شیخ قرضاوی دارای سابقه مبارزاتی طولانی مدت با حکومت نظامیان بر مصر و بسیاری از رژیمهای سیاسی حاکم بر کشورهای اسلامی بود و به جرأت میتوان او را یکی از نظریهپردازان مهم جریان موسوم به بیداری اسلامی در دوره معاصر دانست.
در خصوص شخصیت این متفکر و مبارز جهان اسلام گفتگویی با دکتر «سید هادی سید افقهی» انجام شده که به شرح زیر میآید:
-: لطفاً کمی در مورد شخصیت سیاسی شیخ یوسف قرضاوی و ارتباط تشکیلاتی و سیاسی او با اخوان المسلمین توضیح دهید؟
شخصیت آقای شیخ یوسف قرضاوی یک روشنفکر اسلامی به شمار میرود و در گونهشناسی شخصیتهای جهان اسلام مخصوصاً مصر ایشان علیه جمال عبدالناصر یکسری موضع گیری سیاسی داشته و به همین دلیل است که در زمان جمال عبدالناصر به زندان افتاد. البته دیدگاههای ایشان به نوعی به دیدگاههای سید قطب هم نزدیک است، ام هیچ وقت نشنیدم که شیخ یوسف قرضاوی، سلفی به معنای مصطلح امروزی باشد زیرا اخوان المسلین خودشان را به معنای خاصی سلفی میدانند نه مانند سلفیهای تکفیری که منشاء آن تفکرات احمد ابن حنبل و ابن تیمیه حرانی است.
الآن عربستان سعودی بیشتر منتشر کننده این نوع تفکر است اگرچه امروزه محمد بن سلمان در حال دگرگون کردن کل مسائل است. فارغ از این بحث باید گفت شیخ یوسف قرضاوی به معنای مصطلح و رایج کنونی سلفی نیست و دارای گرایشات اخوانی است، اما هیچ وقت یک مسئولیت سازمانی مانند مرشد عام یا معاون آن در اخوان المسلمین نداشته است. اما یکسری تمایلات اخوانی دارد و اگر بخواهیم دقیقتر بگوییم خودش را فراجناحی، فراحزبی و چیزی بالاتر از اخوان میداند.
این گزاره با این سخن که بگوییم به عنوان مثال شیخ یوسف قرضاوی پدر معنوی و روحانی اخوان المسلمین بوده متفاوت است. یعنی در واقع اخوانیها چنین احساسی نداشتند، اما بهدلیل موضعگیریهای مشابه اخوان السلمین علیه جمال عبالناصر مخصوصاً بعد از شکست جمال عبدالناصر در جنگ شش روزه اعراب و اسرائیل در سال ۱۹۶۷ میلادی موضعگیریها و حتی ادبیات سیاسی شیخ یوسف قرضاوی اخوان المسلمین به یکدیگر نزدیک شد و همدیگر را همافزا و همگرا دیدند.
این وضعیت ادامه داشت تا این که آقای قرضاوی به دلیل فشارهایی که از جانب حکومت مصر متحمل شد به کشور قطر مهاجرت کرد و امیر سابق قطر به او شناسنامه قطری اعطا نمود و در واقع ایشان دو ملیتی شد.
نقش قطر را خصوصاً در سالهای اخیر در مورد حمایت از برخی گرایشات فکری اخوانی که متأثر از دیدگاه آقای یوسف قرضای نیز هستند به چه شکل میبینید و چرا این کشور به سمت حمایت از جریانات اخوانی در منطقه روی آورده نگاه شما به این مسأله چیست؟
این مسأله چندین علت دارد یک علتش این است که موازنه قدرت در منطقه کمی با فرماندهی و طراحی و نقشه راه آمریکا و کشورهای حوزه جنوب خلیج فارس که رابطهای بسیار صمیمی و راهبردی با آمریکا دارند، شکل میگیرد.
آمریکا برای تسلط و اشراف بر تحولات منطقه بین اینها تقسیم نقش میکند. که اگر مثلاً فلان جناح در منطقه روی کار آمد پا گرفت با این جناح بتواتند در مقابل جناح دیگری که آن هم با آمریکا رابطه نزدیکی دارد بازی کند. ما اگر بخواهیم از نظر نظامی-امنیتی یا سیاسی به این مسأله یک نگاه راهبردی داشته باشیم میبیینیم که هر شش کشور حوزه جنوب خلیج فارس بدون استثناء میزبان پایگاههای آمریکایی هستند. حالا در برخی کشورها کمتر و در برخی بیشتر است که این مسأله به راهبرد نظامی آمریکا در منطقه بستگی دارد. دلیل دیگر عبارت است از منازعات تاریخی و فرهنگی کشورهای حوزه جنوب خلیج فارس این کشورها با یکدیگر رقابت دارند و اگر مثلاً کشوری مانند عربستان سعودی که با قطر از نظر تاریخی، ایدئولوژیک و عشیرهای خصومتهای زیای دارد وقتی میبیند که قطر میخواهد یک بازوی دینی داشته باشد و از احساسات دینی برای رسیدن به اهداف راهبردی و توسعه نفوذ خودش استفاده کند.
