دوم شهریورماه مصادف است با سالروز تولد یکی از برجستهترین عالمان شیعه که در سلوک و عرفان و مراقبه و تقوا بی نظیر بود. آیت الله محمدتقی بهجت زاده 2 شهریور 1295 بود و در اردیبهشت 1388 دار فانی را وداع گفت. این عالم عامل که در عرفان و فقه و عبادت بینظیر بود، در عین حال بین عموم مردم نیز مشتاقان فراوانی دارد که میخواهند از او و سبک و سیره زندگیاش بدانند. محمدعلی عباسی اقدم نویسندهای است چند سالی میشود تمام تمرکز خود را بر روی نوشتن از زندگی عالمان گذاشته است. کتاب کرشمه ماه یکی از کتابهای این نویسنده است که امسال درباره زندگی آیت الله بهجت منتشر شد. د
به گزارش تابناک، محمدعلی عباسی در بخشی از گفت و گویی که در همین زمینه با تسنیم داشته، درباره جالبترین و شگفت انگیز ترین خصیصه و ویژگی آیت الله بهجت آیت الله بهجت گفت: شگفتترین و برجستهترین خصیصهای که من در ایشان سراغ دارم عشق و علاقهاش به عبادت و در رأس آن نماز بود. به تعبیری شاه بیت دیوان زندگیاش «نماز» بود. انگار آفریده شده بود که «نماز» عاشقانه بخواند و تفسیری عارفانه از «نماز» ارائه کند. با «نماز» نفس میکشید. نماز نمیخواند، «نفس» میکشید. «نماز» شیرینی زندگیاش بود. پیامبری بود که با «نماز» معجزه میکرد. با «نماز» شفا میداد. با «نماز» دلها را میربود و راه و رسم بندگی را نشان میداد. با نمازش آرامش میبخشید و دلهای دردمند را تسکین میداد.
این نویسنده درباره علت گمنامی آیت الله بهجت برای سالهای طولانی اظهار داشت: آیتالله بهجت قریب به 65 سال در قم زندگی کرد اما در خلال این سالها همچنان ناشناخته بود، حتی در بین علمای حوزه علمیه قم هم ناشناخته بود. سالها با آن همه مدارج علمی و فقهی، در قم کاملاً گمنام بود و کسی از مقام و منزلتش خبر نداشت. در بین علمای بزرگ هم، بیشتر بعد معنوی و تقوی ایشان مطرح بود نه بعد علمی ایشان. آیت الله بهجت از شاگردان برجسته آیت الله محمد حسین غروی (مشهور به کمپانی) و همچنین آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی بود و در فقه و اصول به مدارج بالایی دست یافت بود. حتی در فلسفه هم حرف برای گفتن داشت چون از شاگردان شناخته شده آیت الله سید حسین بادکوبهای بود اما با این حال به قدری پنهان کاری میکرد و از خودش چیزی نمیگفت که حتی در پیش خانواده خود هم گمنام و ناشناخته بود؛ چه رسد به حوزه علمیه. اما بعد از دیدار علامه محمدتقی جعفری با آیتالله بهجت در قم، ورق برگشت و این گنج ناپیدا، کمی بیشتر شناخته و معرفی شد.
او درباره دیدار علامه جعفری و آیت الله بهجت که پس از آن نام ایشان بیشتر شنیده شد، گفت: علامه جعفری بیش از همه از مقام و منزلت و جایگاه علمی و عملی ایشان خبر داشت. شیخ محمدتقی را از سالهای تحصیل در نجف میشناخت که هر دو شاگرد آیتالله شیخ کاظم یزدی بودند و هر دو در محضر «سلمان روزگار» آیتالله شیخ مرتضی طالقانی تلمذ میکردند. علامه جعفری خود گوهرشناس بود و قدر و قیمت این «گوهر» کمیاب را بهدرستی میشناخت. میگفت: «من قم، تهران، مشهد، ایران و نجف را دیدم، شیعه و سنی را دیدم. باور کنید فقط همین یکی مانده [است]. در سال 1363 علامه جعفری پس از دیدار با آیتالله بهجت به پسر ارشدشان (حجت الاسلام علی بهجت) توصیه کردند: «بیا تمام کارهایت را رها کن و خدمت همین پیر را بکن. هرچه گفت، یادداشت کن. ضبط کن. امانتدار باش. هرچه گفت بنویس و برای نسل بعدی نگهدار. تو متوجه مقام ایشان نیستی. شما ایشان را نمیشناسی او به فکر دنیای خودش نیست؛ چه برسد به فکر دنیای تو باشد.» بعد از این قضیه بود که فضا کمی فرق کرد و علی آقای بهجت وقت و اهتمام بیشتری برای شناخت و معرفی ایشان صرف کرد هر چند در این راه زیاد موفق نشد. به قولی با همه توجهها و دقتها و به قول معروف ترفندها و کلکها باز نتوانست مشت ایشان را باز کند.