بسم الله الرّحمن الرّحیم
دوازدهم اردیبهشت مصادف با سالگرد شهادت استاد شهید مرتضی مطهری است که بیتردید از ماندگارترین چهرههای دینی و ملی در تاریخ کشور ما خواهد ماند. مطهری را به عنوان یک روحانی و اسلامشناس برجسته، به عنوان یک فیلسوف و متفکر ژرفاندیش، به عنوان یک استاد و نویسنده نمونه و به عنوانهای دیگری از این قبیل شناختهایم؛ اما شناخت او به عنوان یک مصلح اجتماعی نیاز مغفولی است که به دو دلیل ضرورت مضاعفی یافته است.
این دو دلیل چیست؟ نخست آنکه مطهری از معدود متفکرانی است که مورد قبول و اقبال قشرهای متفاوت اجتماعی و طیفهای گوناگون فکری است و نظر صائب، نیت خالص و قدرت نظریه پردازی او را همگان پذیرفته و تحسین کردهاند. دیگر آنکه این روزها جامعه ما دچار التهابها و نابسامانیهایی است که راه چاره میطلبد. اصلاح این نابسامانیها با درشتی و تحکمی که گاه و بیگاه میبینیم و متاسفانه بعضاً از جایگاه دین و روحانیت نیز صادر میشود، موجب پیدایش تردیدها یا پرسشهایی در ذهن جوانان در خصوص توانایی اندیشههای دینی و متولیان آن شده است.
نگاهی به آثار و کارنامه عمر پر برکت این شهید بزرگ نشان میدهد که هنوز هم میتوان او را به عنوان یک مصلح اجتماعی که اتفاقاً از خاستگاه دین به همه چیز نگریسته است، مورد مطالعه قرار داد و از آثار مکتوب و شفاهی، و از آن مهمتر سیره عملی و رفتار اجتماعی او الگوی قابل اطمینانی برای خود ساخت. این که چرا مطهری اینگونه بود و چگونه میتوان مانند او شد یا کسانی، چون او را تربیت کرد پرسشهای ضروری و سودمندی است که البته فرصتی فراخ و همتی بلند میطلبد. اما به این اندازه میتوان گفت که رمز موفقیت وی شناخت عمیق دین و نیازهای بشر و احساس مسوولیت در برابر آن بود. اگر آن حکیم الهی به واقع توانست در جایگاه یک احیاگر تفکر دینی ظاهر شود، در گام نخست به دلیل عبور از پوسته و ظواهر به حقیقت ناب و بهجتآفرین آموزههای اسلامی بود. او سالهای طولانی به مطالعه و اندیشه در احکام و معارف دین نشسته و در بخشهای مختلف آن صاحب رای و نظر گشته بود. از سوی دیگر معاشرت و تعامل مستمر و متواضعانه وی با قشرهای مختلف، به ویژه جوانان و دانشگاهیان، مطهری را به دردآشنای کسانی تبدیل کرده بود که در عطش دستیابی به گوهر هستی میسوختند.
حاصل جمع این دو ویژگی «طبیب دوّار»ی بود که حاذقانه به جست و جوی مواضع آسیبپذیر میپرداخت و مشفقانه بر آن مرهم مینهاد و مداوا میکرد. هر گفتار و نوشتار او بازتابی از رنجهای فکری و پاسخی به نیازهای زمان بود، از داستان راستان تا پاورقیهای قیّم اصول فلسفه و روش رئالیسم.
مطهری گرچه احیاگری و اصلاحات مبتنی بر تفکر دینی را مقتضای گرایش به اسلام و قرآن میدانست، و به شدت نیز از تجددگراییهای افراطی و مجذوب و مرعوب تمدن غرب شدن مینالید، اما در نقطه مقابل، به پرسشهای نوپیدا نیز بیاعتنا نبود و هیچ سوالی را با منع و طرد روبرو نمیساخت. او در مقدمه کتاب عدالالهی، اصولاً شک را معبر یقین مینامد و با قاطعیت ادعا میکند که آزادی اندیشه و بیان همیشه به سود اسلام تمام شده است.
آگاهی شهید مطهری به زمان، بصیرت دینی و ذکاوت او در شناختن معضلات فکری جامعه، حضور وی در متن زندگی اجتماعی، تواضع و رفتار جذاب وی با جوانان، احساس مسوولیت و سعهصدر او در پاسخ به پرسشهایی که گهگاه پرخاشگرانه هم مینمود و بالاخره تلاش خستگیناپذیرش برای تبیین حکیمانه و عقلانی دین، نه امروز، که نیاز هر روز ماست.
اگر بخواهیم رمز برجستگی و راز ماندگاری شهید مطهری را در یک چیز خلاصه کنیم، بدون شک باید زمانشناسی و داشتن درد اصلاح جامعه را در صدر ویژگیهای شخصیت آن بزرگوار قرار دهیم. عالم دینی هنگامی میتواند به رسالت خود عمل کند که از این ویژگی محروم نباشد؛ وگرنه هر گاه دانش او خسارت بار نباشد، سودی هم نخواهد داشت. امام صادق علیهالسلام میفرماید: «عالم به زمانه است که مورد هجوم اشتباهات قرار نمیگیرد»؛ و ما مصداقهای مفهوم مخالف این گفته حکیمانه را کم ندیده ایم.
اگر تاریخ زندگی مطهری و سرنوشت او را با همراهان و همپایههای علمی او مقایسه کنیم به روشنی صدق این گفته پیشوای ششم را مشاهده میکنیم. آنان که نه تنها خود را در علم رسمی کمتر از مطهری نمیدانستند که در ظاهر بروز و ظهور بیشتری هم داشتند، نتوانستند در نهایت دردی از مردم خود درمان کنند؛ اگر نگوییم خود دردی دیگر شدند افزون بر انبوه دردهای جامعه؛ چرا که بالاخره راهگم کردند و دیگران را نیز گمراه. عالم باید حاضر در زمانه باشد و اصولاً مفهوم اجتهاد همین است و علت تقلید از مجتهد زنده نیز همین. مطهری میگوید: «شرط زنده بودن مرجع تقلید برای آن است که بتواند درد روزگار خود را بشناسد و با استفاده از دانش خویش درمانی متناسب برای مردم خود بیابد؛ وگرنه شیخانصاری (مثلاً) اعلم از همه عالمان است. چرا از او تقلید نکنیم؟!»
مطهری خود چنین بود و مانند طبیبی حاذق به دنبال شناخت درد و یافتن درمان جامعه بود. ایشان در همان حال که به شدت نسبت به اصول و ارزشهای دینی پایبند بود، با نگاهی ژرف و بیانی شیوا مهمترین مشکلات و معضلات زمانه را چارهیابی میکرد و همین است رمزماندگاری و راز موفقیت او در میان همه کسانی که خاستگاهی، چون او داشتند.
مطهری مصداق نوآوری دانش دینی و شکوفایی استعداد ایرانی بود و هنوز هم که چند دهه پر نشیب و فراز از چارهاندیشیهای او میگذرد، میتوان داروی دردهای اجتماع را از میان آثار او جستوجو کرد. سلام خدا بر او و بر همه شهیدان باد.