به گزارش «تابناک» به نقل از روزنامه ایران، صبح دیروز سه متهم پرونده ربودن پروفسور داریوش فرهود به اداره آگاهی منتقل شدند و جزئیات بیشتری از این پرونده افشا شد.سردار حسین رحیمی فرمانده انتظامی تهران بزرگ در اینباره گفت: متهم اصلی این پرونده از آشنایان دکتر فرهود بوده. وی حوالی ساعت ۵:۳۰ صبح یکشنبه ۸ آبان دو نفر از همدستانش را به مقابل منزل دکتر فرستاده و آنها با سوار شدن بر خودروی ایشان و معرفی خود بهعنوان مأمور امنیتی اقدام به ربودن پروفسور فرهود کردهاند.
سردار حسین رحیمی ادامه داد: این افراد ابتدا با همان خودرو پروفسور فرهود او را به مرزنآباد برده و در آنجا از او درخواست هشت میلیارد تومان پول نقد یا یک دستگاه آپارتمان کردند، ظاهراً آنجا پروفسور موضوع را قبول نمیکند که پس از آن این افراد او را به شهرستان نور بردند و دوباره موضوع را مطرح کردند که پروفسور فرهود اینبار درخواست این افراد را مورد پذیرش قرار داد و در نهایت دکتر فرهود به محل کار خود بازگردانده شد و در عرض کمتر از ۲۴ ساعت نیز پلیس سارقان را شناسایی و دستگیر کرد. این فرد از مدتها قبل چنین تصمیمی داشته و ناآرامیها و ناامنیهای اخیر موجب شده تا وی فرصت را برای انجام این طرح مناسب ببیند.
اعترافات طراح آدم ربایی
نادر که دیروز در اداره آگاهی بود درباره این ماجرا گفت: حدود ۱۰ روز قبل از اینکه این کار را انجام دهم تصمیم گرفتم.۶ ماه بود که در ماشین میخوابیدم و نیاز به پول داشتم. من سالها قبل ازدواج کردم و از همسر اولم دو فرزند دارم اما چند سال بعد از او جدا شدم. دکتر منشیاش را به من معرفی کرد و من با او ازدواج کردم. 114 سکه مهرش کردم و سه ماه نکشید که گفت نمیخواهم زندگی کنم و من مجبور بودم خانهای که الان حدود ۸ میلیارد تومان است را به جای مهریه بدهم.
او ادامه داد: چهار سال ناظر خرید دکتر بودم اما سال ۹۶ آمدم بیرون. بعد از آن ماشین خرید و فروش میکردم تا اینکه قیمتهای خودرو هم بالا رفت و نتوانستم خودرو خرید و فروش کنم. دکتر آدم خیری است و میدانستم که دردم را بهش بگویم برایم انجام میدهد. ما نیتمان آدمربایی نبود فقط میخواستم با دکتر صحبت کنم که یک کاری برایم کند.
متهم گفت: به همدستانم که بواسطه کار با آنها آشنا شده بودم گفتم که دکتر را برایم بیاورید حتی در بین راه به منشیاش زنگ زد و گفت با یکی از دوستانم داریم میرویم شمال. بعد هم رفتیم در ویلایی که شمال دارم و شب ماندم و فردا ۱۰ صبح بود که راه افتادیم به سمت تهران. دکتر آدم خیری است میدانستم بداند که من اوضاع مالیام بد است برایم کاری میکند.