گزارش"تابناک"/ سید احسان رییس الساداتی ـ يک هفته پس از سفر کارتر، در 17 دي ماه سالگرد کشف حجاب اجباري رضاشاه و در آستانه ماه محرم 1356، به دستور شخص شاه مقالهاي در روزنامه اطلاعات با امضاي مستعار احمد رشيدي مطلق و تحت عنوان «ايران و استعمار سرخ و سياه» منتشر شد. اين مقاله با يادآوري و تمجيد از اصلاحات ارضي و انقلاب سفيد شاه و ملت، با بكار بردن تعابير زشت در مورد امام خميني ايشان را مورد اهانت قرار داد.
اولين بازتاب انتشار اين مقاله، قيام مردم قم در 19 دي ماه 1356 بود که منجر به شهادت تعدادي از روحانيان و مردم شد. در جريان بزرگداشت چهلم شهداي قم در 29 بهمن در تبريز، نيز دهها نفر در حملة مأمورين رژيم شاه به تظاهرات و اجتماع مردم، شهيد شدند. در اربعين شهداي تبريز، در 9 و 10 فروردين 1357 در يزد هم حضور و تجمع وسيع مردم به خاک و خون کشيده شد. بهار وتابستان ۵۷، اربعينهاي پياپي و اجتماعات و تظاهرات مختلف اقشار گوناگون در ساير شهرهاي کشور مانند تهران، مشهد، قم، اصفهان، شيراز، کرمان، اهواز، خرمآباد، کرمانشاه، اراک، قزوين، اردبيل، کازرون، جهرم، نجف آباد، و... مکرراً به خون فرزندان با ايمان وطن رنگين شد.
جشنهاي نيمه شعبان در پايان تيرماه 57 بنا به رهنمود امام به علت شهادت دهها تن از مردم در آن ايام، به مجالس تسليت به امام زمان(عج) مبدل گشت و انقلابيون مسلمان از چراغاني و تظاهر به شادي و سرور خودداري کردند. در مقابل اين اقدام، دولت دستور داد تمامي کلانتريها و ادارات دولتي به شکل گستردهاي اطراف محل خود را چراغاني و آذينبندي کنند.
در نيمة مرداد ماه57 با پيام 8 ماده اي امام خميني به مناسبت فرارسيدن ماه رمضان و افزايش مجالس و محافل مذهبي، دامنة تظاهرات در اين ماه گسترش بيشتري يافت. حملات خونين مأموران رژيم شاه به اجتماعات و تظاهرات نيز رو به فزوني نهاد.
در 28 مرداد 57 (سالروز کودتا) سينما ركس آبادان در حين نمايش فيلم گوزنها که اتفاقاً نشانهها و اشاراتي در حمايت از مبارزين داشت، آتش گرفت و بيش از300 نفر در ميان آتش كشته شدند. ابتدا دولت کوشيد براي بدنام ساختن مبارزات مردم اين اقدام را به انقلابيون نسبت دهد ولي آشکارشدن اين واقعيات كه دربهاي خروجي سينما از قبل قفل شده بودند، آب شيرهاي آتش نشاني قطع شده بود و كيفيت مواد آتشزاي به کاررفته بنا به توضيحات كارشناسان به گونهاي بوده که دسترسي مردم و يا انقلابيون به آن مواد امکان پذير نبود، افکار عمومي را متقاعد نمود كه اين كار براي رعبآفريني و سرکوب شديدتر مبارزين مذهبي به بهانة مخالفت آنان با سينما و تروريست ناميدن آنان، توسط ساواك طراحي و اجرا شده است.
اين فاجعه موجي از تظاهرات مردم عليه دولت و رژيم شاه (در2 شهريور برابر با 21 رمضان) را در سراسر کشور به ويژه در استان خوزستان موجب گشت که در کنار تشديد مبارزات عمومي مردم، زمينة سقوط دولت آموزگار در پنجم شهريور57 را فراهم ساخت. سپس دولت جعفر شريف امامي با شعار آشتي ملي و مبارزه با فساد مقامات و وعدۀ انجام مطالبات مردم، بر سر کار آمد. وي براي اغفال مردم تاريخ شاهنشاهي را لغو نمود، کازينوها و کابارهها را تعطيل کرد، و برخي از مقامات را براي ساکت نمودن اعتراضات مردمي بازداشت کرد و ظاهراً به زندان انداخت.