متقابلاً همین کار را در مقابل رقیب خویش اجام میدهد. به همین دلیل قطریها که رقیب عربستان هستند آمدند با اخوانالمسلمین بستد و حامی جریانات اخوان المسلمین در سراسر منطقه شدند. یعنی نه فقط از اخوان مصر بلکه از ایثن تشکیلات در کشورهای دیگر نیز حمایت کردند. وقتی مبارک سرنگون شد و مرسی بر سر کار آمد ما شاهد این بودیم که قطریها خیلی از حکوت او حمایت کردند، اما عربستان سعودی با اخوان المسلمین خصومت دیرینه داشت که این مسأله بسیار مهم است.
بنابراین رقابت ایدئولوژیک، تاریخی و قبیلهای باعث میشود که اینها در نفوذ هم از این تشکلها با پوشش نام دینی استفاده میکنند. لذا به صورت سنتی قطر حامی اخوان المسلمین شد و برای همین هم میبیینیم که روابط بسیار صمیمانهای با ترکیه دارد، زیرا این کشور نیز حامی اخوان المسلمین است و خودش را برادر بزرگتر این جریان میداند. یا مثلاً با حماس که بنیانگذار آن شیخ احمد یاسین اخوانی است رابطه خوبی دارد. بنابراین رابطه حماس با قطریها بسیار نزدیک است. در مقابل عر بستان سعودی و امارات نیز از جریانهای سلفی-تکفیری در منطقه حمایت کردند.
با این حساب به نظر شما آیا این حمایت میتواند ابزاری باشد؟
صد درصد ابزاری است نگاه کشورهای حوزه جنوب خلیج فارس و حتی ترکیه به تمامی احزاب و گروههای اسلامی ابزاری است. مثلاً وقتی ترکیه به رژیم صهیونیستی نزدیک شد ما شاهد فشارهایی جهت محدود کردن فعالیتهای حماس هستیم. یعنی این گونه نیست که اینها عقد اخوت با این جریانهای اسلامی بسته باشند. داستان روابط جمهوری اسامی ایران با گروههای اسلامی داستان دیگری است. ما بر اساس ارزشها، اصول، مبانی و اخلاق اسلامی با اینها رفتار میکنیم و حتی ممکن است با بعضی از اینها اختلاف نظر پیدا کنیم.
چنان چه حماس در سوریه با ما اختلاف نظر پیدا کرد حتی مدتی از سوریه خارج شدن و روابط خود را با این کشور قطع کردند، اما ما هیچ وقت حماس را طرد نکردیم. اما به عنوان مثال عربستان سعوی به دلیل گرفتار شدنش در یمن در حال همکاری با القاعده و شاخه یمنی اخوان المسلمین است. پس در اینجا مسأله منافع مطرح است و پای ارتباطات پایدار دینی براساس ارزشهای اسلامی مطرح نیست.
در میان کلام خود به بحران سوریه اشاره کردید شیخ یوسف قرضاوی به عنوان رهبر اتحادیه مسلمین موضع گیری خاصی در قبال بحران سوریه داشت که خیلی بحث برانگیز بود شما دلایل فکری و دلایل سیاسی و عملکردی این موضعگیری را چگونه تحلیل میکنید؟
ببینید آقای یوسف قرضاوی فردی سیاسی نبود، اما تحت تأثیر فضاسازیها و داد و ستدهای سیاسی قرار میگرفت. شیخ یوسف قرضاوی قبل از سال ۲۰۱۱ میلادی و شروع روزهای بحرانی سوریه به پیروان خود میگفت در نمازهایتان برای آقای بشار اسد دعا کنید چون حماس در سوریه بود و با توجه به گرایش اخوانی این جریان و این که آقای قرضاوی حامی اخوانیها بود میگفت برای آقای بشار اسد که نقش بزرگی در حمایت از مسأله فلسطین دارد، دعا کنید چه شد که وقتی بیداری اسلامی و به تعبیر برخی بهار عربی در کشورهای اسلامی شروع شد ایشان به یکباره تغییر موضع داد! و تبدیل به یکی از دشمنان حکومت سوریه و شخص آقای بشار اسد شد و متأسفانه حتی بر علیه ما هم که در کنار ملت و دولت سوریه بودیم موضع گرفت. بنابراین این موضعگیریها موضع گیریهای اعتقادی، زیربنایی و اخلاقی نیست و بیشتر شامل موضع گیریهای سیاسی است به همین دلیل هم ما میبینیم که آقای شیخ یوسف قرضاوی در زمانهای مختلف متناسب با تحولات پر فراز و فرود منطقه غرب آسیا مواضع متناقضی را اتخاذ میکرد.
