در این بین بنا بر اخبار موجود، روحانی احتمالا برنامههایی را با مشورت گرفتن از دو شخصیت تاثیرگذار سابق در سیاست ایران پیگیری میکند. دیدارهایی که با سیدمحمد خاتمی و علیاکبر ناطقنوری برگزار میشود و خبرش توسط محمود واعظی، رئیس دفتر سابق حسن روحانی و یکی از افراد نزدیک به او تایید شده است؛ او به خبرگزاری برنا در مصاحبه ۲۶دی گفته است: «با آقای ناطق خیلی ارتباطشان خوب است و همدیگر را همیشه میبینند و با آقای خاتمی هم ارتباط دارند.» البته در این مصاحبه، واعظی در عین اینکه تایید کرده حزب اعتدال و توسعه بهدنبال برنامهریزی برای انتخابات مجلس است، ورود حسن روحانی به موضوع انتخابات را هم تکذیب کرده و گفته است: «آقای روحانی هیچ جلسهای برای بحث انتخابات نداشته است.»
نگاهی به روند زندگی حسن روحانی بهویژه دورانی که او فعالیت سیاسی را آغاز کرده و به ریاستجمهوری منجر شده، نشان میدهد او پس از انقلاب تا سال ۱۴۰۰ هیچگاه خارج از قدرت نبوده و شاید این روزها و دوری او از قدرت، نوعی سیاست جدید برای بازگشتی متفاوت به سیاست باشد.
دوران تحصیل حسن روحانی پیوسته نبوده و بین دوران لیسانس و فوقلیسانس او فاصلهای ۲۶ ساله وجود دارد، اما در مجموع نگاهی به روند تحصیلی او نشان میدهد بیش از اینکه به دروس حوزوی علاقه داشته باشد، مشتاق آموزش علم حقوق بوده، چنانچه خودش هم در مناظره انتخابات ریاستجمهوری سال ۹۲ خطاب به محمدباقر قالیباف گفته بود: «من سرهنگ نیستم؛ حقوقدان هستم.»
فرزند بزرگ اسدالله فریدون، پس از پایان دوران ابتدایی وارد حوزه علمیه سمنان شد و یکسال بعد به قم رفت تا در مدرسهای تحصیل حوزوی را ادامه دهد که مدیریت آن برعهده سیدمحمد بهشتی بود؛ مدرسهای که یک تفاوت آشکار با سایر مدارس حوزه داشت و در آن علاوه بر دروس حوزوی، دروسی مانند زبانفارسی، انگلیسی، ریاضیات و تاریخ اسلام هم تدریس میشد. در مجموع او در دوران تحصیل در حوزه، در کلاس درس اساتید بزرگی مانند مرتضی مطهری، سیدمحمد بهشتی، آیتالله گلپایگانی و مصطفی محققداماد و مرتضی حائری حضور پیدا کرده است.
او در همان زمان حضور در حوزه، مدرک دیپلم خود را دریافت میکند و یک سال بعد در سال ۴۸ وارد دانشگاه تهران شده و طی سه سال حضور در این دانشگاه موفق به کسب مدرک لیسانس در رشته حقوق قضایی میشود. تحصیل وی پیش از انقلاب در همین مقطع لیسانس به پایان میرسد تا اینکه در سال ۱۳۷۳ راهی اسکاتلند شد و در دانشگاه کلدونیان شهر گلاسکو ابتدا مدرک فوقلیسانس در رشته حقوق عمومی را گرفت و سپس به مدرک دکتری حقوق اساسی رسید؛ در نهایت سال ۱۳۸۶ توانست پروانه وکالت را از کانون وکلا دریافت کند.