پس از نماز عيد فطر در 13 شهريور57، با سازماندهي روحانيت مبارز تهران، يك راهپيمايي ميليوني بي سابقه تا آن روز، از تپه هاي قيطريه به سمت پيچ شميران برگزار گرديد. نظم و سازماندهي و حضور گستردۀ مردم در اين راهپيمايي طولاني و انبوه، نيروهاي امنيتي و انتظامي رژيم شاه را غافلگير ساخت. فرداي آن روز، روزنامه کيهان اين تظاهرات را «بزرگترين راهپيمايي سياسي ـ مذهبي تاريخ ايران» ناميد که شعار اصلي آن اين بود: «نهضت ما حسيني، رهبر ما خميني». در همين تظاهرات تدبير امام مبني بر جذب بدنه مأموران رژيم به انقلاب با راهبرد «گل در برابر گلوله»، در سطح وسيعي به نمايش گذارده شد. اکثر مردم با تبريک عيد فطر، نيروهاي نظامي و انتظامي مستقر در طول مسير را گلباران کردند.
خبرگزاري فرانسه اين تظاهرات را نشانة ورود ايران به «تحول برگشتناپذير» توصيف نمود و آن را نمايش قدرت اسلام خواند. مشابه اين راهپيمايي در مقياس متناسب جمعيت هر منطقه در اکثر شهرستانهاي کشور برگزار شد.
دولت به اصطلاح آشتي ملي اعلام کرد که برپايي تظاهرات ممنوع است و با متخلفان برخورد شديد خواهد شد. در 16شهريور، راهپيمايي بزرگ ديگري به دعوت روحانيت مبارز تهران برگزار شد. سيل عظيم مردم از نقاط مختلف شهر به راه افتاد و در ميدان آزادي به هم پيوست. در اين تظاهرات عليه شاه و آمريکا شعار داده شد و براي اولين بار اين شعار نيز در اين سطح وسيع جمعيت سر داده شد:«استقلال، آزادي، جمهوري اسلامي». در قطعنامة پاياني اين راهپيمايي كه توسط آيتالله دکتر بهشتي قرائت گرديد بر رهبري امام در نهضت مردم ايران و آرمان تشکيل نظام اسلامي تأكيد شد. به هنگام متفرق شدن جمعيت در دستهجات پراکنده، ميان گروههايي از مردم اين شعار تكرار ميشد: فردا صبح، 8 صبح، ميدان شهدا. ميدان ژاله در شرق تهران قبلاً به علت به شهادت رسيدن تعدادي از تظاهرکنندگان در آن مکان، توسط مردم ميدان شهدا نامگذاري شده بود.
اما ناگهان بدون اعلام و اخطار قبلي و بر اساس تصميم شبانه شاه، در ساعت 6 بامداد جمعه 17 شهريور، دولت حكومت نظامي به مدت 6 ماه در شهرهاي تهران، قم، تبريز، مشهد، اصفهان، شيراز، آبادان، اهواز، قزوين، كازرون، جهرم و كرج برقرار كرد. سپهبد اويسي هم به عنوان فرماندار نظامي تهران منصوب شده بود. صبح آن روز سياه و فاجعهبار، قريب بيست هزار تن مردمي كه بسياري از آنان از اعلام حکومت نظامي بيخبر بودند و براي شركت در تظاهرات به ميدان شهدا آمده بودند، از زمين و هوا به گلوله بسته شدند و خيل انبوهي از مردم شهيد شدند. اين فاجعه که يادآور کشتار کور 15خرداد بود، درياي خون بين شاه و مردم را عميقتر ساخت و آتش خشم ملت را عليه رژيم سلطنتي شعلهور نمود. از آن به بعد گروهها و رجال ميانهرو و ليبرال که در صدد مصالحه با رژيم بودند و چارۀ کار را در اصلاحات و جلوگيري از انقلاب ميدانستند، ديگر مجالي براي خويش نميديدند و شانس موفقيتي نداشتند.
امام خميني طي پيامي با تجليل از شهداي 17 شهريور و دعوت مردم به ادامه مقاومت، شاه را مسئول مستقيم اين فاجعه معرفي کرد و در شرايطي که خطر يأس، تداوم مبارزه را تهديد ميکرد، عواطف و اميدواري خويش به پيروزي را اينگونه بيان نمود: «اي کاش خميني در ميان شما بود و در کنار شما در جبهه دفاع براي خداي تعالي کشته ميشد. ملت ايران مطمئن باشيد دير يا زود پيروزي از آن شماست.»
پس از این واقعه خونین موج اعتراضات و اعتصابات ضمن گسترش بیش از پیش٬شکل تازهای به خود گرفت.
اگر این گفته برخی صاحب نظران را بپذیریم که چهار ركن اصلي قدرت رژيم پهلوي، ارتش، حمايت هاي خارجي، نفت و تبليغات بوده است،(1) پس اعتصاب کارکنان و متصدیان نفت میتواند برای رژیم شاه دردسر ساز باشد.
