به گزارش «تابناک»، به نقل از شرق– حدود یک قرن است که میدانستیم ایران باستان عامل اصلی مجموعه جمعیتهایی بود که پایههای توسعه تمدنها را پیریزی کردند؛ اما اثبات واقعی این واقعیت تنها از طریق اکتشافات بسیار اخیر در دسترس است. اکنون به یقین میدانیم که در زمانهای بسیار قدیم، این کشور نقش پیشرو را در تدوین و بسط پیشرفتهای فنی و هنری ایفا کرده است. کاوشهای باستانشناسی انجامشده اخیر در جنوب شرقی ایران نشان میدهد در طلوع تمدن شهری، فلات ایران و سوسیانا به اندازه بینالنهرین اهمیت داشتند.
تحقیقات باستانشناسی که هنوز در دره هلیلرود در جنوب کرمان در حال انجام است، ابتدا به حفاظت از گورستانهای ماقبل تاریخ در برابر غارتهای مخفیانه و گسترده ساکنان منطقه مربوط میشود. مردم محلی بهطور سیستماتیک مقبرهها را غارت میکردند و گنجینههای دزدیدهشده به بازارهای هنری پیشرو در جهان غرب -لندن، زوریخ، نیویورک و… فرستاده میشد. ارزش تجاری، در نتیجه تبدیل به مصنوعات منزوی و «بیصدا» برای مورخان، مورخان هنر و مردمشناسان میشود. ممنوعیت رسمی غارت، همراه با پیدایش بررسیهای علمی که توسط باستانشناسان ایرانی ترتیب داده شده است، نشان داده که این منطقه مرکز فرهنگ و هنری بوده که در حدود سههزارو ۱۰۰ سال قبل از میلاد مسیح توسعه یافته است. خلاقیتهای معماری و مجسمهسازی در مناطق واقع بین کرمان و تنگه هرمز در ارتفاع هزارو ۹۶۸ فوتی (۶۰۰ متری) از سطح دریا و در منطقهای از نخلستانهای احاطهشده با کوههایی با ارتفاع بیش از ۱۳ هزار فوت (چهار هزار متر) آشکار شد. آثار کشفشده از سوی باستانشناسان همزمان با شکوفایی هنر سومری در شهرهای باستانی اور، العبید، اوروک یا تلوه (لاگاش) بوده و از جهاتی با تولید این مکانهای معروف رقابت میکنند.
در جنوب شرقی ایران، تمدنی پیش از عیلامی وجود داشت که در اوایل به شکل ابتدایی نوشتاری میبالید که گواه آن الواحی است که در تپه سیلک (کاشان، شمال اصفهان)، تپه یحیی و شوش به دست آمده است. بزرگترین شهر عیلام در آن دوره در واقع شوش بود که در محل تلاقی درههای رودخانه خرک و کارون قرار داشت که دائمی است و در بینالنهرین سفلی به دجله و فرات و سپس به خلیج فارس میریزد. بااینحال، کاوشهایی که از سال ۱۸۸۳ به بعد توسط مأموریت فرانسوی در شوش در این مناطق پست خوزستان انجام شد، این مکان را چنان ویران کرد که اکنون نمیتوان دادههای زمانی را با هیچ درجه قطعیتی به دست آورد. هدف از کاوشها در آن زمان، تمرکز بر گردآوری اشیا (سفال و مجسمه) به جای تلاش برای تعیین تاریخ بر اساس چینهشناسی بود.
در نتیجه، باستانشناسان اکنون نمیتوانند تاریخ دقیق سفالهای فوقالعاده شوش را که بیش از یک قرن پیش از زیر خاک کشف شده است، ارائه کنند. تاریخهای منتشرشده توسط André Parrot در سال 1960 درمورد این آثار -آغاز هزاره چهارم قبل از میلاد- باید با احتیاط پذیرفته شود. در هر صورت در ادامه به این موضوع باز خواهیم گشت.
حفاریهای امروزی
یوسف مجیدزاده، باستانشناس ایرانی که اکنون در محوطه هلیلرود (بهویژه جیرفت، محلی که هنر منطقه به نام آن نامگذاری شده است) تحقیق میکند، مجموعهای از صدها شیء سنگی با تزئینات ظریف را جمعآوری کرده است. کیفیت ویژه مواد محلی -نوعی کلریت- آن را بهویژه برای مجسمهسازی مناسب میکند؛ گلدانها، کاسهها، بطریهای استوانهای، مجسمهها، وزنهها (به شکل «کیف پول») و مجسمههای حیوانات که همه با اشیای سرامیکی مختلف همراه هستند.
