والیبال ایران اوضاع خوبی ندارد. خبری از نظم و پرنسیپ سالهای قبل نیست و به نظر میرسد تمرکز و توان فدراسیون بیشتر از آنکه معطوف به برنامهریزی و برگزاری رویدادها باشد، معطوف به حفظ رییس بازنشسته آن شده است.
به گزارش تابناک، اوضاع تا اندارهای وخیم شده که رییس فدراسیون والیبال در گفت وگویی که احتمالا روابط عمومی اش با خبرگزاری رسمی کشور ترتیب داده بود، علت تغییر سرپرست تیم ملی از سوی سرمربی تیم را نزدیکی سرپرست با بازیکنان «آذری» تیم معرفی کرد و با دامن زدن به چند دستگی در تیم ملی، موضوع کنار رفتن محمد موسوی را ندادن کاپیتانی به او اعلام کرد. داورزنی کمی بعد با تکذیب صحبت هایش میگوید این حرف ها را نزده و اینها زایده افکار برخی از افراد است.
او در گفت وگویی که هنوز بر خروجی ایسنا موجود است، به خبرنگار این رسانه میگوید: «بازیکنان ما هم از شهرهای مختلفی هستند. چهار، پنج بازیکن آذری و تعدادی مازندرانی هستند. سرپرست تیم هم آذری است. این حس به وجود میآمد که گرایش سرپرست تیم به آذریها بیشتر و به مازنیها کمتر است». رییس فدراسیون والیبال کنار گذاشته شدن سرپرست 15 ساله تیم ملی را با چنین ادبیات کم مایه ای به آذری بودن سرپرست تیم ربط می دهد. همان تیم ملی که کاپیتان آذری اش عبادی پور دو ماه پیش هرچه خواست به امکانات تیم و پاداش های داده نشده از سوی فدراسیون و رییس اش گفت و به خیال خویش از مشکلات پر تعداد تیم پرده برداشت.
داورزنی در شرایط حساس کنونی نه فقط تغییر سرپرست تیم ملی را به موضوعات قوم گرایانه تقلیل میدهد که کنار رفتن محمد موسوی از تیم ملی را هم گردن کادر فنی و دعوای کاپیتانی او و عبادیپور می اندازد. داورزنی درباره نقدها و حرف های موسوی و کنار کنار رفتن خود خواسته اش می گوید: «نقدها بهانه بود. اصل ناراحتی به دعوت و بحث کاپیتانی مربوط میشد.»
به نظر رییس فدراسیون والیبال نه تنها وضعیت شکننده تیم ملی و والیبال ایران را گردن نمیگیرد، بلکه تلاش می کند همه چیز را به کادر فنی و تصمیمات بهروز عطایی سرمربی تیم ربط دهد که اتفاقا او هم دیروز در مصاحبهای صحبتها داورزنی را رد کرد و موضوع کنار گذاشته شدن سرپرست تیم را فارغ از بحثهای قومیتی دانست.
اما چه کسی هست که این روزها از رابطه محمدرضا داورزنی و امیر خوش خبر – شخصی که سال ها سرپرست تیم ملی بود - چیزی نداد. از نزدیکی این دو. از آنچه مافیای خوش خبر در انتخاب کادر فنی تیم ملی در سالهای اخیر خواندهاند و اکنون با حضور مربی ایرانی ورق برای امپراتوری کسی که از بازیکنان تیم ملی خودروی چند صد میلیونی هدیه گرفت، برگشته است.
داورزنی روزهای سختی را پشت سر میگذارد. در جبهه ای سنتی می جنگد که تمام سال های اخیر درگیر آن بوده است. بازنشستگی او بر کسی پوشیده نیست و هر سال حکم مستثنی شدن او قطره چکانی - و حتی به عنوان اهرم فشار از سوی وزارت ورزش- تمدید می شود. او در جبههای دیگر در پی حفظ دستاوردها و صاف کردن خطاهای اطرافیانش هزینههای گزافی پرداخت می کند.
رییس بازنشسته تلاش می کند مهرههایی مثل خوش خبر و رگ و ریشههای او در نقاط مختلف فدراسیون از جمله روابط عمومی را حفظ کند تا شاکله مدیریتی و افکارش حفظ شود. حال آنکه تغییرات در کشور، ورزش و جامعه به آن اندازه سریع و پرمعناست که حنای داورزنی رنگی برای عموم مردم ندارد.
سال قبل و پیش از المپیک توکیو فرهادی قائمی در گفت وگو با رسانه ها از میزان نفوذ مافیایی خوش خبر در تیم ملی پرده برداشت. پیش و پس از آن هم رسانه های بی طرف برعملکرد مافیاگونه سرپرست تیم ملی تاختند حال آنکه با وجود آنکه بهروز عطایی خوش خبر را کنار گذاشته است، داورزنی برای اینکه او به وزارت ورزش باز نگردد حکم سرپرستی تیم نوجوانان را برای او صادر کرده است.
مسیر بی حدود و بی پایانی به نظر میرسد. آیا پایان مردی که روابط عمومی اش روی او عنوان «معمار والیبال نوین ایران» را گذاشت و امروز با تصمیمات نادرست قطار والیبال کند و کم رمق شده است، نزدیک است؟ و یا همچون تمام این سالها چهرههای تاثیرگذار دولتی به کمک مدیر بازنشسته میآیند؟
فراموش نمیکنیم داورزنی مدیری یگانه در تمام سالهای پس از انقلاب است که در تمام دولتها پست کلیدی داشته و با گرفتن چهره و رفتار آن دولت روی کار مانده است.
نویسنده: فراز الوند