خبرنگار «
تابناک اجتماعی» گزارش داد: سايت گرداب که از آن به عنوان سامانه اطلاع رساني مرکز بررسيهاي جرايم سازمان يافته نام برده ميشود، در روزهاي آخرين سال 1387 در دسترس کاربران قرار گرفت.
سايتي که شان نزولش برخورد با سايتهاي مستهجن فارسي زبان بود که به شيوهاي کاملا سازمان يافته مدتها مشغول فعاليت بوده و ايرانيان بسياري را در منجلاب فساد و تباهي کشانده بود منجلابي که آثاري بس خطرناک در جامعه داشته و تهديدي بسياري جدي براي پاکدامني و عفت خانوادهها داشته و بنيان خانوادههاي ايراني را نشان گرفته بود.
اين اقدام اين مرکز با انهدام بيش از 90 سايت مستهجن فارسي زبان که دهها نفر نيز در اين راستا دستگير شده، مورد بازجويي قرار گرفته و پرونده قضايي آنها در دستگاه قضايي در حال رسيدگي است.
به گزارش بولتن، وجود مرکز بررسيهاي فقط محدود به برخورد با سايتها مستهجن نبود بلکه اقدامات اين مرکز تاثير گذار کشور به حوزههاي سياسي و امنيتي، حوادث پس انتخابات، جنگ نرم، اقدامات منافقين و... نيز تصري پيدا کرد.
نقش بي بديل اين مرکز در برخورد با سايتهاي مستهجن، شناسايي اغشتشاگران پس از انتخابات و... کاملا محسوس بود چرا که بازخودرها و اثرات ان را در جامعه کاملا نمايان شد و عصبانيت گروهها و کشورهاي مخالف ايران و درماندگي آنان از اين مرکز مستندي بر اين واقعيت است.
اين اهم باعث شد تا خبرنگار بولتن به سراغ اين مرکز رفته و مسئول سايت گرداب مصاحبهاي مفصل انجام دهد.
وي در اين مصاحبه به طور مفصل از اقدامات اين مرکز، اهداف اين مرکز، نتايج و دستاوردها و زواياي مختلف و پنهان مانده نبرد سايبري ايران خبر داد.
وي که تسلطي کامل بر حوزه جنگ نرم داشت از ريز جزئيات افدامات اين مرکز، چرايي ايجاد، چرايي حضور، ماموريت ها، نتايج اقدامات و برنامههاي آينده مرکز بررسيهاي جرايم سازمان يافته سايبري گفت.
پس از
بخش اول و
بخش دوم که چندي پيش منتشر شد، بخش سوم و پاياني گفتگوي مفصل بولتن با مسئول سايت گرداب به شرح ذيل است.
* اکنون چند پروژه در مرکز در حال بررسي است؟پروژههاي در حال اجراي مرکز که بسيار است؛ اما بخشي از پروژههاي به سرانجام رسيده در «بخش ويژه» سايت اطلاع رساني شده است. اولين پروژهاي که از سوي مرکز اعلام شد، «شبکههاي مضلين» بود که روندشان مشخص است.
پس از آن، به جهت بروز فتنه پس از انتخابات رياست جمهوري در سال 1388، فضاي بسيار مسمومي در اينترنت به وجود آمد که مملو از انتشار شايعات، اکاذيب، تهمتهاي ناروا، افترا به هموطنان و فعالان سياسي، تخريب ارکان نظام و سياه نمايي و تشويش اذهان عمومي بود. اکثر اطلاعات توليدي و توزيعي در فضاي ياد شده به صورت هدفمند، برهم زدن نظم و امنيت جامعه را مدنظر قرار داده بود. اين موضوع نيز به جهت سازمان يافته بودن آن در حوزه ماموريتي مرکز قرار گرفت.
