به گزارش «تابناک» به نقل از اعتماد، این دختر ۲۲ ساله از زندگیاش میگوید:
*چرا با مردی متاهل وارد رابطه شدی؟
فقط خواست من نبود، یک خواسته دوطرفه بود.
*پس چرا مرد جوان در دادگاه مدعی شد تو قصد اخاذی و به هم زدن زندگیاش را داشتی؟
من خودم هم از حرفش تعجب کردم. او دروغ میگوید.
*چطور با هم آشنا شدید؟
من به پارتی یکی از دوستانم رفته بودم. مهرداد هم آنجا بود. با هم آشنا شدیم. او شماره تماس من را گرفت، اول به بهانه اینکه اینستاگرام شرکتش را اداره کنم با من قرار گذاشت و بعد قرارها عاشقانه شد.
بیشتر بخوانید
*بیشتر توضیح بده.
یک روز با من تماس گرفت و گفت تو بلاگر خوبی هستی، چون صفحه اینستاگرام من پرفالوور بود و او هم در همین صفحات من را دنبال میکرد. گفت حالا که توانستهای صفحه قدرتمندی برای خودت درست کنی بیا و برای شرکت من هم صفحه درست کن و حقوق خوبی هم پیشنهاد داد.
*مهرداد چه شرکتی داشت؟
شرکت توزیع پوشاک و لوازم آرایش.
*میدانستی متاهل است؟
بله میدانستم. به من گفته بود میخواهد همسرش را طلاق بدهد و من هم حرفش را باور کرده بودم؛ اما دروغ میگفت.
*چرا فکر کردی مهرداد عاشق تو شده است؟
او همیشه برای من هدیههای گرانقیمت میخرید و همیشه با هم خوب بودیم.
*همسرش چطور متوجه شد؟
همسرش از روی هدیهای که من برای مهرداد خریده بودم فهمید و بعد هم قشقرق به پا کرد.
*تو میدانستی مهرداد متاهل است و سه بچه دارد. وارد زندگی او شدی و حالا ناراحتی چرا همسرش معترض شده؟
من که به زور وارد زندگی مهرداد نشدم. از او خوشم میآمد مهرداد هم به من گفت زنش را طلاق میدهد. حتی به من گفت زنش قهر کرده و خانه پدرش است. او باید به شوهر خودش معترض شود.
*تو جای آن زن بودی چه میکردی؟
طلاق میگرفتم.
*یعنی اجازه میدادی در حالی که سه بچه داری شوهرت هر کاری خواست بکند؟
مهرداد مرد زندگی با او نیست. او حتی مرد زندگی با من هم نیست.
*چرا؟
مهرداد خیلی دروغ میگوید. او با زنهای زیادی هم رابطه دارد. من فکر میکردم میتوانم او را عوض کنم و کاری کنم که مرد زندگی شود. اشتباه میکردم. او به من و زنش دروغ گفت و نفر سومی هم در زندگیاش هست. من را به راحتی از زندگیشان دور میکنند اما مهرداد باز هم خیانت میکند.
*واکنش خانوادهات چه بود؟
من پدر ندارم. مادر و یک خواهر دارم. آنها به خاطر ضربه روحیای که من خوردم خیلی ناراحت هستند.