تحقیقات انجامشده در تپههای کنار صندل A و کنار صندل B که با کاوشهای چینهشناسی انجام شده است، باروهای آجری پختهنشده به ضخامت 36 فوت
(۱۱ متر) و همچنین تراسهایی کشف شده است که تاج بالای تپهها را تشکیل میدهند. (تپه)؛ این سکوهای قله که از ۳۶ تا ۵۰ فوت (۱۱ تا ۱۵ متر) بالاتر از سطح زمین قرار دارند و مساحتی در حدود ۱۰ هکتار (چهار هکتار) دارند، برای قرنها مردم در اینجا زندگی میکردند و مکررا خانههای خود را که از آجر و خشت پختهنشده بود، بازسازی میکردند. زمین فشردهشده با کاه و قلوهسنگ؛ از آنجایی که این ماده شکننده بود، نمیتوانست در برابر آبوهوا و هجوم مردمان همسایه یا عشایر مقاومت کند؛ بنابراین ساکنان مجبور بودند بهطور مداوم روی مخروبهها بناهای جدید بسازند. این امر منجر به ایجاد تپههای مصنوعی به نام تپ شد. باستانشناسان ۱۲، ۱۵ یا ۱۸ سطح روی هم را با حفاری دقیق در این تپههای منحصربهفرد که در فلات ایران پراکندهاند، شناسایی کردهاند که بسیار شبیه به تپههای بینالنهرین است.
یکی از شگفتانگیزترین جنبههای فرهنگی که در جنوب شرقی ایران رشد کرد، وجود گونهای از نوشتار معروف به پیشایلامی است که احتمالا مربوط به هزاره چهارم است.
اولین لوحها که در سال ۱۹۰۱ در شوش کشف شد، شامل حدود ۲۰۰ قطعه بود و ۴۹۰ قطعه دیگر در سال ۱۹۲۳ یافت شد. در سال ۱۹۴۹ متخصصان پنجهزارو ۵۲۹ نشانه مختلف را یافتند.
الواح مشابهی که در تپه سیلک در نزدیکی کاشان یافت شده است، به محققان این امکان را داده که فلات ایران را مرکز این نوع نگارش اولیه بدانند. بعدها، کشف الواح دیگر در تپه یحیی در دل سایت جیرفت ثابت کرد که مهد این نوشته -مانند مجسمه کلریت- شاید منطقه هلیلرود در جنوب کرمان باشد.
واژگان هنری
علاقه به اشیای مجسمهسازیشده یافتشده در دره هلیلرود در تزئینات نهفته است که بسیار بدیع است. رویه نمایندگی، زندگی روزمره را به شیوهای کنایهآمیز و پرشور نشان میدهد: حیوانات وحشی و احشام، پیکرههای انسان و خدایان و حتی بناهایی مانند زیگورات و نمای ساختمان. این آثار همچنین دنیایی از هیولاها و شیاطین را تداعی میکنند. این نقوش سطح اجسام ریزتراشخورده را میپوشانند که از یک سیستم منسجم و سخت نشئت میگیرند و حساسیت زیباییشناختی محکم و مطمئنی را آشکار میکنند. مطالعه این آثار به ما کمک میکند تا وضعیت بشر و جهان آن عصر را بهتر درک کنیم. این یک کلید ضروری است که به محققان اجازه میدهد تا جوامعی را که بین هزارههای چهارم و سوم قبل از میلاد در جنوب شرقی ایران شکوفا شدهاند، تفسیر کنند.
مهارت فراوان صنعتگران در استان کاشان از سالها تجربه در کار با موادی که در اختیار دارند، سرچشمه میگیرد؛ کلریت سنگی متراکم و همگن است که به مجسمهسازی برجسته و همچنین پانسمان کمک میکند. تلاش مداوم برای کمال که با هزاران قطعه یافتشده تأیید شده است، واقعا تحسینبرانگیز است. این اشیا که در مقبرههای جیرفت، کنار صندل و تپه یحیی و همچنین در گورستانهای مکانهای مسکونی بیشماری در دره کشف شدهاند، جایی که این هنر «تدفین» نهتنها شکوفا شد، بلکه به یک صنعت واقعی تبدیل شد، این اشیا علاقه زودهنگام را آشکار میکنند.