براي اين که اين فضا کنترل شود، مرکز وارد عمل شد و اطلاعيهاي صادر نمود به اين مضمون که اخلالگران حوزه اينترنت مراقب کارهايشان باشند و بدانند که مرکز در حال رصد فعاليتهاي آنان است و اگر کسي بخواهد مخل امنيت ملي شود، مرکز با وي برخورد خواهد کرد که در پي حضور آگاهي بخش مرکز، بخشي از فعاليتهاي مجرمانه کاربران متخلف کاهش يافت. لکن ادامه اغتشاشات در سطح جامعه مسئولان امنيتي را بر آن داشت تا با کمک مردم اغتشاشگران را در خيابانهاي تهران شناسايي کنند. اين عمل هم خشم متخلفان و پشتيبانان خارجي آنان را برانگيخت و هم ضمن صدور اطلاعيه از سوي انجمنهاي مختلف، گروههايي براي هک سايت گرداب تشکيل شد که به حول و قوه الهي کاري از پيش نبردند. به هر روي بخشي از فعاليتهاي مرکز در جريان فتنه با نام پروژه «فتنه عميق»، در بخش ويژه سايت بارگذاري شده است.
ديگر پروژه انجام شده توسط مرکز، پروژه «مرصاد» مربوط به فعالان حقوق بشر در ايران بود که در پي پروژه برنامه ريزي شده بي ثبات سازي حکومت در ايران توسط آمريکا، سامان يافته بود و در اين قالب به انجام کارهاي مذبوحانهاي از قبيل جاسوسي، جاسوسي هسته اي، ارائه گزارشهاي سراسر دروغ از جامعه ايران، ارتباط با گروهک منافقين، ارتباط با گروهک تروريستي ريگي، ارتباط با هدايتگران فتنه در خارج از کشور و... دست زدند که در اواخر سال 1388 پس از انجام عمليات برخورد و دستگيري آنها اطلاع رساني شد.
همزمان با «مرصاد»، شبکه «دارکوب» را داشتيم که در حقيقت همان شبکه ايجاد امنيت و دسترسي آزاد و پشتيباني است که پيش از اين توضيح داده شد. اين شبکه در پي توليد و توزيع انبوه فيلترشکن براي دور زدن فيلترينگ کشور و ايجاد دسترسي اغتشاشگران به اطلاعات مدنظر برنامه ريزان شبکه دارکوب بودند. اين شبکه در طي مدت زمان فعاليت خود قصد توليد و انتشار 70 ميليون فيلترشکن را داشت.
* درباره پروژه مرصاد و ماموريت آن بيشتر توضيح دهيد؟استکبار و آمريکا براي اين که بتوانند جمهوري اسلامي را به چالش بکشانند، از راه جديدي وارد شدند. اين بار از راه تشکيل و حمايت از گروههاي به اصطلاح مدافع حقوق بشر داخلي؛ دستاويزي که به واسطه آن طي اين سي و يک سال گذشته هميشه مورد تهاجم بوده ايم. اين بار تشکيل گروههايي با عنوان مدافعان حقوق بشر در ايران به سرکردگي کيوان رفيعي (عامل نفاق) و سخنگويي احمد باطبي (عامل شناخته شده وزارت خارجه آمريکا و مرتبط با سازمانهاي امنيتي امريکا)، با دست گذاشتن روي اقليتهاي قومي و مذهبي و تحريک آنها و يا برقراري ارتباط با برخي گروههاي اجتماعي درون ايران که بنا به هر علتي، از نظام ناراضي بودند و تهييج کردن آنان، در پي جمع آوري موارد نقض حقوق بشر توسط نظام بودند و اين گزارشها را به صورت ماهيانه تهيه و به سازمانهاي حقوق بشري بين المللي ارسال ميکردند. در ادامه در بازههاي زماني مشخص پروندههاي عريض و طويلي عليه نظام تهيه ميشد که حقوق بشر با گستردگي بسيار توسط حکومت ايران در حال نقض شدن است.
در ادامه چون آقاي کيوان رفيعي، با نفاق وارد مذاکره شده و کار ميکند، مأموريت اصلي ميشود «جاسوسي». البته شما ميبينيد بيشتر کساني که در داخل ايران درگير اين جريان شدند، نميدانستند موضوع از چه قرار است و درصد کمي از آنان از ماجرا مطلع بودند، اما همگي مورد سوء استفاده قرار گرفتند.
