چندی قبل مرد جوانی به پلیس مراجعه کرد و گفت: میخواستم وام بگیرم و یکی از شروط دریافت وام، چک بود، ولی نداشتم. در یکی از سایتها با آگهی فروش برگ چک مواجه شدم، هر برگ چک ۱۰ میلیون تومان. با شمارهای که در آگهی بود تماس گرفتم و زن جوانی تلفن را پاسخ داد، پس از پرداخت پول به شماره کارتی که زن جوان داده بود برگ چک، ساعتی بعد به دستم رسید. اما زمانی که برای گرفتن وام به بانک رفتم متوجه شدم که چک سرقتی است، بعد از آن هم هر چه با تلفن زن جوان تماس گرفتم خاموش بود.
به دنبال این شکایت، تحقیقات پلیسی آغاز شد و در ادامه تحقیقات کارآگاهان با شکایتهای مشابه مواجه شدند. شاکیها همه مدعی بودند در قبال پرداخت یک تا ۷۰ میلیون تومان به یک زن برگههای چک را خریدهاند، اما بعد متوجه شدهاند که چکها بیمحل وسرقتی بوده و حتی بعضی از این چکها متعلق به افرادی است که فوت کردهاند.
در حالی که تحقیقات در این پرونده ادامه داشت مرد جوانی با پلیس تماس گرفت و سرنخ دستگیری زن کلاهبردار را به مأموران داد.
مرد جوان گفت: برای ضمانت وام به چک نیاز داشتم و در فضای مجازی با آگهی فروش چک مواجه شدم. چک را خریدم و زمانی که به بانک برای ضمانت ارائه دادم کارمند بانک مدعی شد که چک متعلق به مردی است که چندی قبل فوت کرده و اعتبار ندارد. من که تازه متوجه کلاهی که سرم رفته بود شده بودم، تصمیم گرفتم حساب زن کلاهبردار را کف دستش بگذارم.
او ادامه داد: با زن جوان تماس گرفتم و این بار به جای یک برگه چک سفارش چندین برگه را دادم. حتی برای چکها، مبلغ بیشتری پیشنهاد کردم. از زن جوان خواستم خودش چکها را برایم بیاورد، به این بهانه که قصد خرید چکهای دیگری دارم و میخواهم سفارش بیشتری بدهم. الان هم قرار است حدود یک ساعت دیگر به محل ملاقات بیاید.
به دنبال تماس مرد جوان، کارآگاهان پلیس وارد عمل شده و زمانی که فروشنده چکها در محل قرار حاضر شد او را بازداشت کردند. در تحقیقات صورت گرفته مشخص شد شقایق، همان متهمی است که چکهای بلامحل و متعلق به افراد فوت شده را با مبالغی بالا به فروش میرساند. وی مدعی شد که این کلاهبرداری و سرقتها را با همدستی زوج جوانی انجام داده است. با اعتراف زن جوان، به دستور بازپرس شعبه پنجم دادسرای ویژه سرقت، تحقیقات برای دستگیری دو همدست زن جوان ادامه دارد.
گفتگو با زن کلاهبردار
چرا سارق و کلاهبردار شدی؟
۱۸ سالم که بود به اصرار خانوادهام با مردی ازدواج کردم که سارقی حرفهای و معتاد بود. بعد از مدتی هم شوهرم بازداشت و محکوم به حبس شد. من برای فرار از این زندگی، بطورغیابی جدا شدم. اما بعد از طلاق خانوادهام برخورد خوبی با من نداشتند و من به ناچار راهی تهران شدم. نمیخواستم کار خلاف انجام دهم به همین دلیل با گدایی و فروش فال و گل زندگیام را میگذراندم. تا اینکه یک روز مردی برای خرید فال به سراغم آمد و بعد هم به من پیشنهاد دوستی داد که قبول کردم، اما بعد از مدتی فهمیدم او هم یک سارق حرفهای است. شاپور به من سرقتهای مختلف را آموزش داد و شروع به جیب بری کردم، اما هنوز سومین سرقت را انجام نداده بودم که دستگیر شدم و به زندان افتادم. در زندان خیلی تمرین کردم و ترسم از سرقت ریخت از زندان که آزاد شدم با خودم تصمیم گرفتم سرقتها را به تنهایی انجام دهم تا برای درآمد شریک نداشته باشم. اما در چهارمین سرقت بازداشت و بازهم راهی زندان شدم.
شیوه کلاهبرداری با چکها چطور به ذهنت رسید؟
هم سلولیام زنی به نام آذین بود که با شوهرش بازداشت شده بود. کارشان دستبرد از خانهها بود و زمانی که من به زندان افتادم او زودتر از من بازداشت شده بود. پیشنهاد این نوع پولدار شدن را او به من داد. تقریباً باهم آزاد شدیم و این شگرد سرقت را شروع کردم. از اوایل پاییز کارم را شروع کردم، آذین و شوهرش وارد خانهها میشدند و وسایل را به سرقت میبردند. در لیست سرقتهای زوج جوان، سرقت دسته چک هم بود. دسته چکها را بعد از سرقت به من میرساندند و من در سایتها آگهی فروش میدادم.
سیم کارت و شماره حسابها چطور؟
از معتادان و افراد نیازمند میخواستم در ازای مبلغی پول کارت عابر بانکشان را به من بدهند و سیم کارتی هم به نامشان خریداری کنند. چند روزی با هر سیم کارت و کارت عابر بانک کار میکردم و بعد سیم کارتها را خاموش میکردم و پس از تخلیه پولهای داخل کارتهای عابر آنها را دور میاندختم. من در این مورد هم شانس نداشتم، هر چه بود که خیلی زود بازداشت شدم.