تابناک/حسین بشیری _ برادر شهید ، اهل خانواده ای متدین و انقلابی ، سابقه ای ۷۰ ماهه در جبهه های دفاع مقدس ، معاون اسبق حوزه روابط خارجی وزارت دفاع، همکار اسبق دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی، مشاور اسبق فرمانده نیروی دریایی، مسئول اسبق حوزه دفاعی و امنیتی مرکز تحقیقات وزارت دفاع، مسئول اسبق سازمان نظامی اجرای قطعنامه ۵۹۸، رییس اسبق بخش مطالعات دفاع وزارت دفاع، مشاور امور استراتژیک وزیر دفاع و فعالیت در مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری از سوابق کسی است که روز گذشته اعلام شد به جرم جاسوسی اعدام شده است.
وقتی به این سوابق و رزومه نگاهی گذرا می کنیم شاید این مهم به ذهن متبادر گردد که خود این سوابق و تلاشها و سمت های مدیریتی می تواند به گونه ای مانع محکمی در برابر هرگونه اقدامات خیانت بار به کشور باشد اما واقعیت امر چیز دیگری است که باعث شده به این فرد عنوان «ابر جاسوس» اعطا شود. موضوع ماجرای جاسوسی علی رضا اکبری را باید در ابعاد مختلف مورد توجه قرار داد اما آنچه در حال حاضر و به خصوص پس از اعدام این فرد حایز اهمیت است این می باشد که جذب افراد باسابقه انقلابی و مدیریتی یکی از مهمترین اهداف دشمن از گذشته تا به حال بوده و همیشه در ادوار مختلف آنها سعی داشته اند با جذب چنین افرادی حداکثر بهره برداری را از اطلاعات آنها کسب نمایند.
اینکه چنین فردی با این سوابق توسط نهادهای امنیتی کشور تحت نظارت و رصد قرار گرفته و اسناد متقنی درباره رابطه وی با دستگاه های امنیتی خارجی وجود دارد و همچنین اینکه این دستگاه ها برای حفاظت از مرزهای امنیتی کشور هیچ حد و مرز و مصلحتی را جایز نمی دانند خود بسیار جای تقدیر دارد اما در حال حاضر باید به ابعاد دیگر این ماجرا هم توجه داشت به خصوص اینکه چنین افراد و مدیرانی که در حال حاضر مشغول به فعالیت هستند ماجرای علی رضا اکبری را نصب العین خود نمایند که هیچگاه محسور سابقه و عملکرد گذشته خود نباشند و بدانند در هر لحظه ممکن است طعمه دستگاه های امنیتی خارجی گردند.
بیشتر بخوانید
برخورد با جاسوسان و مهره های امنیتی سرویسهای اطلاعاتی خارجی یکی ازمهمترین وظایف دستگاه های نظارتی و امنیتی کشور است اما در واقع در حال حاضر که کشور درگیر یک جنگ چندجانبه اقتصادی و اجتماعی و امنیتی با برخی از قدرتهای ظالم جهانی است این مهم را یادآور می گردد که رصد مدیران و مسئولان در هرسطحی باید بیش از گذشته مورد توجه قرار گیرد. البته نکته دیگری که باید به آن توجه داشت و جای تامل دارد این است که پس از بازداشت اول چرا برخورد مناسبی نشده و از وی تعهد گرفته می شود که دیگر جاسوسی نکند و رهایش می کنند؟یعنی حداقل کاری که می شد انجام داد این بود وی ممنوع الخروج شود و از سفر به انگلیس منع می شد که توجه به این مهم می تواند ابعاد دیگر این ماجرا را روشن تر نماید.
اکبری از سال 86 متوجه میشود که درحال همکاری با سرویس اطلاعاتی انگلیس است. با این حال در ارتباط با او همچنان حساسیتهای عقیدتیاش را رعایت میکردند. اکبری در اعترافاتش در این باره می گوید: «رفتیم آنجا یک آقایی اومد وارد شد و سلام و علیک کرد. آقای خارجی بود؛ انگلیسی صحبت میکرد به اسم آقای مارک. ایشان میگفت تمام مصاحبههای تو رو این آقا آورده برام دیدم، یعنی با تمام زوایای فکر من آشنا بودن. منظور اینکه نوع نفوذ آنها این است که کاملا شخص رو بطور دقیق میشناختند، اخلاقیاتش را میدانند. حتما اتاقی که برای من می گرفتند، حتما یک جوری بود که دستشوییاش رو به قبله نباشد؛ مثلا برای من از قبل میگفتند ۳ تا ملحفه و ۲ حوله اضافه بگذارند که پهن کنم مثلا زیر پام به عنوان جا نماز، روانشناسی دقیق رفتار شناسی دقیق داشتند، خیلی جنتلمن معاب، خیلی با پرستیژ و به تمام باورهای اعتقادی من احترام تام می گذاشتند.»