موضوع قابل اشاره دیگر درباره سالهای حضور وی در حوزه به ماجرای تغییر نامخانوادگیاش مربوط میشود. او در همان زمان حضور در حوزه با پیشنهاد برخی از حوزویان قصد داشته نام خانوادگی خود را تغییر دهد و سالهای پیش از انقلاب با نام مستعار فعالیت میکرده، اما سرانجام در سال ۶۰ درحالیکه نماینده مجلس اول بود، بهصورت رسمی عنوان فریدون را از شناسنامه خود حذف کرد و نامخانوادگی وی از آن به بعد در اسناد رسمی با عنوان «روحانی» ذکر میشود.
فعالیتها و مبارزات سیاسی وی پیش از انقلاب که بیشتر در قالب سخنرانیها بوده است، در سالهای ابتدایی جوانی آغاز میشود و در همان ابتدا با دستگیری توسط شهربانی همراه شده و در نهایت با بیشتر شدن حساسیتهای ساواک، او با توصیههای صورتگرفته از سوی اساتیدش، از ایران خارج میشود.
در چهارمین سال حضور در حوزه علمیه فعالیتهای تبلیغاتی مبارزه با حکومت پهلوی را آغاز کرد و درحالیکه ۱۷ ساله بود، برای اولین بار بهدنبال سخنرانی در تویسرکان بازداشت میشود. پس از آن، سخنرانیهای وی در شهرهای مختلف ادامه پیدا کرد که یکی از مهمترین این سخنرانیها، ابتدای آبان سال ۵۶ در مسجد ارگ انجام شد که وی در این سخنرانی برای اولین بار عنوان «امام» را برای آیتالله خمینی مورد استفاده قرار داد؛ سخنرانی ویژهای که بهسرعت نسخههایش در ایران منتشر شد.
پس از این سخنرانی، وی مدتی مخفی شد و در دوران محرم همان سال با نام مستعار «اسلامی» به منبر میرفت تا اینکه در دی همان سال در نهاوند بازداشت شد و پس از آن محدودیتها درباره او اوج گرفت تا در اردیبهشت ۵۷ بهدنبال توصیه مرتضی مطهری و سیدمحمد بهشتی از ایران خارج شد و پس از مدتی به پاریس رفت و به آیتالله خمینی نزدیکتر شد و در نهایت سال ۵۷ به ایران برگشت. البته بازگشت او به ایران با پرواز امام نبود و از آنجایی که ظرفیت پرواز تکمیل شده بود، او به لندن رفت و از لندن همراه با خانواده به ایران برگشت.
در بررسیهای سالهای ابتدایی انقلاب، نشان میدهد که حسن روحانی علاوه بر نمایندگی مجلس، سمتهایی را در اختیار دارد که تمام آنها مربوط به جنگ بوده و بیشتر این سمتها در جایگاهی بوده است که هاشمیرفسنجانی در آن حضور پررنگ دارد. بهعبارت دیگر، او طی این سالها گزینه مورد اعتماد هاشمی و آیتالله خمینی در بخش نظامی بوده است.
روند آغاز کار وی بلافاصله پس از پیروزی انقلاب آغاز میشود و او پس از بازگشت به ایران، در سال ۱۳۵۸ با همراهی آیتالله سیدعلی خامنهای وظیفه ساماندهی ارتش و پادگانها را برعهده میگیرد و در همان سال وارد حزب جمهوری اسلامی شده و تا زمان انحلال (سال ۱۳۶۶) عضو این حزب بود و پس از آن به جامعه روحانیت مبارز پیوست.
بعد از انقلاب و در زمانی که قرار بر تشکیل اولین دوره مجلس شورای اسلامی شد، از حوزه سمنان ثبتنام کرد و توانست به اولین دوره مجلس راه یابد، جایگاهی که به مدت ۲۰ سال و در ۵ دوره مجلس در اختیار او بود. در این سالها علاوه بر نمایندگی مجلس، سمتهای مهمی را بهدست آورد که همه در دوران جنگ بود. او در تمام سالهای جنگ ریاست کمیسیون دفاع مجلسی را بر عهده داشت که ریاست آن در اختیار علیاکبر هاشمیرفسنجانی بود و البته بهصورت همزمان صاحب مناصب مهمی در ارتباط با همین کمیسیون شده که نشان میدهد حسابها روی او بهخصوص از سمت هاشمیرفسنجانی ویژه بوده است.
