"خدا برزیلی است" این ضرب المثلی محلی می باشد. در سال ۲۰۰۱ برزیل به همراه چین، هند و روسیه؛ "بریک" را بعنوان اقتصادهای نوظهور (اندکی بعد آفریقای جنوبی نیز اضافه و بریکس تشکیل شد) معرفی نمودند و آن ها را موجب تقویت رشد جهانی در سال های آینده دانستند. این پیش بینی پس از یک دهه محقق گردید؛ حجم بازار برزیل پنج برابر بزرگتر شده بود. دیگر توزیع ثروت فقط به طبقه بالای جامعه منحصر نمی شد. ظرف مدت کوتاهی طبقه متوسط برزیل گسترش یافت و به سی میلیون نفر رسید و کاهش فاصله طبقاتی میان بالاترین و پایین ترین دهک های جامعه را به دنبال داشت [افزایش رفاه عمومی و پیشرفت سطح زندگی مردم در همه جا به وضوح مشاهده می گردید]. همزمان با رونق اقتصادی و عزم جدی دولت برای مقابله با کشاورزی و استخراج معدن غیرقانونی؛ دنیا شاهد نرخ نزولی جنگل زدایی در آمازون و آماده سازی برزیل برای میزبانی جام جهانی ۲۰۱۴ و المپیک ۲۰۱۶ بود که به نظر می رسید به تضمینی برای رونق ساخت و ساز تبدیل شده و البته ارتقا نقش برزیل در عرصه بین الملل و جایگاه جهانی آن را به همراه داشته است.
امروز نیز لولا، بعنوان کسی که دوران شکوه برزیل از سال ۲۰۰۳ را رقم زده پیشتاز نظرسنجی های انتخابات آتی است. بر این اساس مانند انتظار برای یک معجزه الهی، مردم برزیل امیدوارند که لولای ۷۶ ساله با کوله باری از تجربه دوباره بتواند بخشی از شکوه سابق این کشور را بازگرداند. حال اما پس از گذشت بیش از یک دهه آشفتگی اقتصادی و ناپایداری سیاسی، برزیل نسبت به آخرین سال تصدی لولا، حدود بیست درصد به ازای هر نفر فقیرتر شده است. در دوره ریاست جمهوری بولسونارو (حزب راست جمهوری خواه) برزیل بیش از ۶۶۰ هزار نفر را بر اثر همه گیری از دست داده و بعد از امریکا تبدیل به دومین کشور در نیم کره غربی شده است. همچنین دموکراسی چهار دهه ای آن تحت فشار شدید است [اشاره به کشمکش های سیاسی بولسونارو با سایر قوا و گروه بندی ها]. موضوع محیط زیست و حمایت از آمازون نیز سرنوشت خوبی نداشته و جنگل زدایی افزایش یافته است. به هر حال لولا با کارنامه ای تحسین برانگیز بعنوان "محبوب ترین سیاست مدار روی زمین"، ممکن است بتواند با هوش و تجربه اش، برزیل را به مسیر درست بازگرداند. اما این احتمال نیز وجود دارد که برزیلی ها در دام یک تکرار کلاسیک در سیاست امریکای لاتین قرار گیرند. [نظر احتمالی نویسنده: تکرار یک تجربه خوب قدیمی که در حال حاضر شاید امکان پذیر نبوده و اقدامات سابق در شرایط جدید جهانی و منطقه، چندان برای بازگشت به دوران رونق در برزیل موثر واقع نشود.]
[اقدامات لولا و شرایط خاص داخلی و خارجی در زمان دولت او (۲۰۱۰-۲۰۰۳)]
دهه اول قرن بیست و یکم بعنوان یک دوره استثنایی رشد و ارتقاء اجتماعی در سراسر امریکای لاتین محسوب می شود. دلیل ساده آن بالارفتن تقاضا برای کالاهای این منطقه از سوی چین بود. صادرات کالاهای امریکای لاتین به چین کمتر از ۶.۵ میلیارد دلار در ۲۰۰۲ به ۶۷.۸ میلیارد دلار در سال ۲۰۱۰ رسید. این موضوع ثروت باد آورده ای را ایجاد کرد که دولت های زیادی در این حوزه از جمله دولت لولا، از آن برای تامین مالی پروژه های رفاه اجتماعی و سایر سیاست های عمومی بهره بردند. با این حال منتقدان با توجه به شرایط منطقه در دهه یاد شده، عملکرد برزیل را آن چنان تماشایی ارزیابی نمی کنند زیرا کشورهای دیگری نظیر شیلی، کلمبیا و پرو رشد تولید ناخالص داخلی (GDP) سریعتری داشته اند. درحالی که برزیل از موقعیت مناسب تری برخوردار بوده است.
