زمانی که از همسرم طلاق گرفتم با یک قاچاقچی مواد مخدر ازدواج کردم. او در بسیاری از مواقع کیسه های پر از اسکناس و چک پول را به خانه می آورد و اعتراض های مرا با تهدید و کتک پاسخ می داد تا این که او با محموله سنگین مواد مخدر دستگیر شد و زندگی من نیز در مسیر فلاکت و بدبختی قرار گرفت تا حدی که ...
به گزارش خراسان، زن 30 ساله با بیان این که شوهر سابقم چاقویی داخل خودرواش گذاشته و با خشمی جنون آمیز قصد گرفتن زهر چشم وحشتناک از پسر خاله ام را دارد، به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری طبرسی شمالی مشهد گفت: در خانواده ای روستایی و کشاورز به دنیا آمدم اما پدرم وضعیت مالی خوبی نداشت و از عهده مخارج خانواده 8 نفره ما برنمی آمد.
در این شرایط من تا کلاس پنجم ابتدایی درس خواندم و در 17 سالگی به عقد جوانی درآمدم که 10 سال از خودم بزرگ تر بود ولی زندگی مشترک من و «نادر» 7 سال بیشتر طول نکشید چرا که او مردی بداخلاق و بد دل بود و مدام مرا کتک می زد و به همین دلیل زمانی که پسرم به دنیا آمد مهریه ام را بخشیدم و در حالی که سرپرستی پسرم را به عهده داشتم از او جدا شدم و به خانه پدرم بازگشتم.
آن جا بود که متوجه نگاه های هوس آلود پسرخاله ام شدم اما همواره طوری با او برخورد می کردم که هیچ گاه به خودش اجازه ندهد رفتار یا گفتار نامناسبی با من داشته باشد. خلاصه در این شرایط کار می کردم و با تنها پسرم به زندگی ادامه می دادم تا این که 7 سال بعد پدر بزرگم مردی را برای ازدواج با من معرفی کرد .
«سعید» متاهل بود و من باید همسر دوم او می شدم ،با وجود این پدر بزرگم آن قدر از دست و دلبازی و خوبی های «سعید» در گوشم زمزمه کرد که بالاخره پای سفره عقد نشستم و او روز بعد از ازدواج مرا به مشهد آورد و در خانه زندانی کرد. او چند شب به خانه نمی آمد و گاهی نیز با کیسه های پر از پول و اسکناس وارد خانه می شد، وقتی به رفتارهای نامتعارف او اعتراض می کردم پاسخم تهدید و کتک بود تا این که یک روز او را با محموله سنگین مواد مخدر دستگیر کردند و شوهرم روانه زندان شد. در عین حال او چند نفر را اجیر کرده بود تا مراقب رفت و آمدهای من باشند و همه رفتارهای مرا به او گزارش دهند!
در این شرایط من فقط حق داشتم تا برای ملاقات او به زندان بروم و بقیه روزها را باید در خانه می ماندم. یک روز که قرار بود جلسه دادگاه شوهرم برگزار شود مشکلاتم را برای قاضی توضیح دادم و بدین ترتیب توانستم از او طلاق بگیرم ،ولی تهدیدهای «سعید» از داخل زندان ادامه داشت و مدعی بود که مرا بدنام خواهد کرد. در همین روزها بود که دوباره رفتارهای مشکوک پسرخاله ام شروع شد و او به هر بهانه ای به منزلم می آمد و جملات زننده ای را مطرح می کرد.
من هم برای آن که زندگی او و همسرش تحت تاثیر رفتارهای زشت «قادر» قرار نگیرد سکوت می کردم و چیزی نمی گفتم فقط سعی می کردم در مجالس خانوادگی و فامیلی شرکت نکنم به همین دلیل مجبور شدم برای سومین بار با پسر عمه مادرم ازدواج کنم و اکنون نیز یک دختر 2 ساله دارم ولی در این میان روزی «سعید» به مرخصی آمد و «قادر» تهمت های ناروایی را نزد او مطرح کرده بود. «سعید» هم مبلغی پول به پسرخاله ام داده بود تا مرا رسوا کند.
در همین حال «قادر» به خواهرم گفته بود که قصد دارد تلفنی با من صحبت کند اما من نه تنها قبول نکردم بلکه شماره تلفن او را هم در فهرست سیاه گذاشتم تا مزاحمتی برای من ایجاد نکند،ولی یک روز که شوهرم قصد داشت رسید بانکی را در فضای مجازی برای شوهر خواهرم بفرستد به اشتباه برای پسرخاله ام ارسال می کند و او نیز با این تصور که آن شماره متعلق به من است وارد گفت وگوی غیراخلاقی با طرف مقابل می شود و ادعا می کند که چرا در طول این سال ها جواب سربالا به او می دادم و او را آدم به حساب نمی آوردم!
این گونه بود که شوهرم متوجه مزاحمت های «قادر» شد و فهمیدکه او در سال های گذشته بارها قصد ارتباط نامتعارف با مرا داشته است ولی من دامنم را پاک نگاه داشته ام به همین دلیل هم همه افراد فامیل را دعوت کرده است تا به قول خودش «قادر» را در جمع خانوادگی به غلط کردن بیندازد ،از سوی دیگر هم چاقویی را درون خودرواش گذاشته و مدام در کمین پسرخاله ام است تا از او زهر چشم بگیرد اما من از خشم جنون آمیز او می ترسم و ...
با توجه به حساسیت و اهمیت موضوع و با دستور سرهنگ قاسم همت آبادی (رئیس کلانتری طبرسی شمالی مشهد) همسر این زن جوان به دایره مددکاری اجتماعی دعوت شد و ماجرا از طریق قانونی مورد بررسی های پلیسی و قضایی قرار گرفت.