او که سال ۵۹ عضو شورای سرپرستی صداوسیما شده بود و سه سال در این شورا بهعنوان عضو اصلی حضور داشت، در سال ۶۱ به عضویت شورای عالی دفاع درآمد و تا سال ۶۷ در این شورا حضور داشت؛ شورایی که یکی از اعضای تاثیرگذار آن، هاشمیرفسنجانی بود. در همان سالهای حضور در شورای عالی دفاع، او به مناصب دیگری هم رسید.
سال ۶۲ تا ۶۴ معاون فرماندهی جنگ بود، در سالهای ۶۴ تا ۶۶ ریاست ستاد قرارگاه مرکزی خاتمالانبیاء را در اختیار داشت و در همان زمان با دریافت حکمی جدید، به فرماندهی پدافند هوایی کل کشور رسید و تا سال ۱۳۷۰ این جایگاه در اختیار او بود. در همان مقطع که فرمانده پدافند هوایی بود، از سال ۶۴ تا پایان جنگ ریاست شورای عالی پشتیبانی جنگ را برعهده داشت و از خرداد ۶۷ تا پایان جنگ (۲۹ مرداد ۶۷) به معاونت جانشینی فرماندهی کل قوا رسید. اما در کنار مناصب مهمی که حسن روحانی در سالهای جنگ در اختیار داشت، مهمترین حاشیهای که از دل همان سالها استخراج میشود، ماجرای حضور وی در مذاکرات مکفارلین بود که بررسی آن نیازمند گزارشی مجزا خواهد بود.
سالهای پس از جنگ برای حسن روحانی، سالهایی است که در دو دولت هاشمی و خاتمی برای او بهصورت همزمان با در اختیار داشتن مناصبی امنیتی و در سیاست خارجی دنبال میشود و به جایی میرسد که او آغازگر مذاکره در یکی از مهمترین پروندههای بینالمللی ایران شده و به جامعه معرفی میشود.
وی که در سال ۶۸ موفق به دریافت نشان درجه دو فتح از سوی رهبری شده بود، قرار بود در سال ۶۸ بهعنوان وزیر اطلاعات دولت هاشمیرفسنجانی به مجلس معرفی شود، اما بهدنبال عدم توافق و برخی اختلافنظرها درباره بودجه، معرفی او به مجلس منتفی شد و علی فلاحیان، وزیر اطلاعات دولت پنجم شد. البته هرچند حسن روحانی نتوانست راهی هیئت دولت شود، اما در این سالها همچنان گزینه مورد اعتمادی برای مقام رهبری و دو رئیسجمهور (هاشمیرفسنجانی و خاتمی) بوده است و مناصب مهم امنیتی و مسئولیت در سیاست خارجی به او واگذار شده است.
در همان سالها و در دورههای چهارم و پنجم مجلس، ریاست کمیسیون سیاست خارجی مجلس بر عهده او بود و درحالیکه نمایندگی مجلس در دوره سوم را برعهده داشت، سه حکم مهم را دریافت کرد. مشاور امور امنیت ملی رئیسجمهور (از ۶۸ تا ۷۶ و از ۷۹ تا ۸۴)، عضو شورای عالی امنیت ملی به نمایندگی از رهبری (از ۶۸ تا ۹۲) و دبیری شورای عالی امنیت ملی (از ۶۸ تا ۸۴) پستهایی است که او در این سالها در اختیار میگیرد و در همین سالها بهعنوان یکی از اعضای حقیقی مجمع تشخیص مصلحت نظام منصوب میشود و تا پیش از رسیدن به ریاستجمهوری این حکم را در اختیار داشته است. اما نزدیک بودن او به هاشمیرفسنجانی، باعث شد او که نتواند در هیئتدولت حضور پیدا کند. در سال ۷۱ ریاست مرکز تحقیقات استراتژیک ریاستجمهوری را بر عهده گرفت.