مزیت دیگر دولت لولا این بود که بلافاصله دولتی را تحویل گرفت که در آن اصلاحات اساسی بازار آزاد انجام شده بود. [در دولت هنریکه کاردسو (۲۰۰۲-۱۹۹۵) برزیل به تورم مهارنشدنی پایان داد، سیستم مالی تثبیت شد، خرید اعتباری برای مصرف کننده در آینده را ممکن ساخت و از یک آشفتگی مالی به یک نظم مالی خوب دست یافت که البته بهره آن را دولت لولا برد.] منتقدان لولا معتقدند، او به طور فوق العاده ای در مورد اقتصاد کلان (بخش های داخلی) خوش شانس بود و ادامه راه را از کاردسو به ارث برده است.
ابتکار افتخارآمیز بولسا فامیلیای لولا به برزیلی های فقیرتر ماهانه حدود ۳۵ دلار کمک هزینه پرداخت می کرد. این امر به کاهش فقر از ۴۰ به ۲۵ درصد در پایان دوره ریاست جمهوری او، کاهش نرخ مرگ و میر نوزادان و تبدیل به مدلی برای کپی برداری گسترده از آفریقای جنوبی تا اندونزی شد. دولت لولا همچنین به شدت افزایش حداقل دستمزد را رشد داد به طوریکه در طول هشت سال تقریباً ۵۰ درصد بالاتر از تورم قرار گرفت و این به میلیون ها برزیلی اجازه داد تا برای اولین بار اتومبیل، تهویه مطبوع و سایر تجهیزات طبقه متوسط را بخرند. این دستاوردها بدون پذیرش ویژگی که به ندرت چپگراهای آمریکای لاتین آن را رعایت می کنند، از سوی لولا امکان پذیر نبود: انضباط مالی.
دولت لولا با مقاومت در برابر فشار مداوم پایگاه خود [احزاب حامی] برای هزینه بیشتر، سال به سال به اهداف بلند پروازانه بودجه دست یافت و به برزیل اجازه داد تا اعتماد سرمایه گذاران را جلب و میلیاردها دلار وام به صندوق بین المللی پول را سال ها زودتر از موعد مقرر پرداخت کند. بر خلاف بسیاری از معاصران خود، از جمله هوگو چاوز ونزوئلا، لولا ائتلاف گسترده ای را ایجاد کرد؛ شامل طبقه کارگر، صنعتگران و بانکداران که شاهد افزایش سود به لطف گنجاندن میلیون ها مشتری جدید بودند. این عملگرایی در طول سالها منجر به سردرگمی مستمری در مورد باورهای لولا ایجاد می کند [رابطه تفکر چپگراها و سرمایه داری]، ابهامی که او اغلب از آن استقبال مینماید. روشن است که چین دلیل اصلی موفقیت برزیل بود. رشد تند چین منجر به تقاضای سیری ناپذیر برای گوشت گاو، سنگ آهن، سویا، شکر و دیگر مشتقات آنها شد که نیمی از کل صادرات برزیل را تشکیل می داد.
اما دقیقا زمانی که به نظر می رسید کشور به نوعی سرعت برای خروج از گذشته پرنوسان خود دست یافته است دوران دولت او و رهبر زیرک و سخاوتمند به پایان رسید. زمانی که میزبانی المپیک ۲۰۱۶ را گرفت و هنگامی که شرکت نفتی پتروبراس ذخایر جدید و غیرمنتظره ای از نفت فراساحلی را کشف کرد، او اعلام کرد که "در نهایت خدا برزیلی است." لولا در پایان سال ۲۰۱۰، از محبوبیت بالای ۸۰ درصد برخوردار و به یکی از شناخته شده ترین رهبران جنوب جهان تبدیل شده بود. به نظر میرسید او نماد نظم نوین جهانی است که در آن، قدرت و پویایی اقتصادی به طور اجتنابناپذیری از غرب پیر و بحرانزده دور میشود. ناظران سیاسی حتی خاطرنشان می کنند که بدون اقدامات لولا و روسف برای تقویت سیستم قضایی برزیل، مانند اجازه استفاده از شهادت در دادگاه ها و انتصاب دادستان های کل مستقل، احتمالاً پرونده کارواش (که منجر به سقوط چپ ها در برزیل بود) هرگز آشکار نمی شد و این پرونده احتمال پیگرد قانونی نداشت.