ما در عملياتي که انجام داديم، سي نفر از همکاران اين آقا را دستگير کرديم. در بررسيهاي به عمل آمده و اعترافات اينها مشخص شد عمده فعاليت شان جاسوسي عمومي در کشور بوده است. دوم، جاسوسي هستهاي و انتقال اطلاعات هستهاي ايران به خارج از کشور بود. سوم، در جريان فتنه، يکي از مطالبي که دستور العمل اينها بود، ناامن سازي فضاي سايبر، هم به لحاظ فني و هم به لحاظ اطلاعاتي که گفتم، مثل تشويش اذهان عمومي و....
مطلب بعدي اين بود که در فاز پيشرفته جريان فتنه، اينها بايد وارد فاز مسلحانه ميشدند، بنا به دستوري که صادر شده بود و ما نيز در سايت منتشر کرده ايم. جالب است که گروه مدافع حقوق بشر در درون جمهوري اسلامي ايران، بايد وارد فاز مسلحانه و کشتار هموطنان خود شود. حال اين موضوع را چگونه ميشود توجيه کرد؟ الله اعلم.
از برنامههاي ديگر اينها در جريان فتنه که باعث تعجب و شگفتي است، طرح مسموم سازي منبع شرب آب تهران بود، که با دستگيري اينها نقش بر آب شد. دستورات ديگري هم صادر کردهاند و فايل صوتي آن در اختيار مرکز است که در پي آسيب رساندن به تاسيسات شهري بودند.
البته ما نميدانيم چگونه اقدامات ضد بشري يک گروه مدافع حقوق بشر را توجيه کنيم. خوب است سخنگوي اين گروه که دست دوستي با جرج دبليو بوش –دشمن ملت ايران- داده و در پي براندازي در ايران است و به همه اتهامات خود يکجا در يک مصاحبه پاسخ ميدهد، به اين سؤالات ما هم جواب دهد.
ادعاي دفاع از حقوق بشر از سويي و سکوت مرگبار همين گروههاي حقوق بشري درباره رخدادهاي ديگري که در کشور روي ميدهد، مثل انفجار زاهدان، انفجار حسينيه سيدالشهدا شيراز و ديگر رخدادهاي تروريستي چگونه قابل توجيه است؟ در اين گونه موارد هيچ گونه واکنشي نشان نميدهند، اما به مجرد اين که چيزي ميشود که در حوزههاي تعريف شده و باب ميل آمريکاييان است، سريع واکنش نشان داده و توليد محتوا ميکنند. چون اجير شده و دست آموز سازمانهاي جاسوسي هستند.
کاش ميشد نظر بانوي صلح -خانم شيرين عبادي- را در اين خصوص ميدانستيم و از ايشان ميپرسيديم آيا شما در اين خصوص دستور داريد مصاحبه نکنيد و موضع گيري نکنيد؟ البته ما هيچ تعجب نميکنيم. ملت ايران شما را شناخته است.
* اين مرکز چه حوزههايي را رصد ميکند؟مرکز غير از حوزههاي مورد اشاره، در حال رصد ديگر بخشهاي حوزه ماموريت خود نيز هست. برخي از اين حوزهها حقا و انصافا حوزههاي مهمي است اما با توجه به گستره تهديدات در حوزه اينترنت، ميشود گفت که دايره رصد مرکز تقريبا کامل است؛ يعني هيچ کار سازمان يافتهاي در فضاي اينترنت از چشم ما دور نميماند. بقيه پروژهها هم در صورت تکميل شدن اگر موردي نداشته باشد، به سمع و نظر هموطنان عزيز خواهد رسيد.
* با توجه به سخنان آقا درباره جنگ نرم، جايگاه اين مرکز چيست؟ در اين باره بايد گفت بحثي هست درباره سرمايه گذاري که خود شما نيز گفتيد که تشکيلات گستردهاي دارند و ژنرالي گذاشتهاند و...حال اين پرسش مطرح است که آيا در ايران هم تشکيلاتي با اين گستردگي دامنه وجود دارد يا خير؟اجازه ميخواهم پيش از پاسخ به اين سؤال به مطلب مهمي اشاره کنم. چون مرکز با عناوين مختلفي در اينترنت و ساير رسانهها مورد اشاره قرار ميگيرد. ارتش سايبري، سپاه سايبري، بسيج سايبري، ارتش آفتاب و... عنوانهايي است که شما نيز شايد شنيده باشيد. هر کدام کارهايي هم در اينترنت انجام دادهاند.