جمعیتهای فارس جنوبی در بیان هنری
بهطورکلی، آفریدههای دره هلیلرود در سنگ کلریت نسبتا کوچک هستند؛ از گلدانهایی با پایه، گلدانهای مخروطیشکل با گردن باز، کاسههای استوانهایشکل، وزنهها (به دلیل دسته نیمدایرهای که به کیفدستی یا جیرفت میگویند) تشکیل شدهاند، پرترههای حکاکیشده در سنگ، پیکرهای حیوانات (شیر، عقاب، عقرب)، دیسکهایی با تزئینات برجسته، پلاکها و لوحهای مستطیلشکل و ظروف مکعبی پوشیدهشده با نقوش تکرارشونده.
انواع تزئینات به معنای واقعی کلمه بسیار متفاوت است؛ اغلب شامل خطوط مواج ساده، ردیف خطوط نقطهچین، صلیب، مارپیچ یا نقوش تکراری است که بسیار شبیه حلقههای پشمی با فرهایی است که کموبیش توسعه یافتهاند. این نوع اخیر که نشاندهنده پشم قوچ یا بز است، با تکنیکی ارائه شده است که لباس مجسمههای سومری کاهنان و فرمانروایان ماری را که طوطی آشکار کرده است، یا لباس الهههای شوش به یاد میآورد یا دوباره موزاییکهای بهاصطلاح استانداردهای اور.
مارپیچهایی به شکل نوارهای موجدار نشاندهنده رودخانه هلیلرود هستند، درحالیکه برآمدگیهای کوچک روی هم قرار گرفته که شبیه انبوهی از زمین هستند که توسط خالها به سمت بالا رانده شدهاند، نشاندهنده زنجیرههای کوهستانی هستند که محیط طبیعی دره را تشکیل میدهند. پوشش گیاهی نیز تنوع جالبی دارد: نخلهای خرما با انبوهی از ریشههایی که در زمین فرومیروند، نخلهای بزرگی که بالا میآیند و سپس خم میشوند و همچنین گیاهان خاردار معمولی استپها و حتی اقاقیا و مخروطیها. سطوح این اشیا همچنین ممکن است با حفرههایی پوشیده شده باشد که در آن سنگهای پلیکروم نصب شدهاند؛ صنعتگران با تراشیدن سنگ آهک سفید، آلاباستر، قرنیه یا لاجورد
(از افغانستان) ترکیبهای رنگی ایجاد کردهاند که جلوهای از زرق و برق به آثارشان میبخشد.
جیرفت زیگورات، خاستگاه مفهوم
یک رپرتوار کامل روی موتیف معماری ارائه شده است که موضوع شگفتانگیز دیگری در تولید هنری این زمان است. روی کاسههای استوانهای، تصاویری از نماهای منظم، با ستونهایی که ازارههای بلند را تشکیل میدهند، وجود دارد. اتاقکها با درها و پنجرهها با آرشیتروهای خمیده پوشانده شدهاند که به نظر میرسد انحنای آنها با وزن ساختار روی تنههای نسبتا ضعیف نخل ایجاد شده است. بااینحال، برجستهترین نقوش، تصاویر سازههایی به شکل زیگورات است. بسیاری از گلدانهای استوانهای دارای نمایشهایی از یک عمارت با سه یا چهار طبقه است که به تدریج عقبنشینی میکنند که مفهوم زیگورات کلاسیک بینالنهرین را منعکس میکند. این نوع اشیا اغلب بر یک قطب یا «شاخ» که طبق متون بابلی متأخر نشاندهنده ماهیت مقدس آنهاست، غلبه میکنند. اکنون درحالیکه قدمت گلدانهای تزئینشده جیرفت به ۳۱۰۰ تا ۲۶۰۰ قبل از میلاد میرسد، این زیگوراتهای کوچک از استپهای ایرانی قدیمیتر از سازههای ساختهشده در دشت بینالنهرین هستند که از برخی جهات شبیه به هم اما بسیار چشمگیرتر هستند.
این واقعیت به تنهایی به آن معناست که ایران چشمه این «کوههای مصنوعی» بوده است؛ پایههای پلکانی عظیم معابدی که سرزمین دو رود (دجله و فرات) را پر کرده است. حتی ممکن است این برج داستانی در ابتدا تاج بلندی را روی تراس بلند تپه گذاشته باشد؛ بنابراین به قسمت بالای یک شهر و همچنین نماد مذهبی و نشان قدرت آن تبدیل شده است.