با روی کار آمدن دولت اصلاحات، او هم همراه با هاشمیرفسنجانی به مجمع تشخیص مصلحت نظام رفت و درحالیکه دبیر شورای عالی امنیت ملی و نماینده رهبر در این شورا بود، ریاست مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع را برعهده گرفت و در همان زمان نام وی وارد لیست انتخاباتی کارگزاران در مجلس ششم شد، اما در سال ۱۳۷۸ تنها شکست انتخاباتی عمر سیاسیاش را در رقابت با اصلاحطلبان تجربه کرد و نتوانست برای ششمین دوره متوالی به مجلس برسد.
پس از آن درحالیکه نشان درجه یک نصر (نشانی به پاس خدمات و پشتیبانی به نیروهای مؤثر در خدمات رزمی، فعالیتهای پشتیبانی، ایثارگران، جانبازان تعلق میگیرد) را از رهبری دریافت کرده بود، سال ۷۹ یکبار دیگر به دولت نزدیک شد و با دریافت حکمی مشاور امور امنیت ملی سیدمحمد خاتمی شد و تا سال ۸۴ در این سمت حضور داشت.
طی این سالها نقطه آغاز اوجگیری حسن روحانی در افکار عمومی که او را بیشتر از قبل به جامعه معرفی کرد دو مقطع و در زمان اصلاحات بود، ابتدا در ماجرای حمله به کوی دانشگاه، وی بهعنوان دبیر شورای عالی امنیت ملی سخنران اصلی راهپیمایی ۲۳ تیر بود و سپس در سالهای آخر دولت اصلاحات و در ۱۴ مهرماه ۱۳۸۲ بهعنوان رئیس اولین تیم مذاکرهکننده هستهای تاریخ ایران منصوب شد و روند مذاکرات تا پایان دولت خاتمی زیر نظر او انجام شد؛ موضوعی که باعث شد عنوان «شیخ دیپلمات» برای حسن روحانی انتخاب شود.
اما با روی کار آمدن محمود احمدینژاد بهعنوان رئیس دولت از سال ۱۳۸۴، حسن روحانی که از دبیری شورای عالی امنیت ملی استعفا کرد و جای خود را به علی لاریجانی داد، اما به کار در شورای عالی امنیت ملی تا پیش از رسیدن به ریاستجمهوری با عنوان نماینده رهبری ادامه داد و همزمان ریاست مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام را هم بر عهده داشت، اما در مجموع سالهای ۸۴ تا ۹۲ برای حسن روحانی سالهای ساکتی بوده است تا اینکه موسم انتخابات ریاستجمهوری سال ۹۲ فرا رسید.
پس از اینکه علیاکبر هاشمیرفسنجانی توسط شورای نگهبان ردصلاحیت شد، درحالیکه محمدرضا عارف توانسته بود بهعنوان یک اصلاحطلب از سد شورای نگهبان عبور کند؛ بهدنبال حمایت هاشمی و خاتمی، اصلاحطلبان هم از حسن روحانی حمایت کرده تا در رقابت با محمدباقر قالیباف، نام او بهعنوان رئیسجمهوری معرفی شود و او طی ۸ سال رئیسجمهوری ایران شود.