اعتصاب کارکنان و کارگران شرکت ملی نفتسهم 20 درصدى صنعت نفت ايران ازتوليد نفت اوپك در سال 1357، كشور راپس از عربستان در مقام دومين صادركننده بزرگ نفت جاى داده بود؛ صنعت نفتى كه علاوه بر توليد حدود 6 ميليون بشكه نفت خام در روز، داراى بزرگترین پالايشگاه نفت جهان در آبادان هم بود.
چنين صنعتى با گستردگى و سودآورى بالا، علاوه بر اين كه شاه را در روياى دستيابى به دروازه هاى تمدنى بزرگ فرو برده بود، اشتهای قدرت هاى بزرگ از جمله آمريكا رانيز تحريك كرده بود تا براى افزايش هژمونى قدرت خود در منطقه سرشار ازمنابع انرژى خاورميانه، بيش از گذشته به ايران نظر كنند.
مرداد 1332 را میتوان نقطه آغاز نفوذآمريكا در مقابل سيطره سنتى انگليس و تاحدودى شوروى بر ايران دانست. حضورنزديك به 20 هزارآ مريكايى در مسووليت هاى مختلف صنعت نفت ایران در كنار جمعيت 60هزار نفرى كاركنان و كارگران ايرانى اين صنعت، نشان از اهميت حضور در صنعت نفت ايران برای آمریکا داشت.
در چنين شرايطى، همراهى صنعت نفت ايران با انقلاب اسلامى، ضمن هدف قراردادن پايه هاى پوسيده حكومت پهلوى، توانست ضربه مهلكی از نظر اقتصادى و به دنبال آن سياسى به آمريكا و ساير كشورهاى صنعتى غرب وارد آورد؛ چرا كه در زمانى كوتاه نه تنها صدور نفت به اين كشورها كاهش يافته و سرانجام قطع شد؛ بلكه خارج شدن ايران از گردونه توليد نفت به افزايش شديد بهاى آن در جهان انجاميد.
اعتصاب از تهران تا آبادان از 18 شهریور سال٬57 یک روز بعد از جمعه سیاه، حرکت اصلی و اثرگذار شکل گرفت و صدها نفر از کارگران و کارکنان صنعت نفت پالایشگاه تهران اعتصاب کردند.عدهای معتقدند افزایش حقوق و بهبود شرایط کارکنان نیز در این شرایط مزید بر علت شده است.(2) دو روز بعد کارگران و کارکنان پالایشگاههای تبریز، آبادان، اصفهان و شیراز نیز همچون پالایشگاه تهران اعتصاب کردند. این اعتصابها که همزمان با سایر اعتصابهای کارگری بود، بر شدت بحران سیاسی رژیم شاه افزود. اعتصاب محدود به شهرهای یاد شده نشد و در کرمانشاه نیز کارکنان شرکت ملی نفت نیز دست به اعتصاب زدند.
دو هفته بعد دامنه اعتصابات به جنوب و پالايشگاه آبادانهمچنین از آنجا که قرارداد ارائه خدمات شرکت خدمات نفتی OSCO که با کنسرسیوم و شرکت ملی نفت ایران در مرداد 1357 منعقد شده بود، به زمان انقضای خود رسیده بود، بحثهای فراوانی درباره انعقاد قرارداد جدید مطرح بود؛ کارکنان ایرانی، خواستار افزایش حقوق و بهبود شرایط کاری خود بودند.
اما دولت بدون توجه به خواستههای کارگران ایرانی، در مذاکرات خود با کنسرسیوم خواستههای آنان را در نظر نمیگیرد.
برای اولین بار کارگران نفتی میدانهای نفتی اهواز، که بزرگ ترین میدان نفتی کشور را زیر پوشش خود قرار میداد، تصمیم به اعتصاب میگیرند. بعد کارکنان پالایشگاه آبادان و سرانجام در 27 مهرماه 1357 تمام کارکنان میدانهای نفتی اهواز به اعتصاب میپیوندند. البته در روزهای آغاز اعتصاب پراکنده و بصورت غیر سازماندهی شده بود و سازمان دهندهای وجود نداشت.
در این میان نقش امام خمینی بسیار مهم و حساس بود. ایشان با تشکیل هیاتی از افراد مورد اطمینان، آنها را را به میان اعتصاب کنندگان میفرستد تا ضمن هدایت و رهبری اعتصاب، اعتصاب کنندگان را به ادامه اعتصاب دعوت کنند. از همان آغاز ایشان در اغلب سخن رانیهای خودشان به مساله نفت و اعتصاب کارکنان نفت پرداخته بودند.
