شخصیتی که باید در جمع و محور توجه(RD) و در کانون قدرت(NS) باشد تا بتواند علیرغم ناکامیهای متعدد(P) رشد کند و به بهترین خودش یعنی نبی بودن برسد. و عجیب آنکه خدا این سرشت را سرزنش نمیکند که مثلا چرا در محیط زنانه زندگی کردی؟ چرا از کانون توجه فرار نکردی؟ یا چرا نزدیک قدرت بودهای؟ و حتی بدتر آنکه وزیر فرعون زمانه شدهای؟ بلکه از او میخواهد با رشدیافتگی منش، در همان محیط رشد کند و به اوج خودآگاهی خود یا همان نبوت برسد.
این توجه به شخصیت و پذیرش سرشت هر نبی توسط خدا و عدم سرزنش بخاطر سرشتش و توجه به مسیر رشد اختصاصی هر منش براساس سرشت ویژهی هرکس که شبیه دیگری نیست، از عجایب قرآن است:
«قُل کُلّ یعمل عَلی شاکِلَتِه
بگو هرکس براساس خلق و خوی خود عمل میکند.» اسرا آیهی ۸۴
شخصیت حضرت یوسف بهترین شخصیت برای نرم کردن و تغییرِ جهتِ قدرت خودکامه بدون خونریزی و جنگ است ولی شخصیت نیست که بتواند یا بخواهد قیام کند یا انقلاب راه بیاندازد؛ پیامبری او شکل دیگری دارد و آزمونهایش گونهی دیگری هستند. خدا از او میخواهد با پذیرش تام و کامل سرشتش، نبی باشد. این شخصیت خاص بخاطر ترکیب سرشتش، آزمایشهایش عمدتا چالش رعایت «مرزهاست»؛ مرز با پدر، برادران در کودکی، زلخیا، فرعون، برادران در بزرگی و پدر پیر شده. کسانی که شخصیتی مشابه حضرت یوسف دارند، آیات و داستان مربوط به او و نحوهی چالشها و نحوهی مدیریت آنها بسیار برای آنها کمک کننده است.
دکتر روح الله صدیق/عضو هیئت علمی و دانشیار دانشگاه علوم پزشکی ایران