به گزارش تابناک به نقل از اعتمادآنلاین؛ اگر تاکنون اصطلاحی به نام نه جنگ و نه صلح در ادبیات سیاسی تنشهای جهانی رواج پیدا کرده بود، امروز باید اصطلاح نه جنگ و نه آتشبس را برای درگیریهای حزبالله و اسرائیل به کار گرفت.
هرجومرج تفسیرها و پیشبینیها در دو سوی مرز همچنان ادامه داشته و کارشناسان نظرات متناقضی نسبت به یکدیگر در مورد آینده این درگیری ابراز میکنند.
در حالی که کارشناسان از احتمال وقوع جنگ تا احتمال تحقق آتشبس و حتی ترسیم مرزها و پایان تنش بین دو طرف سخن میگویند، رهبران دو طرف طبل تهدیدهای خود را هر لحظه گوشخراشتر مینمایند، به نحوی که میتوان گفت بازار تهدیدهای متقابل از بازار گلولهبارانهای مواضع یکدیگر گرمتر است.
نجیب میقاتی نخستوزیر دولت پیشبرد امور لبنان که برای اولین بار بعد از هفتم اکتبر (حدود ۹ ماه پیش) به خود زحمت بازدید از مناطق جنوب کشورش را داده بوده هم در این رابطه شرایط را وضعیت جنگی اعلام کرد.
اما آیا واقعاً این جنگ رخ خواهد داد؟
به اعتقاد برخی از کارشناسان احتمال وقوع این جنگ به دلیل رفتارهای انتحاری نتانیاهو بیش از به وقوع نپیوستن آن است و به ویژه که نخستوزیر اسرائیل به هر شکل ممکن برای تحقق یک پیروزی واقعی و ملموس زیر هر سنگی را در نوار غزه جستوجو میکند تا جنگ غزه به بزرگترین شکست کارنامه سیاسیاش تبدیل نشود.
این کارشناسان بر این باورند نتانیاهو در صورت ناامید شدن از تحقق پیروزی در غزه به دنبال شعلهور کردن جنگ در شمال فلسطین اشغالی خواهد بود تا حداقل نگاهها را هرچند برای مدت کوتاه از باتلاق غزه منحرف سازد.
با این حال، تصور نمیشود اسرائیل بتواند با همان استراتژی سال ۲۰۰۶ خود، یعنی حملات هوایی مستمر و گسترده علیه لبنان، به ویژه بیروت راه به جایی ببرد.
امروز هواداران اسرائیلی حمله به لبنان بر این باورند که اسرائیل توانمندی تخریبی بسیار گستردهای دارد و با توجه به پناهگاههایی که برای جبهه داخلی خود ایجاد کرده و نیز سامانه پدافندی گنبد آهنین، قادر است با حملات گسترده و شدید علیه لبنان از این برتری خود برای مجازات حزبالله استفاده کرده و این حزب را وادار به پذیرش سریع خواستههای تلآویو در آرامسازی اوضاع و فراهم کردن زمینه بازگشت شهرکنشینان شهرکهای مرزی با لبنان کند.
اما این معادله به طور حتم طرف دومی هم دارد، برخی دیگر از کارشناسان تاکید دارند، گرچه اسرائیل میتواند طی روزهای اولیه و شاید طی چند روز بعد از آن هم با کمک تسلیحات آمریکایی خرابیهای زیادی را در لبنان به بار آورد، اما این اقدام صرفاً آغاز ماجرا بوده و برخلاف تصور سیاستگذاران در کریا (وزارت جنگ اسرائیل) جنگ سریع و برقآسا دیگر در دکترین جنگهای جاری در جهان امروز، جای از اعراب ندارد.
پرواز هواپیمای بدون سرنشین شناسایی حزبالله بر فراز مناطق حساس در شمال فلسطین اشغالی که این حزب آن را رسانهای کرد و شاید حضور پهپادهای شناسایی بیشتری از حزبالله در مناطقی بسیار حساستر که مسئولان این گروه مبارز لبنانی در حال حاضر ترجیح دادند آن را علنی نکنند، میتواند به خودی خود بیانگر آمادگی حزبالله برای مقابله بوده و نگرانیهای بسیاری را برای اسرائیل به وجود آورد و نشان دهد، سامانههای پدافندی فوق پیشرفتهای که اسرائیل در اختیار دارد چندان هم نمیتوانند در مقابل ابزارهای حزبالله کارایی داشته باشند.
در کنار آن نباید فراموش کرد که از سال ۲۰۰۶، یعنی زمان پایان جنگ ۳۳ روز حزبالله زرادخانه نظامی خود را چند برابر کرده است و رهبران این حزب از همان روز پایان جنگ قبلی خود را برای جنگ بعدی آماده کرده و نقاط ضعف اسرائیل را کاملاً شناسایی کردهاند.
در معادله تابآوری جبهههای داخلی لبنانی و اسرائیلی هم به طور حتم کفه برتری به نفع لبنانیها سنگینی میکند.
به اعتراف کارشناسان اسرائیلی ضرباهنگ درگیریهای فعلی در شمال نیز در اختیار حزبالله است، پس چه دلیلی وجود دارد که ارتش اسرائیل در صورت آغاز جنگ تمامعیار بتواند این ضرباهنگ را از دست حزبالله برباید؟ این در حالی است که بارها ثابت شده است، آغازگر جنگ لزوماً توانمندی پایان آن را در زمان دلخواه خود ندارد!