ایشان تاثیر گذاری این اعتصاب را زیاد میدانند و اینگونه از اهمیت آن یاد میکنند:
«اعتصاب نفت بسیار مهم است. من دست علماء را میبوسم. هرچه در توان دارند در ادامه آن انجام بدهند که اگر اعتصاب شکسته شود، نهضت به عقب میافتد.» (3)
در بیست و سوم شهریور ماه امام با نگرانی از وضعیت مملکت، در سخنرانی خود اعلام میدارند که تمام بخشهای حاکمیت رژیم و رفتارهای آنان برخلاف شرع و بر ضد منافع ملت ایران است. ایشان مستقیما به مساله مجلس و نفت میپردازند و آنها را غیر قابل پذیرش از دیدگاه شرعی و منافع عمومی میدانند. (4)
پنج روز بعد، به طور مشخص تری بین رفتارها و اعمال شاه در داخل کشور و ارتباط او با اسرائیل و مساله نفت رابطه برقرار میشود: «ملت ایران که از جرایم شاه در طول سلطنت غیرقانونیش به جان آمده و برای بدست آوردن آزادی و استقلال از دست رفته اش به پا خاسته، شاه را که به سرعت کشور را به سوی نابودی معنوی و مادی سوق میدهد، نمیخواهد. شاه، نفت کشور را برای سرکوبی مسلمانان به اسرائیل میدهد و در ایران هر کس به این عمل غیر انسانی اعتراض میکند، با سر نیزه جوابش داده میشود.»
چگونگی شکل گیری اعتصاب و مشکلات آن«در آن ايام، اعتصاب کارکنان پالايشگاه نفت آبادان به فرمان امام خميني( ره) باعث قطع توليد 600 هزار بشکه نفت در روز در آبادان و سپس در جزيره خارک شد که اين امر دلهره عجيبي در دل غربيها به ويژه آمريکا انداخته بود به طوري که آنها براي توليد مجدد نفت از سوي ايران حاضر به هر کاري بودند.
پالايشگاه آبادان در آن زمان يکي از بزرگ ترين پالايشگاه هاي جهان محسوب مي شد و اعتصاب کارکنان صنعت نفت، توليد و صادرات نفت ايران را کاهش داده بود به گونه اي که در آن برهه «شريف امامي» نخست وزيروقت اذعان داشت اين واقعه روزانه حداکثر 57 ميليون دلار از در آمد ارزي کشور را کاهش داده و منافع متحدين رژيم را تهديد نموده است که اين عمل خود برگ زريني در پيروزي انقلاب اسلامي ايران بود.
در آن ايام همچنين حجج اسلام مرحوم «جمي» و مرحوم «دهدشتي» با صدور اعلاميه اي پشتيباني و حمايت خود را از کارکنان و کارگران اعتصابي پالايشگاه اعلام کردند و حجت الاسلام جمي با يک سخنراني حمايت همه جانبه مردم و روحانيت را از اعتصابيون اعلام کردند.
اگرچه برخي از گروهکها براي به انحراف کشيدن اعتصاب کارگران مسلمان با شعارهاي نان، مسکن، آزادي در بين اعتصاب کنندگان نفوذ کردند و دايم با شعار و دست نوشته هاي خود سعي در غير مذهبي جلوه دادن اعتصاب کارگران را داشتند اما کارگران انقلابي براي جلوگيري از هر گونه شائبه در تاريخ 14 بهمن با برگزاري نماز جماعت جهت گيري حرکت خود را به جهانيان اعلام کردند.
خبر اعتصاب کارگران پالايشگاه آبادان به دليل اهميت جهاني اين پالايشگاه همان شب از طريق راديوهاي بيگانه پخش شد.
آبادان حال و هواي ديگري پيدا کرد رژيم شاه به منظور کنترل و سرکوب نمودن بيشتر کارگران انقلابي پالايشگاه، درآبادان همزمان با 9 شهر ديگر کشور حکومت نظامي اعلام کرد.
حاکميت طاغوتي براي انحراف اذهان و به منظور جدايي بين کارگران پالايشگاه و ساير ملت مسلمان ايران اعلام کرد که کارگران اعتصابي پالايشگاه آبادان مشتي توده اي تحريک شده و جيره خوار شوروي هستند.
خبر اعتصاب کارگران کارگاه مرکزي و غرش تانک هاي نظامي در محوطه پالايشگاه کم کم باعث تحريک بخش هاي ديگر پالايشگاه شد و کارکنان ساير بخشها نيز يکي پس از ديگري به جمع اعتصابيون کارگاه مرکزي پيوستند.
يکي از کارشناسان نفتي آمريکا به نام «پل گرين» از سوي آمريکا در شرکت نفت ايران ماموريت يافت تا اعتصاب کارگران را ولو به زور هم که شده بشکند تا پالايشگاه توليد خود را آغاز کند ولي تلاش اين مزدور آمريکايي به جايي نرسيد.» (5)
عبدالرحمن مناوی که از سال۸۳ تا ۸۵ مدیر امورمالی شرکت ملی مناطق نفتخیز بوده است در خاطراتش میگوید: «در آبادان چون بیشتر کارمندها قدیمی و از بازماندههای سال 32 بودند از کلمه "اعتصاب" استقبال نمیکردند به همین دلیل ما بیشتر با کارکنان جوان تر کار را آغاز کردیم.