چالش های شخصی و ستاد انتخاباتی لولا
سن بالا و نزدیک شدن به جامعه جوان برزیل: بین او و بسیاری از جوانان که بخشی از رای دهندگان نیز هستند فاصله معناداری از نظر درک بیوگرافی و خدمات وی وجود دارد زیرا در زمان ترک او از قدرت جوانان فعلی حداکثر ۲۱ سال داشتند.
تاکید دائم کمپین وی بر یادآوری خدمات و گذشته مشهور لولا: این استراتژِی تجلیل گذشته لولا برای جذب و حفظ رای دهندگان است. در واقع تعداد زیادی از برزیلی ها در کمپین لولا در مورد گذشته بحث و گفتگو می نمایند تا آینده!
تیم قدیمی بدون حضور چهره های جدید: آنچه در کمپین ریاست جمهوری لولا مشاهده می شود، تشکیل تیمی است با کمبود چشمگیری از چهره های جدید. این موضوع نشات گرفته از توصیه لولا برای اتکا به بازیگران اصلی [مورد اعتماد] از دوره گذشته است.
مشکل مشترک بازگشت دوباره رهبران موفق به قدرت: به طور کلی در قرن گذشته، رهبرانی که ریاست دوره های رفاهی پررونق و غیر معمولی را برعهده داشتند، مانند خوان پرون (Juan Peron) آرژانتین قبل از دهه ۱۹۴۰، و آلوارو یوریبه کلمبیا در دهه اول قرن حاضر، کارلوس آندره پرز ونزوئلا رونق نفتی در دهه ۱۹۷۰، بدون استثنا، با پایانی فاجعه بار ویا عزل همراه بوده اند، واین موضوع تا حدی به دلیل تغییرات در شرایط جهانی و سقوط قیمت های صادارات کالاهای اصلی این کشورها مانند نفت خام، سنگ آهن و سویا می باشد.
غلبه بر ناملایمات خارجی و داخلی بزرگتر از حد انتظار، لازمه تکرار رکورد قبلی: لولا برای صعود مجدد می بایست بر بسیاری از مسائل خارجی و داخلی غلبه نماید که بزرگ تر از حد انتظارات است و عدم توفیق در انجام آن، نهایتا ریسک خطر غرق شدن را بیشتر می نماید مانند [تجربه منفی] برای افراد مشابه در منطقه.
