به گزارش «تابناک» روزنامههای امروز شنبه ۱۶ مهرماه در حالی چاپ و منتشر شد که انتشار گزارش فنی پزشکی قانونی درباره مرگ مهسا امینی، توسعه تخت گاز مناسبات تهران و مسکو و جهان در خطر «آخرالزمان» هستهای در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها وسرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم؛
علیاصغر زرگر، تحلیلگر مسائل بینالملل طی یادداشتی در شماره امروز آرمان ملی نوشت: دولتهای اروپایی حساسیت بیشتری نسبت به افکار عمومی داخلی خود دارند و برخی از صحبتهایی که از جانب آنها مطرح میشود مثل اینکه اخیرا شورای اروپا گفته که تحریمهای جدید را بررسی خواهد کرد بیشتر پاسخی به افکار عمومیشان است و شاید اساس سیاست کلی آنها در مجموع این نباشد. در حال حاضر با توجه به اتفاقات اخیری که در ایران پیش آمد و تبلیغات بسیار شدیدی و خصمانهای که شبکهها و رسانههای بیگانه علیه ایران انجام دادهاند آمریکا برانگیخته شده و نسبت به این حساسیتها واکنش نشان داده است؛ لذا بخشی از صحبتهایی که میشود پاسخ به این حساسیتهاست. تعدادی از کشورهای کوچک اروپایی که از گروه سبز هستند و نسبت به حقوق بشر و مسائل فمینیسم حساسیت دارند صحبتهای خیلی رادیکال و حرارتی را انجام میدهند. هر چند که سیاستمداران نیز در مقاطعی نمیتوانند برخلاف افکار عمومی جوامع خود رفتار کنند و مقداری همراهی میکنند. ولی این یک بخش است و بخش دیگر عکسالعمل اروپاییها و آمریکا نسبت به ایران مربوط میشود به نزدیکی ایران به چین و روسیه که به نوعی نگاه به شرق را تقویت کرده است؛ لذا به همین جهت است که آنها در خصوص احیای برجام و توافق نیز شاید بگویند که دیگر فایدهای در توافق نیست. از نظر داخلی نیز درست است که تمایلی وجود دارد که برجام به نتیجه برسد، اما وزیر امور خارجه کشورمان تلویحا به این نکته اشاره کردند، حال که در پیمان شانگهای به عضویت دائم درآمدهایم نگاه چندان واجبی به برجام نداریم.
این رویکرد نشان میدهد که آن تمایل اولیه باز هم نسبت به برجام وجود ندارد. اروپا در رابطه با مساله انرژی نیز چندین کارخانه تولید برق خود را که قبلا از زغال سنگ استفاده میکردند مجددا آنها را برای تولید برق آماده میکنند؛ لذا تکنولوژی به کشورهای اروپایی نیز اجازه میدهد که با این نوع کمبودهای مقطعی گاز و انرژی بتوانند برخورد کنند و جایگزین آن را داشته باشند. این هم مساله دیگری است که طرفین را در حالت ایستایی قرار داده و به نظر نمیرسد که طرفین در کوتاه مدت مجددا وارد مذاکره شوند. باید منتظر بود که این حساسیتها و واکنشها فروکش کند و سیاستمداران اروپایی بتوانند مقداری با مسائل ایران با منطق برخورد کنند. در این صورت احتمال اینکه برجام نیز به نتیجهای برسد و طرفین به توافق برسند نیز وجود دارد.
علیرضا شریفی یزدی طی یادداشتی در شماره امروز روزنامه جوان با عنوان چرا نوجوان و اغتشاش؟ نوشت: در موضوع رفتار برخی از نوجوانان و جوانان در اغتشاشات اخیر بیش از آنکه دنبال عوامل بیرونی بگردم، دنبال عوامل درونی هستم. اولین بحث این است که وزارت آموزشوپرورش یک وزارت فشل و زمینگیر است و اتفاقات اخیر کاملاً نشان میدهد که در این ۱۶ هزار ساعت وقتی که از بچههای ما طی ۱۲ سال میگیرد، عملاً کار مفیدی نکردهاست. دلیل واضح آن نیز همین اتفاقاتی است که شاهد آن هستیم. بخش بزرگ مشکل ما متعلق به نظام آموزشی است و این باید در گام اول اصلاح شود.