یکباردر پی سفر به گچساران و مذاکره با کارکنان آموزش و پرورش که آنها نیز در اعتصاب شرکت کرده بودند، اعتمادشان را به خود جلب کردیم و ذهنیت آنان را مبنی براینکه شرکت نفتیها همه طاغوتی هستند تغییر دادیم.
مناوی با اشاره به علت آغاز زندگی مخفی اش، گفت: یک روز در حین سخن گفتن با اعتصاب کنندگان در گچساران، نیروهای نظامی رژیم تعدادی از مردم این شهر را به خاک و خون کشیدند که بعد از این حادثه، ساواک طی تلفنگرامی به سازمان امنیت گچساران اعلام کرد که "مناوی" با مقدار زیادی پول به گچساران آمده و کارکنان آموزش و پرورش را به اعتصاب تحریک میکند و ساواک از آن پس دستور دستگیری من را صادر کرد اما دوستانی که در مخابرات بودند مرا از این جریان آگاه کردند که در راه بازگشت به اهواز ناگهان توسط نیروهای رژیم، دستگیر و به محل باشگاه ژاندارمری در منطقه زیتون کارگری اهواز منتقل کردند.» (6)
گسترش موج اعتصابات در سراسر کشور، بخصوص صنعت نفت، مملکت را به حال فلج کامل در آورد و درآمد ارزی کشور به صفر رسید و این حکوت شاه را با بحران رو به رو میکرد و به شاه اجازه نمي داد تا با تكيه بر نفت به كار خود ادامه دهد.این اعتصابات نقش تعيين كننده اي در استمرار نهضت اسلامی داشت.
اما موضوع قحطی نفت و بنزین از جمله مشکلاتی بود که زمستان 1357به شدت رخ نمود و تنگناهایی شدید برای مردم به ویژه در هوای سرد زمستانی فراهم آورد. نگرانی در این زمینه موجب شد که امام خمینی (ره) در این مورد دستور فوری صادر کنند از همین رو٬ طی حکمی ایشان از کارکنان خواست تا بهاندازه مصرف داخلي نفت توليد شود، برهمين اساس کميته اي متشکل از آيت الله هاشمي رفسنجاني، مرحوم بازرگان و تني چند از کارشناسان را به آبادان اعزام کرد.
مهندس بازرگان را در راس یک هیأت پنج نفری مامور حل و فصل مشکل نفت کنند. اعلامیه امام خمینی (ره) در این مورد به شرح زیر صادر شد:
«بسم الله الرحمن الرحیم. پس از اهدای سلام و تحیت؛ به طوری که مسبوق هستید کارگران و کارمندان شرکت نفت به منظور همکاری و همگامی با مبارزات ملت مسلمان ایران به منظور جلوگیری از صدور نفت به خارج دست به اعتصاب زدهاند، اما دولت غاصب و غیر قانونی نظامی با تهاجمات سبعانه خود و اعمال زور و ارعاب میخواهد این اعتصاب را به جهت ادامه غارت نفت بشکند و همچنین در حالی که نفت و فرآوردههای نفتی برای مصارف داخلی تولید میشود و یا موجود است از پخش آن در داخل جلوگیری کرده و سعی میکند تا ایجاد فشار و ناراحتیهای بیشتری را برای مردم بنماید. برای مقابله با این برنامههای دولت غاصب و تامین نیازهای مردم در داخله تحقق شرایط زیر لازم است.
۱. نظامیان از مناطق و مراکز نفتی بیرون بروند و دخالتی در امور مربوطه ننمایند و از ایجاد هرگونه ارعاب در بین کارکنان خودداری کنند.
۲.نفت و فرآوردههای نفتی فقط بهاندازه مصرف داخلی تولید شود و از صدور نفت به خارج تا سقوط رژیم غیر قانونی فعلی به طور کامل ممانعت به عمل آید.
۳. ارتش و نظامیان حق احتکار مواد نفتی را که برای مصرف داخلی تهیه میشود ندارند و از آن باید جلوگیری شود.