کمی هم به سابقه فکری اخوانی این اندیشمند معاصر جهان اسلام بپردازیم ایشان خودش را به نوعی متأثر از حسن البنا میداند از نظر من همه تفکرات او اخوانی نیست نظر شما در این خصوص چیست؟
ببینید این مسأله خیلی طبیعی است یعنی وجود مخرج شترک اندیشهای و ایدئولوژیک بین قرضاوی اخوان المسلین امری طبیعی است. باید وجود داشته باشد؛ ما این به معنای آن نیست که در تمام زمینهها و اصول عقاید خود مثل هم هستند، بلکه تفکرات آنها به یکدیگر نزدیک است. این مسأله منجر به این میشود که ما بگوییم که ایشان متأثر از تفکرات اخوانی است.
در یک عرصه مبارزاتی ممکن است خیلی از گروهها علی رغم اختلافاتی که با یکدیگر دارند در مقابل یک پدیده مانند یک دیکتاتور یا یک رژیم سیاسی یک موضع بگیرند، اما این گزاره که آقای یوسف قرضاوی و اخوا المسلمین در همه زمینهها همسو و هم فکر بودند، درست نیست. بنابراین من این نکته را کاملاً تأیید میکنم که بین تفکرات شیخ یوسف قرضاوی و شهید حسن البنا مقاربتها و مخرجهای مشترکی وجود دارد، اما در برخی از موارد میبینیم که شیخ قرضاوی نگاههای سیاسی خاص خودش را دارد. اگر ایشان تفکرات حس البنا را کامل قبول میکرد که اخوانی میشد، اما اخوانیها علیرغم موضع انقلابی او در برابر جمال عبالناصر که منجر به زندانی شدن او نیز شد هیچ وقت سمت او نرفتند.
به نظر شما دلایل این مسأله چیست؟
قضیه تا حدی مربوط به تفکر حزبی بسته اخوان المسلمین است. یا شاید مسائل مربوط به خشونت که شیخ قرضای با آن مخالف بود نیز دخیل باشد، زیرا رویکرد مبارزاتی او بیشتر شامل رشنفکری سیاسی بود، ولی اخوان المسلمین دارای تشکیلات مخفی بود و به برخی اقدامات خشونت آمیز دست میزد تلاش برای ترور جمال عبدالناصر در سال ۱۹۵۴ میلادی که شیخ قرضاوی خیلی با آن موفق نبود.
آینده روابط قطر و اتحایه مسلمین را با اخوان المسلمین و جریان فکری وابسته به شیخ قرضاوی را چگونه میبینید؟
ایشان رهبر جریان«تجمع علمای مسلمین» بود و این جریان یک تشکیلاتی است که حالت NGO داشت قطریها آن را راه انداختند و حامی آن بودند و شیخ قرضاوی عمدتاً کسانی را که گرایشات فکری نزدیک به خودش را برای عضویت در تجمع العلماء انتخاب میکرد، اما اخیراً ما دیدیم که وقتی کشور مغرب در شمال آفریقا با رژیم صهیونیستی عادی سازی کرد.
یکی از شخصیتهای وابسته به این تشکل جهانی که اصالت مغربی اشت از رابطه مغرب با رژیم صهیونیستی دفاع کرد این جا بود که دبیرخانه تجمع العلماء به شدت حساسیت نشان داد و گفت اظهارات ایشان بیانگر دیدگاههای تجمع العلماء نیست و او نظر شخصی خودش را بیان نموده است. ما مدافع مسأله فلسطین و خواهان حل این مسأله به نفع فلسطینیها هستیم. این مسأله نشان میدهد که شیخ یوسف قرضاوی با همه اعضای تجمع هم سو و هم فکر نبوده است.
از طرف دیگر اخوان المسلمین دچار یکسری دگردیسیها انشعابهای سیاسی شده است و الآن یک دست نیستند. یعنی اخوان المسلمین سوریه هم چنان معتقد به حمل سلاح هستند ولی اخوان المسلمین فلسطین که شامل حماس است اخیراً یک بیانیه در حمایت از سوریه صادر کرده است. یا مثلاً اخوان المسلمین اردن در مقابل ملک عبدالله و عادی سازی روابط اردن با رژیم صهیویستی سکوت اختیار کرده است، زیرا میخواهند میدانی برای آزای عمل خود در اردن داشته باشند به عنوان مثال ما تشکیلات اخوان المسلمین را حتی در کشورهایی مثل مالزی و اندونزی و حتی در اروپا داریم که همه یک جور فکر نمیکنند و هر کدام براساس شرایط محیط سیاسی خود عمل میکنند. بنابراین موضع گیریهای آنها نسبت به تحولات جهانی یک دست نیست. این نکته حتی در مورد ایران هم صدق میکند. به عنوان مثال اخوان المسلمین سوریه، عراق و اردن ما را دشمن خود میدانند ولی همان طور که میدانید اخوان المسلمین فلسطین مصر با ما رابطه خوبی دارند.
گفتگو از علی رحمانی
نورنیوز