شرایط منطقه امریکای لاتین، پس از دولت لولا و در حال حاضر
آمریکای لاتین همیشه منطقه ای با رونق و رکود چشمگیر بوده است. در اوایل دهه دوم قرن بیست و یکم، چین تعادل مجدد اقتصاد خود را به دور از سرمایه گذاری و به سمت مصرف داخلی بیشتر آغاز کرد، که منجر به کاهش زیاد قیمت برخی از کالاهای جهانی از سطح سرسام آور [قبلی] آنها شد. تقریباً به طور یکپارچه، شرایط اقتصادهای سراسر آمریکای لاتین بدتر شد. با کاهش قیمت نفت، ونزوئلا با رکود عمیق و دیکتاتوری سرکوبگر فزاینده مواجه شد به گونه ای که این موضوع تبدیل به یک بحران انسانی با شش میلیون درخواست پناهندگی به خارج از کشور گردید. آرژانتین که رشد قابل توجهی در صادرات کشاورزی طی سال های ۲۰۰۳ تا ۲۰۱۰ داشت، در سال ۲۰۱۴ دوباره قادر به پرداخت بدهی های خود در سررسید آن ها نبود. کلمبیا تنها در یک سال شاهد کاهش یک سوم درآمد کلی صادرات خود بود. حتی شیلی، بزرگترین تولیدکننده مس در جهان و در گذشته فرزند ثبات منطقه، وارد دوره ناآرامی اجتماعی و نوسانات اقتصادی شد که هنوز به طور کامل از آن بیرون نیامده است. در طول دهه دوم ۲۰۱۰، آمریکای لاتین به طور کلی رشد اقتصادی متوسط داشت، تنها ۲.۲ درصد در سال، کمتر از میانگین جهانی (۳.۱ درصد). اکنون امریکای لاتین در حال مبارزه برای بیرون آمدن از یک دوره بحرانی ویژه است. از جمله بالاترین نرخ های مرگ و میر ناشی از همه گیری، بدترین رتبه در قتل، آدم کشی و نابرابری های اجتماعی. شرایطی که منطقه با رشد اقتصادی کم فروغ و نا آرامی های اجتماعی یک دهه را از دست داده و تجربه نموده است. [نویسنده معتقد است] با توجه به مقیاس این چالش ها، نگرانی از صعود لولا به قدرت دوباره در برزیل، ممکن است نمادی باشد از آنچه که در روانشناسی آن را ایدئولوژی نکروفیلیا (Necrophilia) می نامند. نوعی دلتنگی یا دلبستگی به یک ایده کهنه و گذشته [مرده] به جای رهبری تازه با سیاست آینده نگرانه و روبه جلو. [ به معنی اینکه سیاستمداری کهنه و تاریخ گذشته به جای فکر تازه و آینده نگر دوباره بر قدرت مسلط شود]
شرایط خاص امریکای لاتین
به نظر می رسد کشورهای آمریکای لاتین در یک لیگ خاص خود قرار دارند. توضیح اینکه بهره وری در آمریکای لاتین از اواخر دهه ۱۹۶۰ راکد یا کاهش یافته است. این مصیبت دلایل مختلفی دارد، از جمله سرمایهگذاری کم، زیرساختهای ناکافی، و بخش خصوصی که توسط یک دولت متورم از برخی کشورها برآمده است. در نتیجه اقتصادهای آمریکای لاتین بدون آنچه که باید موتور اصلی رشد باشد، عمل کرده اند و آن ها را به دو محرک اصلی دیگر در ۶۰ سال گذشته متکی نموده است. اولین مورد توسعه نیروی کار است. اما به نظر می رسد، این مزیت نیز با کاهش نرخ زاد و ولد؛ تا حدود سال ۲۰۳۰ از بین رفته و جمعیت به سرعت پیر شود. موضوعی که ممکن است در سال های آینده برای سرنوشت منطقه اهمیت بیشتری پیدا کند. با این حال این منطقه در دهههای گذشته پیشرفتهای آشکاری را شاهد بوده: موج بزرگ دموکراسیسازی مجدد در دهه ۱۹۸۰، اصلاحات اقتصادی تثبیتکننده دهه ۱۹۹۰، و تلاشهای توزیع مجدد در دهه اول قرن حاضر، همگی نقاط عطفی برای این حوزه محسوب می گردد. امروز نیز بسیاری از روندهای مثبت در حال انجام است: آمریکای لاتین اکنون سریعترین بازار در حال رشد جهان برای سرمایه گذاری ریسک پذیر می باشد. زنان و گروه های اقلیت به حاشیه رانده شده، اکنون در حال ارتقاء به موقعیت های رهبری در دولت و تجارت هستند. برخی از کشورها، مانند پاناما و اروگوئه، عملکرد بهتری از دیگران داشتهاند و در این زمینه نمونه های امیدوار کننده ای هستند.
اما اگر هدف منطقه همگرایی با استانداردهای زندگی اروپای غربی و ایالات متحده باشد، (همانطور که لولا و دیگر سیاستمداران نسل او، آن را ماموریت خود می دانستند) وضعیت موجود کافی نخواهد بود. آمریکای لاتین امروزی به رهبرانی نیاز دارد که نه تنها بتوانند ثروت را توزیع کنند، بلکه به ایجاد آن نیز کمک نمایند. این شامل اصلاحات بلند پروازانه در زمینههایی از آموزش گرفته تا انرژی سبز و تفکر جدید جسورانه در مورد اتحادهای تجاری و نقش منطقه در زنجیرههای تامین جهانی است. مشخص نیست که آیا هیچ یک از روسای جمهور منطقه، چه در گذشته یا چه در حال، چشم انداز، نظم و انضباط یا مأموریت سیاسی برای انجام آن را دارند یا خیر.