با توجه به مراتب بالا مقتضی است جنابعالی که در اداره صنایع عظیم نفت دارای سوابق و تجارب هستید یک هیئت پنج نفری مرکب از جناب آقای حجت الاسلام حاج شیخ اکبر رفسنجانی و جناب آقای مهندس مصطفی کتیرایی و دو نفر دیگر را با نظر خودتان و مشورت آقایان تعیین نمایید و این هیئت تحت سرپرستی جنابعالی مناطق نفتی را بازرسی نموده و در امر تولید نفت با احراز شرائط ذکر شده در بالا نظارت نماید و ضمن ابلاغ مراتب تشکر ملت ایران از کارگران زحمتکش و کارمندان محترم، عده لازم را به بازگشت به سرکار و ادامه تولید در حد مصارف داخلی دعوت فرمایید و شرایط بالا را به کارمندان و کارگران تذکر دهید که اگر دولت غاصب هریک از شرائط بالا را نقض نمود، جریان نفت به کلی قطع شود و به سایر اعتصابیون ملحق گردید، در این صورت مسئولیت قطع نفت صرفا متوجه دولت خواهد بود و از مدیران صنعت نفت انتظار داریم که در این امر مهم و حیاتی و در این مرحله حساس کنونی با هیئت اعزامی همکاری همه جانبه و صادقانه بنمایند.
از خداوند تعالی استقلال و عظمت کشور و توفیق ملت را برای به دست آوردن آزادی و استقلال خواستارم. والسلام علیکم روح الله الموسوی الخمینی»
مهندس بازرگان نیز پس از دریافت دستورات امام خمینی (ره) بلافاصله اقدامهای خود را آغاز
آیت الله موسوی جزایری در خاطرات خود میگوید: «در آخرین روزها آیت الله بهشتی تلفن فرمودند و گفتند: بناست هیأتی از طرف امام در ارتباط با اعتصاب نفت به اهواز بیاید. رئیس آن آقای بازرگان است و روحانی هیأت آقای هاشمی رفسنجانی است. این هیأت در ارتباط با تولید نفت در حد مصرف داخلی میباشد و این کار لازمی است. شما هم کمک کنید زیرا سرما و نبود نفت در برخی از مناطق کشور مشکل درست کرده است.
هیأت آمدند. استقبال خوبی به عمل آوردیم. در فرودگاه به آنها خیرمقدم گفتم. آقای بازرگان هم پاسخ دادند.
تجمع بعدی در مدرسه دارالعلم مرحوم آیت الله بهبهانی بود که باز حقیر و آقای بازرگان سخنرانی کردیم. در یکی دیگر از این سخنرانیها که برای کارکنان نفت در مرکز اداری نفت به نام نیوساید برگزار شد، بعد از سخنرانی حقیر، آقای بازرگان سخنرانی کرد.
انصافاً سخنان او مناسب نبود. شرحی در تعریف از مصدق گفت و اینکه مصدق راست میگفت، او خواستار سقوط شاه نبود، او میخواست شاه سلطنت بکند نه حکومت.
مردم دچار تردید شده بودند و با ناباوری گوش میدادند. حرفهای آن روز ایشان شباهت به تسلیت گفتن در مجلس عروسی یا تبریک گفتن در مجلس عزا داشت. ولی چارهای [جز تحمل و مماشات] هم نبود.
شب آقای هاشمی به من گفتند فلانی، دیدی که صحبتهای آقای بازرگان حق امام را ادا نکرد، طرحی بریز که فردا هم مردم جمع شوند و من صحبت کنم.
با این که هیچ فرصتی نبود، همین کار را کردم. با کمک خداوند مجدداً مردم جمع شده و آقای هاشمی صحبت کردند و فصلی از جنایات رژیم و فضائل امام و فلسفه سفر هیأت را گفتند و تا حدودی جبران کرد.
در اینباره ناطق نوری در خاطرات خود میگوید:«به آبادان که رفتیم آقای بازرگان چون فنی بود مرتب حرف میزد؛ ولی ما طلبهها وارد نبودیم ؛ لذا آقای هاشمی روز اول و دوم هیچ حرفی نزد و فقط گوش میداد... بعد از آن سخنرانی خودش را در پالایشگاه آبادان راجع به صنعت نفت شروع کرد؛ همه دهانها باز مانده بود که چطور که یک طلبه این قدر مسلط به مسائل فنی نفت و جریانات سیاسی است. واقعا سخنرانی آقای هاشمی گل کرد.» (7)
در خدمت این هیأت به آبادان، جزیره خارک و گچساران رفتیم. آقای صباغیان، مهندس کتیرایی و مهندس حسیبی هم عضو هیأت بودند و در اثناء، آقای ناطق نوری هم ملحق شد.