لکن مرکز هر فعاليتي انجام داده است، با تابلو «مرکز بررسي جرايم سازمان يافته» حضور يافته و رسما حضورش را اعلام کرده است؛ اما فعاليتهاي اين گروه ها، به عنوان گروههاي مردمي بنا بر اولويتهايي است که بنا به تفکرات هر کدام شکل ميگيرد. مثلا ارتش سايبري در جريان فتنه سال 88 سايت توييتر را هک نمود و در مقاطع مختلف نيز فعاليتهاي ديگري را سامان داد. لکن به نظر من اين گروه ها، افزايش دهنده قدرت بازدارندگي ملي در حوزه سايبر هستند و در واقع توان ملي ما بر پايه توان مردمي افزايش مييابد. چرا؟ من بار ديگر شما را به جريان کشتي آزادي ارجاع ميدهم. هکرها و کاربران ترکيهاي احساس کردند که به يک آرماني لطمه خورده است. براي پاسخگويي، به اين فضا وارد شدند و پاسخ مد نظر خود را به رژيم صهيونيستي دادند. چرا؟ البته اين پاسخ جوانمردانه تر و منصفانه تر از پاسخي است که پنتاگون براي مهاجمان مجازي در نظر گرفته است. پنتاگون اعلام کرده در صورت وقوع حمله مجازي عليه آمريکا پاسخ ايالات متحده به شما نظامي خواهد بود. خوب شما در اين قضيه خوي ددمنشانه غرب را ملاحظه ميکنيد.
من در مصاحبههايي از وجوب وجود «پارتيزانهاي مجازي» به عنوان «تک تيراندازهاي عرصه مجازي» سخن گفتم. برخي از دوستان ميگويند ما هنوز پس از سي سال ميگوييم پارتيزان مجازي. به اين معنا که بايد جبهه مجازي شکل ميگرفته است. بله، درست است ما بايد ظرف يک دهه گذشته به ساماندهي اين فضا پرداخته و از کارهاي پارتيزاني عبور ميکرديم لکن هنوز هم پارتيزانهاي مجازي خط شکن هستند. ما بايد چنين خط شکنهايي داشته باشيم. البته ما خود نيز به فقط پارتيزاني عمل کردن انتقاد داريم اما وجود چنين پارتيزانهايي لازم است و بايد چنين کساني وجود داشته باشند که هم حوزه رصد و هم حوزه مقابله را شخصا بر عهده بگيرند و در اين بين هم نبايد بي نظمي و هرج و مرج به وجود بيايد و هر کسي هر کاري دوست داشته باشد انجام دهد.
اما اين خودش توان ملي ماست و آمريکاييهايي که آن سو نشستهاند و در حال ارزيابي هستند را دچار سردرگمي ميکند. آنها تنها حجمي از توان ملي ما را ميتوانند ببينند و کاربران ما نيز ميتوانند در اين راستا هر کدام پارتيزاني باشند که اگر قرار باشد حملهاي رخ دهد، آنان نيز مقابله کنند.
اما در کل اگر بنا باشد بر اساس برنامه ريزيهايي که در غرب در حال انجام است، بخواهيم اظهار نظر کنيم، بايد رويکرد جدي تري در پيش داشته باشيم. چرا؟ همان گونه که عرض کردم، محتوا و ساختار اينترنت در وزارتين خارجه و دفاع دنبال ميشود اما اينترنت در ايران، بر اساس نگرش وزارتخانه اي، در اختيار وزارت ارتباطات و فناوري اطلاعات است و در واقع کار اين وزارتخانه، زيرساخت و تامين امنيت است، نه سياست گذاري و نظارت در حوزه محتوا.
اگر قرار باشد ما شناخت درستي در حوزه جنگ نرم داشته باشيم و اگر بخواهيم با رويکرد نظامي به آن نگاه کنيم، بايد استعداديابي کنيم از توان دشمن در فضايي که با ما در حال جنگ است. آمريکا با تمام ظرفيت حاکميتي خود در اين حوزه وارد شده است و تمام راهکارهاي ديپلماسي خود را با توجه به استعداد اينترنت در اين خصوص برنامه ريزي ميکند. ما نيز بايد نسبتي از همان استعداد را براي مقابله فراهم کنيم؛ يعني همان گونه که او ميآيد و فرماندهي فضاي مجازي ايجاد ميکند، در اين سو هم بايد مرکز بررسي جرايم سازمان يافته به ميزان لازم ارتقا پيدا کند و خلاصه نسبتي از آن را داشته باشد. اگر او در حوزه سياست خارجي و با ديپلماسي عمومي و ديجيتال خود در حال فعاليت کردن است، ما هم بايد در مقابله (هم آفند و هم پدافند) حوزه سياست بين الملل را مد نظر داشته باشيم.