[فراز و نشیب سیاسی لولا پس از سال ۲۰۱۰]
سقوط لولا
زمانی که اقتصاد شروع به تیره شدن کرد، دولت چپ گرای وقت سعی نمود با توسل به مداخله شدید در اقتصاد و ترفندهای حسابداری برای رسیدن به اهداف بودجه ای دولت لولا، روزهای خوب را حفظ کند. مقاومت در برابر کندی اجتناب ناپذیر اقتصاد، تورم رو به افزایش، بی تجربگی رئیس جمهور وقت جیلما روسف [تا قبل از لولا گمنام بود، بعلاوه از جذابیت و انعطاف ایدئولوژیک لولا نیز برخوردار نبود]، بیماری لولا (سرطان گلو) و بدترین رکود برزیل در یک قرن گذشته منتهی به سال ۲۰۱۵ میلادی، مجموعه عوامل سقوط چپگراها و لولا را نشان می دهد.
عملکرد دولت های پس از لولا
میشل تمر، که پس از برکناری روسف در سال ۲۰۱۶ رئیس جمهور شد، در پایان دوره اش، تنها چهار درصد محبوبیت داشت. در انتخابات سال ۲۰۱۸، که لولا به دلیل زندانی بودن از شرکت در آن منع شد، بولسونارو یک مأموریت قوی برای حمایت از تجارت و سرکوب فساد به دست آورد. اما او نیز ثابت نمود، نمی تواند انتظارات را برآورده سازد. سبک تفرقهانگیز او که شامل توهین به روزنامهنگاران، زنان و چپها میشد، به او لقب «ترامپ مناطق جنوبی» داد. بولسونارو مانند رئیسجمهور وقت امریکا، خطر بیماری کرونا را کم اهمیت جلوه داد، رویکردی که به ثبت یکی از بالاترین نرخهای مرگ و میر ناشی از همه گیری در جهان منجر شد. او به جای تمرکز بر اقتصاد، با کنگره و دیوان عالی در کشمکش بود. با تمام این اوصاف، بسیاری از شهروندان برزیل همچنان در نظرسنجیها میگویند که لولا بهترین رئیسجمهور تاریخ کشورشان است، حتی زمانی که در زندان بود.
ظهور دوباره لولا
پس از به زندان افتادنش، عقل، زندگی سیاسی او را پایان یافته تلقی می نمود. اما وی اعتقاد به احقاق حق خود داشت. لولا گفت: "من می خواهم ثابت کنم که دزدها کسانی هستند که مرا دستگیر کردند." و خود را با نلسون ماندلا مقایسه کرد. "من می خواهم از اینجا به همان روشی که آمدم، بیرون بروم: با سر بالا." در واقع، شکست دولت جانشین چپگراها، تغییر جریان های سیاسی و اعلام نظر دادگاه عالی فدرال برزیل در سال ۲۰۱۹ شانس دوباره را ممکن ساخت. دوستان لولا می گویند: حتی او هم از اینکه بار دیگر خود را کاندیدای ریاست جمهوری با برتری در نظرسنجی ها می بیند، شگفت زده است.
مقایسه لولا با دیگر رهبران بازگشتی امریکای لاتین
اخیراً نیز تعداد زیادی از رهبران دوران رونق امریکای لاتین در آغاز این قرن تلاش کردهاند تا دوباره بازگردند.