از کارهایی که در رابطه با اعتصاب کارکنان صنعت نفت انجام دادیم، تشکیل صندوق تعاون برای اعتصابیون بود. قبلاً مشابه آن در تهران و شیراز و مشهد تشکیل شده بود و برای ما هم مبالغی فرستاد که بین عدهای از کارکنان توزیع شد. زیرا دولت اعتصابیون را تهدید کرده بود که اگر سر کار نروید، حقوق تان قطع خواهد شد.» (8)
دولت نظامی در همان چند روز اول ناتوانی خود را در اداره ی امور کشور نشان داد و موج تظاهرات و اعتصابات بعد از چند روز وقفه از سرگرفته شد. حکومت نظامی هم عملاً کارآیی خود را از دست داد، زیرا مقررات حکومت نظامی در مورد منع اجتماعات اجرا نمیشد.
حکومت نظامی به ویژه در مورد مطبوعات سختگیری کرد، ولی نویسندگان مطبوعات زیر بار سانسور نرفتند و دست به اعتصاب زدند و مردم بیش از پیش برای آگاهی از آنچه در کشورشان میگذشت به رادیوهای بیگانه روی آوردند.
گسترش موج اعتصابات در سراسر کشور، بخصوص صنعت نفت، مملکت را به حال فلج کامل در آورد و درآمد ارزی کشور به صفر رسید. شاه برای خروج از بن بستی که در آن گرفتار شده بود به رهبران جبهه ی ملی روی آورد و قبل از همه دکتر غلامحسین صدیقی را برای مقام نخست وزیری در نظر گرفت. دکتر صدیقی پس از یک هفته مطالعه و مشورت، پاسخ ردّ داد.
شاه از شاپور بختیار دعوت کرد. بختیار این پیشنهاد را به شرط گرفتن اختیار کامل و خروج شاه از کشور بعد از رأی اعتماد مجلسین به دولت پذیرفت. شاه ناگزیر، تمام شرایط را پذیرفت.
با روشن شدن جرقههای اولیه انقلاب و فشار نیروهای مخالف رژیم و هماهنگی قیامهای مردمی به رهبری امام خمینی قدس سره و کشتار ۱۷ شهریور و برگزاری مراسم چهلمهای مختلف شهدا در تهران، تبریز، اصفهان، مشهد و...، و اعتصاب کارگران شرکت ملی نفت و چاپ مقاله توهین آمیز احمد رشیدی مطلق علیه امام«قدس سره»، کنترل امنیت کشور از دست نیروهای رژیم و حتی حکومت نظامی خارج شد و پایههای اقتدار رژیم ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی سست شده و منجر به فرار شاه گردید.
در آن تاریخ همه ناظران سیاسی متفق القول بودند که حل بحران، با حضور شاه در ایران امکان پذیر نیست و رهبر انقلاب اسلامی، به هیچ عنوان حضور شاه و رژیم سلطنتی را تحمل نخواهد کرد.
شاه نیز پس از عدم موفقیت دولت نظامی ازهاری در برقراری نظم و آرامش و رقع اعتصابها که اقتصاد کشور را فلج کرده بود، راه دیگری جز خروج از کشور نداشت. تشریفات مربوط به خروج شاه خصوصی و غیررسمی بود. مشایعت کنندگان، نخست وزیر، رؤسای مجلسین، وزیر دربار، رییس ستاد ارتش و گروهی از مقامات وابسته به دربار بودند.
فرودگاه مهرآباد در محاصره یگانهای گارد شاهنشاهی بود. مقارن ساعت یازده و نیم صبح، شاه و همسرش، با یک هلیکوپتر وارد فرودگاه شدند.
شاه در مصاحبه کوتاهی به خبرنگاران گفت: (9)
«مدتی است احساس خستگی میکنم و احتیاج به استراحت دارم. ضمناً گفته بودم پس از این که خیالم راحت شود و دولت مستقر گردد، به مسافرت خواهم رفت. این سفر اکنون آغاز میشود و تهران را به سوی آسوان در مصر ترک میکنم. امروز با رأی مجلس شورای ملی که پس از رأی سنا داده شد، امیدوارم که دولت بتواند هم به جبران گذشته و هم در پایه گذاری آینده موفق شود».
در مورد مدت سفر گفت: «این سفر بستگی به حالت من دارد و در حال حاضر دقیقاً نمیتوانم آن را تعیین کنم.»
ساعت نیم بعد از ظهر، شاه و همسرش تهران را به مقصد مصر ترک کردند.
در آخرین روزها فرح کوشید تا موافقت شاه را به استعفا از مقام سلطنت و تفویض مقام نیابت سلطنت به وی، طبق قانون اساسی جلب نماید. شاه نپذیرفت و گفت این کار مشکلی را حل نخواهد کرد. سرانجام شاه روز ۲۶ دی ۱۳۵۷، فرار را بر قرار ترجیح داد.