اما پس از پایان دوره ریاستجمهوری، او به دورهای متفاوتتر از نظر سیاسی بازگشته است؛ دورهای که تفاوتی ویژه با زمان ریاست محمود احمدینژاد بر دولت دارد. او در زمان احمدینژاد هرچند قدرت زمان هاشمی و خاتمی را نداشت، اما نماینده رهبری در شورای عالی امنیت ملی بود، ریاست مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام را برعهده داشت و حکم عضویت او در مجمع تشخیص مصلحت نظام صادر شده بود، اما پس از پایان دوره ریاستجمهوری در سال ۱۴۰۰، او هیچ سمت رسمی را در اختیار ندارد و پس از ۳۰ سال دیگر عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام هم نیست و تنها عنوان رسمی که مقابل نامش این روزها ذکر خواهد شد، نماینده مجلس خبرگان دوره پنجم است.
گمانهزنیهای متفاوت درباره آینده حسن روحانی از ماهها قبل آغاز شده و طی هفتههای اخیر اوج گرفته است. یک سال قبل در بهمنماه بود که خبری مبنی بر جلسه مشترک حسن روحانی با سیدمحمد خاتمی و علیاکبر ناطقنوری منتشر شد؛ خبری که از سوی محمود علیزادهطباطبایی یکی از اعضای شورای مرکزی حزب کارگزاران در همان مقطع مورد تایید قرار گرفت و وی در مصاحبهای که ۱۳ بهمن سال ۱۴۰۰ با خبرگزاری برنا انجام داد، با تایید برگزاری این جلسه گفته بود: «آقای روحانی در روزهای اخیر با آقایان ناطقنوری، خاتمی، باهنر و لاریجانی جلساتی داشته است. سران اصلاحات میخواهند جمهوریت نظام را احیا کنند. اسحاق جهانگیری هم در جلسات روحانی با سران اصلاحات حضور دارد و همفکری میکند.»،
اما حالا با گذشت یکسال، برگزاری این دیدار از سوی یکی از نزدیکان حسن روحانی تایید شده است، محمود واعظی که ریاست دفتر حسن روحانی را در زمان ریاستجمهوری برعهده داشت، در مصاحبهای تفصیلی که با خبرگزاری برنا انجام داده، در تاریخ ۲۶ دی سال جاری در واکنش به سوالی پیرامون برگزاری این جلسات گفته است: «با آقای ناطق خیلی ارتباطشان خوب است و همدیگر را همیشه میبینند و با آقای خاتمی هم ارتباط دارند.».
اما موضوع بازگشت حسن روحانی به قدرت، علاوه بر جلساتی که با ناطق نوری و خاتمی برگزار میکند، زمانی جدیتر شد که وی پس از مدتها سکوت خود را با ادبیات همیشگی شکست و درحالیکه نام او در کنار «علیاکبر ناطق نوری و محمود احمدینژاد» بهعنوان یکی از ساکتین اعتراضات اخیر کشور مطرح شده بود، وی در دیداری که در روزهای ابتدایی دیماه با استانداران خود داشت، صریحترین موضع خود پس از پایان دوران ریاستجمهوری را اتحاذ کرد و در واکنش به وقایع اخیر کشور گفته بود: «حل مشکلات اجتماعی و سیاسی در گرو بازگشت جاذبه به صندوقهای رای است؛ اگر مردم را از صندوق مأیوس کردید، به خیابان میرانید.
اگر یک گروه را حاکم کنیم و بقیه را کنار بزنیم، مردم ناراضی و معترض میشوند.» پس از این دیدار و بهدنبال رونمایی از سایت رسمی حسن روحانی، اینگونه به نظر میرسد که او در حال خیز برداشتن برای بازگشت به سیاست و در اختیار گرفتن قدرت است؛ موضوعی که در بین تحلیلگران و رسانههای اصولگرا و اصلاحطلب درباره آن تقریبا وحدتنظر وجود دارد و تحلیلها به سمت برنامهریزی روحانی برای بازگشت است.