او درباره شیوه کسب اطلاع از او میگوید که تا جای ممکن او را در حصار کار پژوهشی نگه میداشتند «اما در میانه بحثهای علمی از من سئوالهایی می کردند؛ مثلا در مورد سفرهای رهبری یا افرادی که در نظام هستند اطلاعات جمع می کردند . یا عکسی را نشان من میدادند از سفیر انگلیس میپرسیدند آینده روابط چه می شود و اینجا چه گذشت. در حقیقت ارائه اطلاعات در مورد آخرین تغییر و تحولات داخل ایران انجام می شد.»
ارتباط گیری اکبری با افسر MI6 از طریق سرویس امن ارتباطی بود و در زمینه ارتباط امن از طریق ایمیل و یک لپتاپ امن آموزش دریافت می کند که اگر به دلیلی نتوانست سفر کند از این طریق اطلاعات خود را به آنها ارائه کند.
او در اعترافاتش در این باره می گوید: «لپتاپی آوردند گفتند که این لپتاپ برای توست، فضایی برای شما درست میکنیم؛ یک صفحهای برایت درست میکنیم این صفحهرا باز کن ببین همین که شما باز کنی ما متوجه میشویم که مثلا شما این را باز کردی».
او در سال ۱۳۸۷ به جرم جاسوسی دستگیر می شود و پس از طی مراحل قضایی، با اخذ تعهد مبنی بر عدم ارتباط گیری مجدد با سرویسها حکم تعلیقی می گیرد. او در این میان ظاهر انقلابی و ضد انگلیسی خود را حفظ کرده بود.
اکبری بالاترین دستمزد را در بین جاسوسان انگلیسی می گرفته از جمله خانهای در لندن، امکان تحصیل و پول برای تفریح و .... داشته است. سال ۸۹ به بهانه بیماری از کشور خارج می شود و اقدام به برقراری ارتباط مجدد با افسران اطلاعاتی انگلیس در اروپا می کند.
او هنگام خروج از کشور ابتدا در اتریش و بعد در اسپانیا حضور داشت و بعد از مدتی سفیدسازی به انگلستان برگشت. اکبری می گوید؛ «در این دو سال و چند ماه تقریبا که مارکو بود، شاید مارکو (افسر اطلاعاتی انگلیس) مثلا ۵ یا ۶ سفر به اسپانیا داشت، بعد جسیکا آمد یک سال و ۷-۸ ماه مجموع دیدارهایی که ما با جسیکا داشتیم بخش مهمش مربوط به سفر سال ۹۱ بود. بعد هم او «کیت» رو معرفی کرد.»
اکبری درباره موارد مورد علاقه سرویس جاسوسی انگلیس در زمینه ایران میگوید: «دائم برایشان مساله بود، یعنی هر اتفاقی که در منطقه میافتاد بالاخره هر موضعی، یک موقعی هر کسی هر رییس جمهوری هر مقامی از آمریکا، از اروپا، از ایران، عراق و یا هرجا – مثلا یک بخش دیگر این که جمهوری اسلامی در فرایند این مذاکرات، تهدید برای تحریمها بیشتر میشود، محدودیتهای تحریمیش بیشتر میشود، سختگیریهای تحریمیش بیشتر میشود.».
اما از ترس به دام افتادن جاسوس MI۶ خود سناریوی ساختگی را اجرا کرد. در انگلستان سناریوی سکته مغزی را پیاده میکنند. این جاسوس در اعترافاتش میگوید که به او میگویند «شما سکته میکنی و اورژانس میآید شما را میبرد بیمارستان و بعد در بیمارستان شما رو نگه میدارند و بعداز مدتی در بیمارستان بستری میشوی، ممکن است حتی تا دو هفته نگه دارند.