اما نکته بعدی شکاف میان نسلی است که وجود دارد و حتی به نظر بنده ما از شکاف میان نسلی هم گذشته و به گسست میان نسلی رسیدهایم و ما اصلاً با هم مفاهمه نداریم. در حالی که هر دو ظاهراً فارسی هم صحبت میکنیم، اما گفتوگوی همدیگر را درک نمیکنیم و این گسست میاننسلی که قبلاً شکاف میان نسلی بود، موجب شدهاست که بچههای ما مانند گیاه خودرو بزرگ شوند و ارزشها و هنجارهایی که این همه در مدرسه، خانه و رسانهها گفتهایم متأسفانه به آنها انتقال پیدا نکند که البته نتیجه آن را داریم میبینیم.
نکته سوم این است که بچهها محصول اتفاقاتی هستند که در خانههای ما دارد میافتد. خانودههای ما بهدلیل عصبانیت و خشمی که از شرایط اقتصادی به ویژه در هفت، هشت سال اخیر و مخصوصاً در پنج سال اخیر داشتهاند، در خانه درباره این موضوعات صحبت میکنند و نوجوانان که ظرفیت پذیرش این مسائل را ندارند، به راحتی این خشم را بیرون میریزند. حال وقتی زیرساخت مناسب نیز ایجاد نشده که بچههایمان هیجانات خود را از کانال درست بروز بدهند و زیرساختهای ما برای این قضیه ضعیف است، در نتیجه هرچیزی که هیجان بچه را به غلیان در آورد، طبیعتاً فضا را برای آنها ایجاد میکند تا بخواهند این خشم خود را بیرون بریزند و البته اغتشاش نیز ایجاد کنند. در این میان، این نکته که غربیها میخواهند بر این موج سوار شوند، اتفاق جدیدی نیست. ما ۴۳ سال است که به این موضوع عادت داریم، در اینجا، اما خواهش من از رسانهها این است که دوباره نرویم سراغ تحلیلهایی که درست هستند، ولی کامل نیستند و عملاً مشکلی را از ما حل نمیکنند.
بدانیم در شرایطی که دشمنیهای متفاوت و مداومی در برابر نظام اسلامی ما وجود دارد باید خود را برای مقابله با آنها مقاوم کنیم. به این منظور اولین کار این است که نظام آموزشی را در دانشگاهها و مخصوصاً مدارس تقویت کنیم. اول باید مدیریت در آموزشوپرورش با افرادی که متوجه تفاوتهای نسل جدید با نسل قبلی هستند، عوض شود و مدیران آموزشوپرورش باید در این خصوص تحصیلات و تخصص مرتبط داشته باشند. طبیعتاً وقتی افراد در زمینه نحوه ارتباط با نسل جدید تخصصی ندارند، توانایی هم برای مدیریت و تأثیر بر رفتار آنها نخواهند داشت و همین مسئله موجب میشود مثلاً با وجود اینکه همواره بیشترین نمرهها در درسهای مذهبی از سوی دانشآموزان کسب میشود، ولی عامل به این خواندههای خود نباشند. در بسیاری از موارد شاهد هستیم با وجود اینکه مثلاً دانشآموز در درس هدیههای آسمانی نمره ۲۰ گرفته است، اما نمازخوان و روزهگیر نیست و این نتیجه همان نشناختن واقعیت نسل جدید در آموزشوپرورش است.
مسئله دیگر در حوزه آموزشوپرورش امکانات است. با وجود اینکه بخش زیادی از بودجه دولت در حوزه آموزشوپرورش هزینه میشود، ولی هنوز امکانات این حوزه کم است و همینطور نیاز است آموزشوپرورش به معنای واقعی کلمه ملی شود. موضوع بعدی در زمینه ایجاد اغتشاشات از سوی نوجوانان به خانوادهها مربوط میشود که باید متوجه فضای روانی و حساس نوجوانان باشند و تلاش کنند انتقادات خود به شرایط اقتصادی را در برابر آنها انجام ندهند یا به نحوی نباشد که آنها را تحریک به رفتار خشونتبار یا ایجاد خسارت برای خود و جامعه کنند.