در همین مسیر برای مثال میتوان به گزارش روزنامه ایران بهعنوان رسانه دولت اشاره کرد که در تاریخ ۲۷ دی طی گزارشی مدعی شده بود که تحرکات انتخاباتی حسن روحانی، دولتمردان و استانداران وی آغاز شده و آنها برای حضور در انتخابات مجلس دوازدهم برنامه دارند؛ موضعی که پیش از این توسط امیررضا واعظآشتیانی، یکی از اصولگرایان سنتی هم تکرار شده بود و او در مصاحبه ۱۷ شهریور سال جاری با سایت نامهنیوز در تحلیل دیدارهای حسن روحانی با اعضای کابینه خود گفته بود: «بوی تلاش برای بازگشت به قدرت و جلبنظر مردم استشمام میشود.»
موضوع بازگشت روحانی به قدرت، در تحلیلهای اصلاحطلبان نیز دیده شده است. چنانچه در ۳ خرداد سال جاری، غلامعلی رجایی که سالها مشاور هاشمیرفسنجانی بود و شناخت خوبی از او داشت، در مصاحبه با سایت قرن نو گفته بود: «قاعدتا دغدغه هر فرد و حزب سیاسی بازگشت به قدرت است. چرا نباید این دغدغه را داشته باشند؟ البته به این معنی نیست که آقای روحانی یا آقای عارف بخواهند خودشان رأس قدرت باشند، ممکن است شرایط سنی را هم داشته باشند اما، ممکن است از تفکرات نزدیک به خودشان حمایت کنند.» تحلیلی که هفته پیش از سوی جلال میرزایی، نماینده مجلس دهم هم مورد تایید قرار گرفته بود و پیشتر به آن اشاره شد؛ موضوعی که واعظی منکر آن شد و در گفتوگویش با برنا به آن پرداخته، گفته است: «آقای روحانی هیچ جلسهای برای بحث انتخابات نداشته است.»
در هر صورت باید منتظر ماند و دید که حسن روحانی آینده سیاسی خود را چگونه رقم خواهد زد. او در تمام تاریخ جمهوری اسلامی در عرصه قدرت حضور داشته و برای اولین بار است که هیچ سمتی را در اختیار ندارد، اما بعید است قصد داشته باشد خانهنشینی مطلق را انتخاب کرده و قصد داشته باشد به حضور در صحنه سیاست و قدرت پایان دهد. در این بین سوال این است که آیا قرار است روحانی خودش در قامت یک کاندیدا وارد انتخابات مجلس شود و همان حرکتی را انجام دهد که هاشمی پس از پایان ریاستجمهوری و در جریان انتخابات مجلس ششم انجام داد و یا قصد دارد ایفای نقشی مانند هاشمی در جریان انتخابات مجلس دهم را داشته باشد و شاید با همراهی علیاکبر ناطقنوری و سیدمحمد خاتمی، اقدام به سازماندهی لیستهای انتخاباتی کند و خودش از بیرون در حال مدیریت پشت صحنه سیاست باشد؟
برگزاری دیدار با هیئت وزیران دولت دوازدهم و دیدار با استانداران سابق کشور در کنار فعال شدن سایت رسمی، باعث شده تا این نظر به وجود بیاید که حسن روحانی قرار است در انتخابات مجلس دوازدهم فعالیت داشته باشد. محمد مهاجری، روزنامهنگار اصولگرا و عضو شورای سردبیری خبرآنلاین در گفتگو با هممیهن معتقد است: «موضوعاتی که پیرامون فعال شدن انتخاباتی حسن روحانی برجسته شده، کار جریان تندروی اصولگرا است که میخواهند تکذیب شدن این موضوع را از سوی جریان رقیب بشنوند تا به هدف خود که تشکیل مجلس با مشارکت پایین است، برسند.»