آرژانتین:
مشهورترین و مسلماً درمانده ترین بازگشت سیاسی آمریکای لاتین مربوط به خوان پرون آرژانتین بود که از سال ۱۹۴۶ تا ۱۹۵۵ در دورهای با چنان ثروت فوقالعادهای اداره میشد که به خود میبالید و می گفت بانک مرکزی مجبور است انبوهی از طلا را در راهروها ذخیره کند. در حالی که اروپا در جنگ جهانی دوم ویران شده بود، آرژانتین برای مدتی قادر به صادرات محصولات کشاورزی و کالاهای صنعتی به دنیای در حال بازسازی بود. پرون سخاوتمندانه ثروت بادآورده را بین طبقه کارگر کشور تقسیم می کرد. پس از محو شدن رونق و مرگ همسرش طی یک کودتا سرنگون و به تبعید فرستاده شد. حاکمان نظامی حتی استفاده از نام او را ممنوع کردند. با این وجود، هیچ کس نتوانست با میراث او برابری کند. او تا ۱۸ سال آینده به عذاب جانشینان خود (ژنرال ها) ادامه داد، تا اینکه سرانجام در سن ۷۰ سالگی و در حال بیماری، به وی اجازه دادند تا به وطن بازگردد و تلاش کند تا رفاه از دست رفته آرژانتین را بازگرداند. از همان ابتدا فاجعه بود. در ۲۰ ژوئن ۱۹۷۳، منتظران ورودش از اسپانیا (انبوهی از طرفداران چپ و راست به همراه ادعای وراثت وی) در فرودگاه بوئنوس آیرس درگیر شدند و حداقل ۱۳ نفر جان باختند. هنگامی که پرون به قدرت رسید، ثابت کرد که قادر به مدیریت محیط نامطلوب داخلی و خارجی نیست، و نتوانست به دلیل افزایش تورم جهانی، اقتصاد آرژانتین را در طول تحریم نفتی اعراب در سال ۱۹۷۳ تثبیت کند. او پس از کمتر از یک سال مسئولیت در سن ۷۸ سالگی بر اثر بیماری قلبی درگذشت.
این موضوع دوره ای از خشونت و هرج و مرج شدید به دنبال داشت که در یکی از وحشیانه ترین دیکتاتوری های آمریکای جنوبی به اوج خود رسید. جنبشی از او الهام گرفته، به نام پرونیسم (Peronism) که امروزه بعنوان مسلط ترین نیرو در سیاست آرژانتین باقی ماندهاند [یک ایدئولوژی کمتر سفت و سخت با خاطره ثروت گذشته].
کریستینا کرشنر که از سال ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۵ هدایت آرژانتین را بر عهده داشت، در حال حاضر معاون یک دولت پرونیسم می باشد که با کاهش مقبولیت و نرخ تورم بالای ۵۰ درصد، دست و پنجه نرم می کند.
ونزوئلا:
کارلوس آندرس پرز، که به عنوان رئیس جمهور ونزوئلا از سال ۱۹۷۴ تا ۱۹۷۹ از همان شوک نفتی که پرون را سرنگون کرد، بهره مند شد، در سال ۱۹۸۹ در شرایط جهانی بسیار متفاوت به قدرت بازگشت. او شورش ها و کودتاها را تحمل کرد، چهار سال بعد به اتهام اختلاس استیضاح شد و خیلی زود به زندان افتاد. دیکتاتور امروز ونزوئلا، نیکلاس مادورو، هر مشروعیتی را که دارد بر چاوزمو (chavismo) استوار میکند که در سال ۲۰۱۳ درگذشت.
شیلی:
دو رئیسجمهور شیلی، میشله باشلت (Michelle Bachelet) چپگرا و سباستین پینرا راستگرا، در اواخر دهه ۲۰۱۰ در دور دوم به مراتب موفقیت بسیار کمتری کسب نمودند.
کلمبیا:
آلوارو یوریبه، که از سال ۲۰۰۲ تا ۲۰۱۰ بر کلمبیا حکومت کرد و با رتبهبندیهایی مانند لولا از سمت خود کنار رفت، به دو جانشین یوریبیستا برای پیروزی در انتخابات کمک کرد. اولی با شکست مواجه شد و دومی، ایوان دوکه، درپایان دوره خود (سال ۲۰۲۲) تنها ۳۰ درصد مقبولیت داشت.