یکی دیگر از بخشهای مهم در زمینه دانشآموزان، رفتار کادر آموزشی مدارس با آنهاست. من در فیلمی دیدم که یکی از مدیران مدارس دانشآموزان را تهدید به اخراج از مدرسه در صورت انجام اغتشاش میکرد. این در حالی است که دانشآموزی که اکنون بعد از دو سال کرونا به مدرسه آمده بسیار علاقهمند است بهانهای پیدا کند دوباره از مدرسه فرار کند. معلمان و مدیران مدارس باید به جای این رفتارهای تهدیدآمیز با این نوجوانان صحبت کنند، حرفهای آنها را بشنوند، به این بچهها نحوه استفاده از حق اعتراض را آموزش دهند و تفاوت اعتراض و اغتشاش را برای آنها توضیح دهند. مسئله این است که نوجوانان همانطور که به راحتی برای انجام رفتار خشونتبار تحریک میشوند، به همان راحتی هم خشمشان تخلیه میشود و به همین دلیل باید آنها را هدایت کرد تا خشم و نیروی جوانی را که دارند، به شکل درست تخلیه کنند، چون این رفتار نوجوانان با رفتاری که در اعتراضات مثلاً جریانات کارگری یا کارمندان دولت اتفاق میافتد، متفاوت است و نحوه برخورد با آنها نیز نیاز به نگرش متفاوتی دارد.
مهدی قمشی، استاد دانشگاه شهید چمران اهواز طی یادداشتی در شماره امروز مستقل با عنوان خلأ حلقههای واسط اجتماعی نوشت: در این روزهای پُرالتهاب این پرسشها بسیار شنیده میشود که چرا سلبریتیها، چرا هنرمندان، چرا ورزشکاران، چرا استادان دانشگاه و در کل چرا گروههایی که علیالاصول تخصصی در امور سیاسی و حکمرانی ندارند این گونه به میدان آمده و سردمدار اعتراضات مردمی شدهاند؟ چرا سبک و سیاق اعتراضات شباهتی با جوامع دموکراتیک ندارند؟ چرا این اعتراضات بدون کسب مجوز رسمی انجام میشوند؟ چرا این اعتراضات همراه با شعارهای ساختارشکنانه و گاه با ناسزاگوییها و تخریب اموال عمومی همراه هستند؟
گرچه این سوالات و چراها کاملاً درست هستند، ولی از سوی دیگر باید پرسید در جوامع دموکراتیک و پیشرفته حلقههای واسط میان مردم و حکومت، در غیاب سلبریتیها و هنرمندان یا ورزشکاران، چه گروهها و کسانی هستند؟ روشن است که احزاب رسمی که متشکل از سیاسیون حرفهای است، البته همه افراد جامعه صرف نظر از حرفهای که دارند، در آنها حضور دارند و حلقههای واسط میان مردم و حاکمیت هستند. اما در غیبت احزاب رسمی و یا محدودسازی فعالیتهای احزاب رسمی، چه باید کرد؟ آیا مسئولان بر این گمان هستند که با بستن و محدودسازی احزاب، مردم همه تسلیم اراده حاکمیت میشوند؟ این البته گمان باطلی است که تحقق آن نه امری شدنی است و نه امری است که چنانچه اتفاق بیفتد درست است. مگر بزرگان دین نفرمودهاند که کلکم راع و کلکم مسئول عن رعیته؟ اگر مسئولیتپذیری برای همگان خوب است چرا برای سلبریتیها خوب نباشد؟ اتفاقا این افراد و یا سایر اقشاری که اصطلاحاً گروههای مرجع خطاب میشوند و مورد توجه و اعتماد مردم هستند مسئولیت بالاتری نسبت به سرنوشت جامعه دارند. پس در غیاب سازمانهای مردمنهاد سیاسی یا همان احزاب باید حضور و مشارکت بینظیر سلبریتیها و هنرمندان و ورزشکاران در مسائل سیاسی را مورد استقبال قرار داد. این شخصیتها از ظرفیتهای بالایی برای دعوت مردم جهت حضور در صحنههای اجتماعی و سیاسی برخوردار هستند و باید از این ظرفیتها استفاده کرد، همانگونه که شخص آقای رئیس جمهور در مبارزات انتخاباتی خود از یکی از این سلبریتیها (اتفاقاً با وجاهت غیر قابل قبول در شرایط فرهنگی رسمی)، یعنی آقای تتلو، استفاده نمود.