طی چند وقت اخیر شاهد تحولاتی پیرامون حسن روحانی بودیم. از سایت رسمی او رونمایی شد و دیدارهایی را هم برگزار کرده است. آیا این موضوع را میتوان در راستای فعال شدن انتخاباتی وی برای حضور در انتخابات مجلس دوازدهم ارزیابی کرد؟
من خبر مستقیمی نشنیدهام که حسن روحانی قصد ورود به انتخابات را داشته باشد، اما اینکه سایت ایشان راه افتاده من بعید میدانم که جنبه انتخاباتی داشته باشد. برداشت من این است که بهدلیل نارکارآمدی و ندانمکاری که دولت سیزدهم دارد و همه تقصیرات را گردن دولت قبل میاندازد و در این مسیر هجمههایی روی حسن روحانی و دولتش ایجاد شده است، شاید تصمیم گرفته شده که در راستای جهاد تبیین یک مقدار اطلاعات درست را درباره دولتشان منتشر کنند. اما اینکه میگویم نافی این نیست که هدف سیاسی داشته باشد، اما بعید میدانم خود آقای روحانی قصد داشته باشد بهعنوان نامزد وارد انتخابات مجلس شود.
این گمانهزنی هم وجود دارد که حسن روحانی شاید قصد داشته باشد لیست انتخاباتی بدهد و حتی در این مسیر شاید لیست با همراهی آقایان ناطقنوری و خاتمی بسته شود. تحلیل شما از این موضوع چگونه است؟
درباره آقای ناطقنوری بعید میدانم اصلا قصد ورود به فضای سیاسی کشور را داشته باشد، بنابراین این مثلث یک ضلعاش فعال نخواهد شد. اما اینکه آقای روحانی و دیگران فعال شوند، یک واهمهای در جریان تندروی اصولگرا ایجاد کرده که نگران ورود افرادی به غیر خودشان در انتخابات مجلس دوازدهم هستند. جریان تندرو و جبهه پایداری زمینه را طوری چیدهاند که در انتخابات مجلس ولو با مشارکت ۱۰ درصدی مردم به نتیجه مطلوب خود برسند و روند و نتیجه انتخابات کاملا مطلوب آقایان باشد. اگر الان خبری وجود دارد، بیشتر موید نگرانی این جریان تندرو است و میخواهد این اخبار را برجسته کند تا بهصورت عملی از سوی جناح مقابل و آقای روحانی تکذیب شود تا آنها خیالشان راحت شود که در این عرصه سیاسی اتفاق خاصی نخواهد افتاد.
در این بین حتی تحلیلهایی هم وجود دارد که حسن روحانی قصد دارد از نظر سیاسی در جایگاهی قرار بگیرد که پیش از این مرحوم هاشمیرفسنجانی حضور داشت.
این یک برداشت است، اما به نظر من، هم مرحوم هاشمی و هم آقای روحانی شخصیتهایی متمایز هستند و هیچکدام کارکردهای همدیگر را ندارند. مرحوم هاشمی مورد اجماع و قبول بسیاری از شخصیتهای سیاسی و مردم بود، اما آقای روحانی در آن جایگاه شاید مورد تایید همه نباشد، ولی آقای هاشمی در جریان اصلاحطلب و اصولگرا طرفداران جدی داشت، اما درباره آقای روحانی این موضوع صدق نمیکند.
از سوی دیگر برخی هم میگویند که شاید تاریخ مصرف سیاسی حسن روحانی تمام شده و بعد از ۴۴ سال حضور در قدرت دیگر کاربرد سیاسی ندارد.
آقای ماهاتیرمحمد در مالزی تا سن ۹۱ سالگی تاریخ مصرفش تمام نشد یا مرحوم هاشمیرفسنجانی در سن ۷۹ سالگی این توانایی را در خود میدید که رئیسجمهور شود؛ بنابراین تاریخ مصرف افراد بسته به شرایط سیاسی کشور است. اعتقاد من این است که آقای روحانی جزو چهرههای کماشتباه تاریخ سیاسی ایران است و همین اندازه که میبینیم جریان مقابل با ایشان به تقابل میپردازند و نسبت به ایشان اهانت میشود، نشاندهنده این است که تاریخ مصرف سیاسی ایشان تمام نشده است.