مهم این است که تو رفتی بیمارستان و سکته کردی این دلیل کافیه برای این که تو برنگردی تهران، چرا؟ چون وقتی تو سکته مغزی کردی عارضه سکته داری اجازه سفر و پرواز بهت نمیدن و بعد تو دلیل داری بمونی اینجا، وقتی دلیل داری بمونی اینجا خانوادت برای دیدن تو باید بیان اینجا و میان اینجا، وقتی اومدن اینجا ما قانعشون میکنیم بمانند.» و بعد از دو هفته ماندن در بیمارستان، خانوادهاش را به بهانه عیادت به انگلستان میبرند و در آنجا ماندگار میشوند.اخذ تابعیت و گذرنامه انگلیسی خارج از روال معمول برای او انجام میشود.
محمود موسویمجد فرزند کاظم که در نیروی قدس سپاه پاسداران خدمت میکرد از دیگر افرادی بود که به گفته غلامحسین اسماعیلی سخنگوی وقت قوه قضاییه، یکی از اتهاماتش اعلام محل تردد و اسکان سردار قاسم سلیمانی و برخی فرماندهان نظامی در ادوار مختلف به سرویسهای جاسوسی سیا و موساد بود.
همچنین در ۲۴ تیر ۱۳۹۹ هم غلامحسین اسماعیلی سخنگوی وقت قوه قضاییه از اجرای حکم اعدام رضا عسگری، کارمند بازنشسته هوافضای وزارت دفاع به اتهام جاسوسی موشکی خبر داد. به گفته اسماعیلی، عسگری با بازنشستگی پیش از موعد در سال ۱۳۹۵ بازنشسته شد و در سالهای پایانی خدمت و بعد از بازنشستگی به سرویس سیا وصل شده بود.
اما اکبری از سال ۹۱ دوباره به ایران باز میگردد و چند سال اول را در یک دوره فترت میگذراند، با این حال مجددا با نزدیک شدن به برخی مسئولین و جاهای حساس هم سعی میکند اطلاعات خود را به روزرسانی کند و هم سعی میکند، از طریقی بتواند روی مسئولین تاثیر بگذارد.
او در زمینه پیشرفتهای هستهای و خواستههای ایران در مذاکرات، مسائل منطقهای و دفاعی و نظامی همینطور اقتصادی از جمله شناسایی مسیر دور زدن تحریمها و مراودات ایران با کشورهای منطقه و چین و روسیه به آنها اطلاعات داده است. ارائه اطلاعات در مورد مسئولین، افراد مهم و تاثیر گذار نظام از دیگر اقدامات او بوده است. در این میان میتوان به دادن اطلاعات ۱۶۰ مدیر کشور شامل دیدگاهها و تفکرات و روحیات آنها اشاره کرد.
یکی از این نفرات که شناخت خوبی از او به بیگانگان داده شده، شهید فخری زاده است که مورد ترور قرار گرفت. اکبری در بخش دیگری از اعترافاتش میگوید «ببینید در فضای موضوعات مهم جمهوری اسلامی که اینها میخواستند بدانند، طبعا یک بخشی اش مساله مذاکرات هسته ای بود وقتی اسم سوال کرد که آیا آقای مثلا فرض کنید دکتر فخریزاده می تواند اگر یک چنان پروژهای باشد، من میگفتم چرا نمی تواند، مثلا سوال راجع به اینکه که حالا مهمترین افراد بین این افراد کدام هستند؟ به تناسب تحولاتی که رخ میداد اخبار جاری که یک اتفاقی رخ میداد درباره آن ها هم سوال می کرد.»
اکبری همچنین «غفلت، مسامحه و توجیه » می کند حتی در اعترافاتش می گوید؛ «ما در قران تعبیری داریم به این ترتیب که ولا تقربو خطوات شیاطین، نزدیکش نشوید، نمی گوید که عمل نکنید، می گوید نزدیکش نشوید، چرا بعد توضیح می دهد که تو نزدیک شدی قرابت پیدا کردی، قبحش برایت می ریزد و بعد پله اول، پله دوم و پله سوم یک دفعه می بینی چیزی که اصلا در ذهنت نبود، تصور نمیکردی تو رفتی پله دهم، پله بیستم چرا چون همان قدم اول را برداشتی و نزدیکش شدی من روی دیوار هم شعار نوشتم، شعارهایی که باید به آن تمسک میکردم غفلت مسامحه، توجیه، نفس، من که مشکل مالی نداشتم.
اکبری نهایتا در سال ۹۸ مجددا دستگیر شد و با توجه به حجم گسترده خیانتهایی که کرده بود بعد از طی تمام فرایندهای احتیاطی و امنیتی و قضایی در نهایت طبق قوانین جمهوری اسلامی ایران به جرم جاسوسی و افساد فیالارض به اعدام محکوم شد.