در اين باره بايد گفت به لطف پروردگار فعاليتها و همکاريهاي خوبي در سطوح عالي نظام آغاز شده است و تنها به نظر من بايد در اين زمينه همدليها افزايش يابد، اهداف به درستي شناسايي شوند و رخدادهايي که در اين ميان در حال روي دادن است، درست رصد شوند تا در حوزه اتخاذ تدابير لازم، صحيح عمل کنيم.
حال اين که ميگوييم نظامي و جنگي، بنا بر «جنگ نرم» است نه چيز ديگر. يعني آيا ما اين فضا را تنها تهديدآفرين ميبينيم؟ خير، به هيچ وجه. شما به عنوان رسانه بايد بخشي از فعاليت خبري تان را به اين امر اختصاص دهيد. اين فضا هم ميتواند يک نعمت بي بديل الهي باشد و هم در صورت عدم استفاده صحيح، يک نقمت بي قرين.
همان گونه که گفتم فرصتها و تهديدها در اين حوزه دوشادوش يکديگر هستند. همه تهديدهايي که گفته شد، در کنار آن شما فرصتش را هم تعريف کنيد. اگر ميگوييم که در حال انجام کارهاي غيراخلاقي هستند ما بايد در اين راستا راههاي مقابله با اين را نيز ترويج کنيم؛ يعني ترويج اخلاق فردي و جمعي و پرداختن به مباني و اعتقادات ديني.
اگر در حوزه سياسي بي نظمي و تشويش اذهان ايجاد ميکنند، ما بايد نظم و يکدلي ايجاد کنيم. اين که ميگويم ما؛ يعني هم ما و هم کساني که در اين ساختار مسئوليت دارند و هم مردم و هم پارتيزانهاي مجازي؛ اين پارتيزان ها، همان کاربران قابل اعتماد فضاي مجازي هستند که در هنگام خطر درست تصميم ميگيرند و داراي «بصيرت» هستند.
در اين باره اين نکته را نيز بايد يادآور شد که حجم بسيار زياد کاربران فضاي مجازي، کاربران پاک اين فضا هستند و به ديگر سخن کاربران آماتور. چرا آماتور؟ براي اين که اينها آگاهانه و دانسته مرتکب جرم نشده و تخلف نميکنند.
براي نمونه، وقتي وارد جستجوي گوگل ميشويد و يک کلمهاي را جستجو ميکنيد، پيش روي شما دو بخش نمايش داده ميشود؛ بخش اول جستجوهايي است که پيشتر انجام داده ايد و بخش دوم هم يکسري پيشنهادهايي است که به شما داده ميشود که در غالب آنها، پيشنهادهاي غيراخلاقي هم ديده ميشود.
همين گوگل پس از مدتي براي شما آمار ميدهد و ميگويد، ايران جزء کشورهايي است که بيشترين مراجعه را به صفحات غير اخلاقي و سکسي دارد. به نظر شما اين آمار درست است؟
حال اين که ميگويم کاربر آمارتور، از اين زاويه به وي نگريسته ميشود. به فرض کاربر، دانش آموز دوره راهنمايي است که براي تحقيق درسي به اينترنت مراجعه ميکند، به فرض ميخواهد سايت تبيان را جستجو کند. به محض وارد کردن اول حرف از تبيان (ت)، بالاخره يک ترکيبي پيشنهاد ميدهد که منجر به بازديد کاربر از صفحات غيراخلاقي ميشود و خواه ناخواه کاربر براي يک بار هم که شده وارد اين صفحات خواهد شد.
اينها از همان سياست تزيين و تلبيس بهره ميبرند به مانند ابليس که انسان را با ظواهر زيبا به دنبال خود ميکشد. انسان هر چقدر در اين راستا مقاومت کند، سرانجام براي يک بار هم که شده به دنبال او ميرود.
