به گزارش «تابناک» به نقل از خبرآنلاین، صادق زیبا کلام نوشت: نگارنده مرحوم عماد افروغ را فردی میداند که هرگز دنبال قدرت و پُست حکومتی نبوده و در همه حال منافع ملی رادر نظر داشته است و هیچگاه از موازین اصولگرایی عدول نکرده است.
عماد افروغ از هنگام جوانی که در انگلستان در رشته جامعه شناسی تحصیل میکرد تا بعدها که به ایران آمد و بهعنوان استاد دانشگاه مشغول بهکار شد هیچگاه از اصول و موازین اصولگرایی عدول نکرد. او در حقیقت اصولگرایی صادق بود به این معنا که اصولگرایی برای او به معنای سیاست و سیاستورزی و کسب قدرت نبود، بههمین دلیل در بسیاری از موارد و مواقع که عملکرد حکومت و جریانات اصولگرا را چندان به خیر و صلاح کشور و بهنفع مردم و منافع ملی نمیدید در حقیقت حاضر بهسکوت نشده و لب به اعتراض میگشود. بههمین خاطر است که علیرغم اینکه او اصولگرایی مومن و تحصیل کرده بود، هیچگاه پست و سمت حکومتی دریافت نکرد، چرا که نمیخواست با دریافت سمت حکومتی و دولتی درحقیقت زبانش بسته و نگاه انتقادیاش کمرنگ شود.
میتوان گفت نزدیکترین سمتی که وی پیدا کرد که بههیچوجه نمیتوان از آن بهعنوان سمت حکومتی یاد کرد، آن بود که در مجلس هفتم جزو نمایندگان اصولگرای تهران وارد مجلس و با توجه به تحصیلاتش ریاست کمیسیون فرهنگی مجلس هفتم را عهدهدارشد. در تمام چهار سال مجلس هفتم هیچگاه سعی نکرد از جایگاهی که داشت بهنفع سیاستها و جریانات اصولگرای حکومتی استفاده کند و همچنان استقلال خود را بهعنوان یک دانشگاهی حقظ کرد.
شاید سخنی به اغراق نرفته باشد اگر بگوییم که هشت سال ریاست جمهوری آقای احمدینژاد، به معنای دقیق و واقعی کلمه، خون بهدل مرحوم عماد افروغ کرد، چرا که او میدید که چگونه رئیس جمهوری که به کمک اصولگرایان به حکومت رسیده در حقیقت سیاستهایش نهتنها در جهت اصولگرایی نیست بلکه در حقیقت اساسا سیاستهای اقتصادی و سیاست خارجی و بسیاری از تصمیمات داخلیاش خیلی بهنفع منافع ملی کشور نیست.
میتوان گفت که بعد از ریاست جمهوری آقای احمدینژاد درعمل مرحوم عماد افروغ انزوا را پیش گرفت، چون واقعا نمیتوانست با سبک فکری اصولگرایان تندرو، جبهه پایداری و آقای احمدینژاد و آن خط فکری، هیچگونه قرابت فکری داشته باشد. میتوان گفت ستاره بخت اقبال سیاسی و اجتماعی مرحوم عماد افروغ بعد از به قدرت رسیدن جبهه پایداری و اصولگرایان تندرو، رو به خاموشی رفت. در سالهای آخر بخشی بهواسطه بیماری و بخشی بهخاطر سرخوردگیهای عمیق سیاسی و اجتماعی که از عملکرد اصولگرایان تندرو پیدا کرده بود در حقیقت همانطور که گفته شد، گوشه عزلت گزید، مکان کوچکی برای خود در شمال تهیه کرد و تا به آخر عمر آنجا زیست و هرروز، ماه و سال که گذشت، او ساکتتر،ساکتتر و ساکتتر شد. هر از گاهی که لب به سخن میگشود بهجز انتقاد حرف دیگری برای اصولگرایان نداشت. روحش بهعنوان یک اصولگرای صادق شاد باد و عرض تسلیت به بازماندگانش.