از اعضای خانواده ی سلطنتی تنها فرح مانده بود که او نیز همراه همسرش از ایران خارج شد. پس از خروج شاه از ایران، موج شادی مردم را فرا گرفت و ملت با آمدن به خیابانها و اظهار شادمانی و پخش گل و شیرینی این پیروزی بزرگ را جشن گرفت و رژیم سلطنتی کمتر از یک ماه پس از فرار شاه سقوط کرد و
۲۱ بهمن ۱۳۵۷ پايان اعتصاب در صنعت نفتپس از ورود امام خمينى(ره) به ايران، با توجه به غيرقانونى خواندن دولت بختيارو تشكيل دولت موقت به فرمان ايشان سقوط رژيم پهلوى مسلم شده بود و برنامه ريزى و ساماندهى امور كشور توسط نيروهاى انقلاب به سرعت در حال انجام بود. يك روز قبل از سقوط رژيم پهلوى و پيروزى انقلاب اسلامى در 21 بهمن ماه سال 1357 رئيس دولت موقت در اجتماع كاركنان صنعت نفت، پايان اعتصاب درصنعت نفت را اعلام كرد.
در پی فرمان امام خمینی در مورد شکستن اعتصابات، اجتماعی در مقابل سازمان مرکزی شرکت سهامی خاص خدمات تشکیل شد.
در این اجتماع نمایندگان کارکنان صنعت نفت اعلام داشتند که در اجرای فرمان امام از این ساعت همگی در سر کار خود حاضر خواهند شد و به سرعت کارهای تعمیراتی، حفظ و حراست، و آماده نمودن تاسیسات برای صدور نفت به خارج آماده خواهند بود.
نمایندگان کارکنان گفتند: «هرگاه امام فرمان صادر نمایند شیرهای نفت برای صدور نفت به خارج از کشور باز خواهد شد و همه کارکنان صنعت نفت تا صدور این فرمان آماده خواهند بود.» (10)
کسب اطلاع شد که فعلا فعالیت کارکنان نفت برای تامین نفت و بنزین داخلی خواهد بود و فعلاً تصمیمی برای صدور نفت به خارج گرفته نشده است. (11)
صنعت نفت؛ نقطه عطفی در بریدن شریان حیاتی رژیم شاهامام خمینی ( ره) طی سخنرانی در جمع کارکنان شرکت نفت در همین زمینه فرمودند:«نهضت ما گر چه مرهون همه اقشار ملت است، گر چه همه اقشار ملت نهضت را همراهی کردند، چه بانوان تمام ایران و چه مردان برومند ما، لکن بعضی اقشار یک ویژگی خاصی داشتند، و از آن جمله، کارکنان و کارمندان صنعت نفت، برای اینکه اینها در مقامی میبودند که شریان حیات اجانب به دست آنها بود، شریان حیات رژیم منحوس در دست آنها بود. اعتصاب آنها یک ویژگی خاصی داشت، و همراهی آنها از نهضت، یک خصوصیت بیشتری داشت. از این جهت، ما به آنها بیشتر از سایر اقشار شاید ارج بگذاریم وتشکر میکنیم. شما برادران بودید که در اعتصابات خودتان در مقابل رژیم طاغوتی ایستادید، و نهضت را پیش بردید و اسلام را تقویت کردید. من باید از شما تشکر کنم، من دعا به شما میکردم و میکنم»(صحیفه امام، ج۷، ص۴۱۸)
-----------------------------پینوشتها:1- مرتضي شمس، سخنران چهارمین پیش همایش یک صد سالگی صنعت نفت با عنوان نفت و تحولات مناطق نفت خیز جنوب ایران ٬در پژوهشگاه علوم انساني جهاد دانشگاهي
2- Terisa Turner, Iranian Oil Workers in the 1973-79 Revolution in Oil and Struggle, Zed Press, 1980, P. 280
3- خاطرات آیت الله سیدمحمدعلی موسوی جزایری صفحه 20 و 21
4- روح الله خمینی، صحیفه نور، جلد 2، صص 61-52
5- گفتگوی خبرگزاری ایرنا با فرشيد خائيز٬ رئيس روابط عمومي شرکت پالايش نفت آبادان ۸۸ /۱۱ /۱۷
6- www.naftnews.com
7- خاطرات حجت الاسلام ناطق نوری٬ صفحه ۱۴۵٬۱۴۳
8- خاطرات آیت الله سیدمحمدعلی موسوی جزایری، صفحه 17، 18، 19
9- غلامرضا نجاتی، تاریخ سیاسی ۲۵ ساله ایران، مؤسسه خدمات فرهنگی رسا، ص ۳۱۴-۳۱۳
10- محمود طلوعی، پدر و پسر، ناگفتهها و ناشنیدنیها از زندگی و روزگار پهلوی ها، ص ۷۵۳-۷۵۱
11- روزنامه اطلاعات/ شنبه، ۲۸ بهمن ۱۳۵۷