حالا اينها براي اين که بگويند بر اساس آمار بازديد ايرانيها از صفحات سکسي، ما در اين راستا (جنگ نرم و تهاجم فرهنگي) موفق شديم و چنين آماري بدهند، معلوم نيست ميزان بازديد واقعي بر اساس پيشنهاد گوگل را در چه عددي ضرب ميکنند! البته اين سخن به معني نفي مراجعه و جستجوي هدفمند اين صفحات نيست، لکن فريب و حيله غربيها در اين زمينه مطمح نظر است.
حال پرسش اين است که آيا ما سامانه ديگري هم براي بررسي ميزان واقعي بازديد داريم؟ خير ما در داخل سيستم شمارنده دقيق نداريم که دست کم بتوانيم آمار خودمان را داشته باشيم. اين يکي از شيوههاي عمليات رواني دشمن است که گوگل در حال انجام آن است.
گوگل با شعار جريان آزاد اطلاعات به اينگونه امور وجاهت ميبخشد؛ اما همين گوگل طرف قراردادِ بيشتر شرکتهاي امنيتي درون آمريکا و سازمان امنيت ملي آمريکاست، براي نمونه براي پيدا کردن عکسهاي غزه در گوگل با مشکل روبه رو خواهيد بود. يا مثلا عکسهاي مروه الشربيني، زن محجبه مصري که در آلمان ترور شد را بايد به سختي پيدا کنيد.
براي نمونه، چند وقت پيش مترجم گوگل معناي واژه «الله» را اسرائيل پيشنهاد ميداد؛ اينها اقداماتي سازمان يافته است که انجام ميدهند و جلو ميبرند.
بنابراين ما هم بايد در اين راستا سازماندهي شده رفتار کنيم و به گمان من شاه کليد اين موضوع، همان «همدلي مسئولان» در «مقابله» با اين فضاست که الحمدلله اين همکاري بسيار خوب است.
* معضلي که در تيم و نظام اداري کشور هست، وجود نهادهاي موازي بسياري است که اين نهادهاي موازي، گاه در روند کاري يکديگر خلل وارد ميکنند. آيا نهاد موازي هم مقابل اين مرکز هست؟*تقريبا اين گونه نيست، زيرا در شوراي عالي امنيت ملي، فضاها دسته بندي شده است، ما موازي کاري نداريم. اگر هم باشد، بنا به تقسيم وظيفه است؛ يعني اينکه بالاخره ساير نهادهاي اطلاعاتي و امنيتي بر اساس وظيفه لازم است در اين فضا فعال باشند، لکن وظايف تک تک اين نهادها تعريف شده است.
* مهمترين آسيبها و تهديدها در فضاي مجازي چيست؟به هر روي ما بايد مخاطب را نسبت به آسيبها و تهديدها (چون بيشتر از فرصتها به چشم ميآيد) آگاه کنيم. براي همين در اين راستا تلاش ميکنيم که اين گفتمان شکل بگيرد که البته رسانهها هم در اين ميان نقش جدي و بسزايي دارند.
اگر توجه کرده باشيد من در اين گفتگو کمتر به کاربر پرداختم، چرا که وي کمتر در اين فضا خودش مرتکب جرم ميشود. من بر اين باورم که اين فضا برنامه ريزي شده است. حال دوستان ميگويند اين توهم است. خب اشکالي ندارد، بگذاريد بگويند، ولي ما ميبينيم و بر اساس بررسيهاي دقيق و رصد هميشگي اعلام نظر ميکنيم. بنا به فرمايش امير مؤمنان عليه السلام اگر شما خوابيديد، دشمن شما نميخوابد.
هم اکنون آمريکا از صنعت سکس، سالانه دو تا ده ميليارد دلار درآمد دارد و براي همين نميتواند خود را از اين صنعت جدا کند و اين به عنوان بخشي از درآمد ايالات متحده محسوب ميشود. ديگر اين که از عمده اهداف آنها، همين بحث تهاجم فرهنگي و زدن زير ساختهاي فرهنگ و باورهاي ماست.
