داری برخلاف جوامع موفق دنیا به هدفمندی و تدوین فلسفه صحیح حرفه ای نرسیده ایم.به منظور موفقیت در این کار باید نخست هدف و انگیزهی باشگاهداری به درستی تعیین شود، اینکه چه کسانی سهام دار باشگاه باشند، اهداف کوتاه و بلند مدت باشگاه چه خواهد بود، جایگاه مربی، ورزشکار و هواداران و مسائل اقتصادی چگونه تعریف خواهند شد، در ایران مبهم است.
.با مقایسهای تطبیقی باشگاه منچستریونایتد این باشگاه 110 سال پیش از راه آهن انگلستان گرفته شد و در اختیار بخش خصوصی و مردم قرار گرفت و یا باشگاه های ورزشی اسپانیا بیش از 46میلیارد یورو گردش مالی دارند و خود باشگاه از طریق فروش محصولاتی مثل لباسهای ورزشی، تبلیغات و دیگر موارد بازاریابی به راحتی میتوانند هزینههای جاری خود را تامین نماید.
در انگلستان به تمامی باشگاههای ورزشی به مثابه یک بنگاه اقتصادی و شرکت تجاری خصوصی نگاه میشود که به میزان بسیار زیادی در رشد و شکوفایی اقتصاد کشورشان موثر است، تمامی قوانین اقتصادی و حقوقی که برای شرکتهای اقتصادی غیرورزشی لحاظ میشود برای باشگاههای ورزشی هم تنظیم میشود و قوانینی کاملا شفاف و یکدست برای تمامی باشگاههای در زمینه مالیات، بیمه، نقل و انتقالات مالی، قوانین انضباطی و تنبیهات وجود دارد.
در سایر باشگاههای خارجی روند اقتصادی بسیار شفاف و مشخصی وجود دارد، انتظارات مردم معین است اما در ایران عدم ثبات مدیریتی باعث انجام کارهای مقطعی بدون برنامهریزی قبلی شده و مدیریت جدید همواره با انبوهی از بدهیهای اقتصادی مواجه است که موجب صرف انرژی هیات مدیره به مسائل حاشیهای میشود.
امروزه در سطح کشور بیشتر شاهد تیمداری هستیم نه باشگاهداری، متاسفانه باشگاهها به دلیل تعدد مشکلات جاری نمیتوانند برنامههای مناسبی از قبیل فرهنگسازی، آموزش، گردهماییها و تحقیقات علمی را در رابطه با همه جوانب باشگاهداری از قبیل هواداران خود بطور شایسته انجام دهند.
اقتصاد دولتی و عدم احساس نیاز به تامین منابع از طریق درآمدزایی خصوصی مشکل دیگری است که در سطح اقتصاد کلان کشور به طور عام و اقتصاد ورزش به طور خاص با آن گریبانگیر هستیم و در حال حاضر تقریباً شاهد هیچ حرکتی از سوی باشگاههای ورزشی در راستای برندسازی نیستیم در ایران متاسفانه اکثر باشگاهها بصورت مستقیم یا غیر مستقیم در اختیار دولت و صنعت است وتیمهای دولتی و صنعتی بدون توجه به این ظرفیت ، هزینههای خود را با افزایش درصدی از قیمت محصولاتشان عملاً از مردم دریافت میکنند و به همین دلیل قیمت تمام شده بسیاری از تولیدات صنعتی رشد وحشتناکی داشته است.
اگر میخواهیم پیشرفت اقتصادی در فوتبال را ببینیم باید از باشگاهها که ظرفیت و قابلیت درآمدزایی دارند بهتر استفاده کنیم و وابستگی به دولت را به طور کامل از بین ببریم و به بخش خصوصی به معنای واقعی واگذار کنیم زیرا در ایران معدن بازیکن و توجه افکار عمومی برای جذب سرمایه در فوتبال وجود دارد. مطمئن باشید مشکلات اقتصادی بسیاری از مردم از طریق این ورزش حل میشود چرا که میتوان با واگذاری امور ورزشی به بخش خصوصی مالیاتهای بسیار خوبی را نصیب دولت کرد. و در اینجاست که مدیر باشگاه باید نشان دهد که در زمینه پشتوانهسازی، استعدادیابی و کار بر روی تیمهای پایه به چه شیوهای عمل میکند، چگونه از باشگاههای کوچک و سطح پایین استعدادهای برتر را برمیگزیند و چنانچه این پروسه روندی شفاف و روشن داشته باشد شاهد بالا آمدن و رشد بسیاری از ورزشکاران مستعد خواهیم بود، در غیر اینصورت روابط بر ضوابط حکمفرما خواهد شد.
در پایان یادآور می گردد باشگاه داری در ورزش ایران، سابقه موفقی ندارد. نگاه علمی وجود ندارد و بر خلاف لالیگا و بوندس لیگا و لیگ تر انگلیس، نگاه سهامداری حرفه ای به عرصه باشگاه های فوتبال، در دستور کار نیست.
باشگاه داری مثل هر کار دیگری، مهارت میخواهد. دانش میخواهد و افراد کار بلد نیاز دارد که هم با اصول مدیریت و برنامه ریزی و کسب و کار آشنا باشند هم الفبای ورزش را بشناسند تا در اقتصاد ورزش، حرفی برای گفتن داشته و یک موسسه فرهنگی و ورزشی را به خوبی هدایت کنند.
وکیل پایه دادگستری و حقوقدان ورزشی