در مورد شکل و نوع اعتراض نیز، که ایراد بدون مجوز بودن به آنها وارد میشود، حقیقت این است که علیرغم وجود ظرفیت و ساختار قانونی اعتراض در قانون اساسی کشورمان، در عمل، امّا این ساختارها و ظرفیتها یا نادیده گرفته شدهاند و یا استحاله شده و از کارکرد ساقط شدهاند. وقتی ساختار موجود (نه قانونی) اجازه اعتراض و کسب مجوز را کاملاً بسته است، و احزاب فراگیر (غیر خودی) نیز تعطیل شدهاند، خود به خود تظاهر هیجانات اجتماعی ممکن است ناخواسته از بستر قانونی خود خارج شوند.
در هرحال باید بر این نکته تاکید کرد که در حکومتهای مردمسالار حلقه واسط حاکمیت و مردم را احزاب و تشکلهای مردمنهاد عهدهدار میشوند (که وجود سلبریتیها و سایر گروههای مرجع در آنها نیز ممکن است سبب اعتباربخشی بیشتر به آنها شود) که با طی دورههای مختلف آموزشی، دانش و مهارتهای اجتماعی و سیاسی را نیز فرا گرفتهاند. وجود تشکلهای مردمنهاد در بخشهای مختلف غیردولتی، صنفی، اجتماعی و ایجاد بستر آزاد برای فعالیت آنها این ظرفیت را ایجاد میکند که از یک طرف مردم بستر انعکاس نظرات خود را بدانند و از طرف دیگر حاکمیت نیز نظرات تقریبی و تجمیعی آحاد کشور را قبل از بروز بحران دریافت کرده و تغییر سیاست یا اقناعسازی را به موقع انجام دهد. در صورتی که کارکرد این حلقه واسط دچار اختلال شود بروز هیجان و خارج شدن مسیرها از روال معمول و صحیح خود لاجرم رخ مینماید. بروز هیجانات چند ساله اخیر در کشورمان همه حکایت از گم شدن این حلقه مفقوده دارد. در مسائل مربوط به معلمان و بازنشستگان و کشاورزان و مسئله اخیر مربوط به مرگ جانسوز مهسا امینی و مسئله گشت ارشاد همه حکایت از عدم انتقال صحیح و صادقانه پیامها بین حاکمیت و ذینفعان و یا همان گم شدن حلقه قابل اعتماد مفقوده را دارد. ناگفته نماند کارکرد این حلقههای واسط نیز حلّال همه مشکلات نیست، (همان گونه که در کشورهای دموکراتیک نیز گاهی اوقات دیده میشود)، ولی تا حد زیادی میتواند مشکلات را قبل از رسیدن به نقطه بحران حل نموده و یا تخفیف دهد.
با این توضیحات تا زمانی که این بسترها و حلقههای واسط دچار اختلال هستند نمود بیرونی هیجانات در محیطهای دیگر نباید محل ایراد اساسی باشد. بروز اعتراضات پراکنده در محیطهای شهری و اختلال در امور شهری، اعتراضات در محیطهای دانشگاهی و اختلال در امر آموزش کشور، ورود سلبریتیهای ورزشی و هنری، و... همه بیانگر نبود یا عدم کارکرد صحیح نهادهای مدنی و احزاب دارد که خواسته یا ناخواسته ثمره سیاستهای حاکم بوده است.