بنابراين ما بايد در اين ميان آگاه سازي کنيم و فرصتها و تهديدها را فهرست کرده در اختيار کاربر قرار دهيم. بر اين اساس کاربر متوجه آسيبهايي که ممکن است خود باعث به وجود آمدن آنها شود، ميگردد.
توصيه به خانوادهها نيز اين است که رايانه و لپ تاپ در مکان عمومي خانه قرار گيرد و اگر اي دي اس ال و اينترنت پرسرعت براي فرزندانتان در خانه تهيه ميکنيد، سعي کنيد با نظارت خودتان مورد استفاده قرار گيرد. از نرم افزارهاي فيلترينگ خانگي استفاده کنيد.
پدر و مادر با شرکت در دورههاي آموزشي با مفاهيم پايهاي و پيشرفته اينترنت آشنا شوند تا بتوانند آسيبها را به کمترين ميزان برسانند. از سوي ديگر، بتوانند براي ديگر کاربران اينترنت که از اطرافيان خودشان هستند، فرصت تعريف کنند و آگاهي دهند.
هم اکنون ضريب نفوذ اينترنت در کشور 11 تا 12 درصد است و نزديک 88 درصد ضريب نفوذ نداريم. يعني اينها اگر آگاه شوند نسبت به جرياني که در اينترنت در حال رخ دادن است، موجب پيشگيري ميشود.
بنابراين اگر در خانوادهاي فرزند خانواده بر اساس آگاهي بخشي که کرديم بخواهد از اينترنت بهره برداري کند، از آسيبهاي اين تکنولوژي دوري ميکند. اگر کودکي وارد اتاق شد و در را بست، بايد نگران شد که چرا اين کار را انجام داد نه اين که بگوييم چه بچه خوبي و اين که ساعتها از پاي اينترنت تکان نميخورد. اين يعني چه؟
اينها لازمه اين فضاست که اگر خانواده به آن توجه نکند، فرزندان خود را از دست ميدهد.
البته به جهت حفظ و مراعات کيان جامعه از گفتن برخي آمار معذورم، لکن بر اساس اطلاع دقيق عرض ميکنم غرب در اينترنت در پي «تشکيک و تخريب حوزه اخلاقيات و اعتقادات اسلامي» بوده و جايگزين آن نيز سکولاريسم و ليبراليسم خواهد بود. همه فعاليتهاي غرب در اينترنت، در راستاي فعاليتهاي باطل گرايانه و شيطاني است.
فارغ از اين موضوع، از بين رفتن اعتقادات و اخلاقيات انسان، منجر به ورود او به محدوده ابليس شده و مصداق اين بيت شعر خواهد شد:
به يک کبيره مرا رهنماي شيطان بود
به صد کبيره کنون رهنماي شيطانم
امثال سياوش حسين خاني متهم شبکه مضلين 2 هستند که بر سر خود ميکوبند و از انجام افعال شنيع خود اظهار پشيماني ميکنند: «من به واسطه گرفتار شدن در اين فضا، چاقو گذاشتم زير گلوي همسرم يا مادرم يا... که فلان عمل را انجام دهند تا بتوانم فيلمبرداري کرده و در سايتهاي مستهجن به نمايش درآورم».
مي بينيد اينجا اين فرد، به عنوان فريب دهنده کاربران در اينترنت، خودش درگير شده است. اين همان «گرداب» است. همان گردابي که فرد را در خود غرق ميکند.
* با توجه به گستردگي هجمهاي که غرب عليه ايران دارد، چه نهادهايي بايد براي از بين بردن يا به حداقل رساندن آسيبهاي اينترنت فعاليت کنند؟در گام نخست (البته با توجه به گستره و محدوده آن)، «آموزش و پرورش» بايد به صحنه عمل وارد شود. نزديک بيست ميليون نفر اعم از مديران و معلمان و دانش آموزان و... درگير اين فضا هستند و اينها همه با خانواده هايشان به نوعي درگيرند؛ بنابراين اگر نظام، آگاه سازي و پيشگيري را در آموزش و پرورش دنبال کند، خيلي بيشتر از هر جايي موفق خواهيم بود.