چرا این اتفاق ادامه دارد؟
برخی به سنت دیرینه آمریکای لاتین، رهبران قوی و شخصیت گرا مانند سیمون بولیوار و خوان روساس (قرن نوزدهم) اشاره می کنند. برخی دیگر «نفرین منابع» را برجسته میکنند، که در طول سالها، کشورهای تولیدکننده کالاهای مختلف مانند آنگولا، هلند و عربستان سعودی را مبتلا کرده است. برخی دیگر به کاهش گسترده تری از دموکراسی های غربی اشاره و خاطرنشان می کنند که سیاست ایالات متحده نیز در سالهای اخیر بیشتر تحت سلطه نامهای خاندانی مانند بوش، کلینتون و اکنون هم شاید ترامپ قرار گرفته است، سیاستمدارانی که قول میدهند دورانی از عظمت فرضی گذشته را بازگردانند.
بازگشت به آینده
همانطور که کمپین وارد مرحله اصلی خود می شود، لولا هم مانند یک نامزد به نظر می رسد که اکثرا راضی به پخش بهترین آهنگ های خود است. او از ایدههای قدیمی مانند ایجاد یک واحد پولی مشترک برای آمریکای جنوبی که توسط اکثر اقتصاددانان غیرقابل اجرا و رد شده ویا افزایش قابل توجه هزینههای عمومی صحبت می کند و از اشاره به مسائل کلیدی از جمله اقتصاد امتناع می نماید. وی معتقد است سوابقش باید در این مورد توضیح دهند. در ابتدای سال تصویری از لولا به همراه ۱۹ تن از حامیان نزدیکش منتشر شد که انتقاد شدیدی از سوی ترقی خواهان را برانگیخت، زیرا فقط دو نفر زن بودند (یکی هم نامزدش بود) و هیچ کدام سیاهپوست نبودند (کشوری که بیش از نیمی از جمعیت آن سیاهپوست است). از میان رنگین پوستان نیز چهره های آشنا از اولین دوره ریاست جمهوری او بودند. او جرالدو آلکمین، فرماندار سابق سان پائولو (۶۹ ساله) را به عنوان معاون رئیس جمهور انتخاب کرد. در این شرایط دو سوال در برابر برزیلی ها مطرح است اول اینکه چقدر شایستگی لولا برای رونق در برزیل موثر بوده و دومی، چه میزان او را برای اتفاقات و سقوط برزیل بعد از دولت وی مقصر می دانند؟ در پاسخ به مورد اول تقریبا ۲۱۰ میلیون برزیلی با غرور و حسرت شدید، علاقه بازگشت به دوره گذشته لولا را دارند.
سیاست خارجی
در سیاست خارجی به نظر میرسد، لولا مطابق اولین دوره ریاستجمهوری خود، دوباره روابط جنوب-جنوب را دنبال کند، زمانی که برزیل روابط دیپلماتیک و سرمایهگذاری را با کشورهای جنوب آفریقا و آسیا و سایر نقاط آمریکای لاتین گسترش داد. انتظار می رود، سلسو آموریم وزیر خارجه اسبق دولت لولا درصورت پیروزی، دوباره در این سمت باقی بماند، سلسو گفت: روابط نزدیکتر با چین "غیرقابل اجتناب" است، اگرچه برزیل روابط مثبتی هم با آمریکا ایجاد خواهد کرد.
خواسته احتمالی مردم به زعم نویسنده
پس از یک دهه آشفتگی، خواسته زیر ممکن است برای اکثر برزیلی ها کافی باشد. در سان پائولو و ریودوژانیرو در ماه مارس، برخی از مردم به من گفتند که هیچ توهمی در مورد بازپس گیری پویایی برزیل دوران لولا ندارند. در عوض، فقط رهبری می خواهند که بهتر از بولسونارو از آن ها در برابر بیماری همه گیری حفاظت کند، دموکراسی برزیل را گرامی دارد و تورم را پایین بیاورد. تورمی که دوباره بدلیل جنگ اوکراین افزایش یافته و اقتصاد را در معرض خطر رشد کم برای یکسال دیگر قرار می دهد. بسیاری نگرانند که بولسونارو در صورت شکست در انتخابات، به دنبال الگوبرداری ازترامپ، تلاش می کند انتخابات را خراب نماید.
یک کارگر کارخانه در حومه سان پائولو، گفت: "ما فقط یک رئیس جمهور عادی می خواهیم." اگر برزیلیها انتظار یک ناجی و حتی خدا را نداشته باشند، ممکن است به آنچه میخواهند برسند.
منبع خبرآنلاین: فارن افرز / مترجم: محمد مرتضی کدخدائی