وقتی متوجه کلاهبرداری ده ها میلیونی عشق قدیمی ام شدم که او قصد داشت از در پشتی مرکز خرید فرار کند، اما من که با دیدن پیامک40 میلیون تومانی بانک روی گوشی تلفن،رنگ از رخسارم پریده بود به دنبال آن زن جوان دویدم و...
به گزارش خراسان، این ها بخشی از اظهارات مرد35 ساله ای است که با جلوگیری از فرار یک زن جوان،وی را تحویل نیروهای گشت انتظامی داده بود.این مرد که هیچ توجهی به اشک ها و التماس های زن جوان نداشت درباره ماجرای کلاهبرداری به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری قاسم آباد مشهد گفت:حدود5سال قبل با این زن جوان در مشهد آشنا شدم.
آن زمان دختری22ساله بود که از شهرستان و برای یافتن شغلی به مشهد آمده بود تا بتواند به طور مستقل زندگی کند و درآمد داشته باشد.در همین مدت آشنایی به «شیوا» علاقه مند شدم و قصد داشتم با او ازدواج کنم، اما از سوی دیگر خانواده ام دختر دیگری را به من معرفی کرده بودند و اصرار داشتند تا به خواستگاری«شیدا» برویم به همین دلیل هم من با «شیدا» ازدواج کردم، ولی دوستی و ارتباطم را با «شیوا» ادامه دادم.
او هم مدتی بعد در شهرستان و با یکی از بستگانش ازدواج کرد و به زندگی جدید خود ادامه داد تا این که چند روز قبل به صورت تلفنی با من تماس گرفت و مدعی شد به خاطر اختلافات خانوادگی که با همسرش دارد از شهرستان به مشهد آمده و سرگردان شده است؛ چراکه در مشهد کسی را نمی شناخت و جا و مکانی هم نداشت.من که اوضاع را این گونه دیدم او را به هتل آپارتمان یکی از دوستانم بردم و اتاقی را برایش گرفتم تا شب را درآن جا استراحت کند.
سپس مقابل یکی از مراکز خرید در منطقه قاسم آباد قرار ملاقات گذاشتیم تا از نزدیک با هم صحبت کنیم، اما «شیوا» وقتی سر قرار آمد، ادعا کرد پولی برای بازگشت به شهرستان ندارد،بعد هم از من خواست تا چند میلیون به او قرض بدهم و قول داد که پس از بازگشت به شهرستان،مبلغ مذکور را برایم کارت به کارت می کند!
این بود که کارت بانکی ام را با رمز آن در اختیارش گذاشتم و از او خواستم خودش به یکی از فروشگاه های داخل مرکز خرید برود و مبلغ 3 میلیون تومان برداشت کند!بعد از رفتن «شیوا» من کنار مرکز خرید منتظرش ماندم و در یک لحظه با صدای پیامک گوشی از افکار خودم بیرون آمدم.هنگامی که چشمم به پیامک بانک افتاد رنگ از رخسارم پرید و سراسیمه و هراسان خودم را به مرکز خرید رساندم. در این لحظه «شیوا» را دیدم که از در پشتی قصد فرار داشت.
با ایجاد سر وصدا به دنبالش دویدم و با همکاری برخی کسبه و رهگذران موفق شدم از فرار او جلوگیری کنم.سپس با پلیس110 تماس گرفتم که افسران گشت کلانتری قاسم آباد به محل آمدند و دستگاه کارت خوانی را در کیف«شیوا» پیدا کردند که توسط آن مبلغ 40میلیون تومان را به حساب بانکی دیگری انتقال داده بود، اما او کارت بانکی دیگری در اختیار نداشت.
حالا هم با گریه ادعا می کند که با فروش النگوهایش پول مرا باز می گرداند، در حالی که با این ترفند فقط قصد فرار دارد، چون احتمال می رود از افراد دیگری هم با این شیوه کلاهبرداری کرده باشد و ...
با توجه به اهمیت موضوع و احتمال وقوع جرایم دیگر،پرونده ای در این خصوص با دستور سرهنگ احمد زمانی(رئیس کلانتری قاسم آباد)تشکیل شد و ماجرای مذکور مورد بررسی های تخصصی قرار گرفت.