گام دوم که يکي از حوزههاي بسيار جدي ماست، «وزارت علوم» است. بخش عمدهاي از دانشجويان به اينترنت دسترسي دارند. ديگر آنکه بر اساس سياست وزارت علوم خوابگاهها بايد اينترنت در اختيار دانشجويان قرار دهند و نيز خريد اقساطي لپ تاپ از مدتها پيش دانشجويان را در تهيه لپ تاپ کمک کرده است.
بر اساس تحقيقات انجام شده توسط يکي از نهادهاي دانشگاهي درصدي از دانشجويان خوابگاهي، صبحها سر کلاس چرت ميزنند، چرا که تا پاسي از شب يا تا صبح بيدار مانده و در حال کار با اينترنت يا تماشاي فيلمها و سريالهاي غربي بودهاند. تهديدهاي اين حوزه بسيار جدي است به خاطر اين که کاربر آن حرفهاي تر و آموزش ديده است. البته اين به معناي ايراد اتهام به قشر فرهيخته و ارزشمند دانشجو نيست، لکن با انکار برخي واقعيت ها، اصل آنها از بين نميرود.
ديگر نهاد متولي، «سازمان تبليغات» است که بايد در اين حوزه بسيار همکاري کند.
بخش ديگري که جايگاه بسيار مهمي در اين حوزه دارد، «وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي» است. وزارت ارشاد بايد توان خود را در حوزه توليد محتوا و نظارت بر محتواي اينترنت و نه تنها فيلترينگ، مضاعف کند. اساساً ارشاد بايد به ساماندهي اين فضا پرداخته و کاربران را به محتواي پاک رهمنون باشد. پشتيباني جدي از توليد کنندگان محتواي مطلوب اينترنت، خواسته کاربران اينترنت است.
اما از ديگر سازمانها که مأموريت فرهنگي دارند، «سازمان اوقاف و امور خيريه» است. سازمان اوقاف، هزينههاي فرهنگي بسياري ميکند ولي بايد اين مشکل را جدي بگيرد. تا همگاني کار انجام ندهيم، نميتوانيم مشکل را رفع کنيم.
بايد از تهديد به فرصت برسيم و آن را به سرمايه ملي تبديل کنيم که اين ماجرا نياز به «عزم ملي و همگاني» دارد.
از سوي ديگر، در «سازمان بسيج» هم که اصالتاً مردمي است، بر اساس دسته بنديهايي که وجود دارد، بسيج مستصعفين، دانشجويي، دانش آموزي، اساتيد و فرهنگيان و... بايد با عزم جدي فرصتها و تهديدهاي فضاي مجازي آگاهي بخشي شده و باعث پيشگيري و بهبود وضعيت شود.
* درباره اطلاع رساني از هک سايت گرداب که قرار بود اطلاع رساني شود، کاربران منتطرند. کي اين اطلاع رساني انجام خواهد شد؟درباره هک گرداب دو موضوع قابل بررسي است: موضوع اول آنچه که بيرون از کشور در خصوص هک سايت گرداب رخ ميدهد، که کاملا سازمان يافته است؛ يعني ما در اين باره انجمنهايي را شناسايي کرده ايم که کاملا با اسم و رسم هستند. آي پيهاي آنها کاملا مشخص است و اينکه از کدام کشورها به سرور گرداب حمله کردهاند و البته بيشتر آنها از آمريکا هستند.
در قالب اين حرکتهاي سازمان يافته، انجمن تشکيل داده و نرم افزار توليد ميکنند. در قالب گروههاي گوناگون و هدايت شده، آموزشهاي بسياري هم براي ديگر کاربران به زبانهاي مختلف منتشر کردهاند، براي هک گرداب و ديگر سايتهاي دولتي و حاکميتي، که البته مستنداتش هم هست و براي پخش آماده است. اينها حملاتي است که در روز به سايت گرداب ميشود، اما با توجه به تدابيري که دوستان انديشيدهاند، اين حملات را توانسته ايم به کمترين ميزان برسانيم.
يک بخش داخلي هم هست که يا شيطنت است و يا سازمان يافته که البته با توجه به اطلاعيهاي که منتشر ميکنيم، خواهيم گفت که اتفاقهايي که روي سايت گرداب در اين اواخر افتاد، چگونه بود و نحوه شناسايي و رهگيري آنها به اطلاع مردم عزيز خواهد رسيد.