به گزارش تابناک ورزشی، در ادامه اعتراض ورزشکاران پارالمپیکی به نحوه اعزامها در سالهای اخیر به خصوص پاراآسیایی و پارالمپیک زهرا غلامزاده یکی از ورزشکاران پاراتیرانداز ایران که سهمیه بازیها را هم کسب کرده بنا به تصمیمی کمیته ملی پارالمپیک راهی پاریس نمیشود. غلام زاده در گفتوگو با تابناک از شرایطی که در ورزش جانبازان و توانیابان وجود دارد گلایهمند است و میگوید رفتارها به شکلیست که گویی ارزش افراد بدون معلولیت از ما بیشتر است. مشروح گفتوگوی زهرا غلامزاده با خبرنگار ورزشی تابناک را در ادامه بخوانید:
خسروی وفا به المپیکیها میگوید مهم نیست بیمدال برگردید
غلامزاده: اخباری که از دیدارهای مسئولان کمیته المپیک با ورزشکاران المپیکی بیرون میآید فوقالعاده جذاب است. آقای خسرویوفا فرمودند ۹ هزار ورزشکار بدون مدال از المپیک برمیگردند اشکالی ندارد که بدون مدال برگردید و مهم رضایت کادر فنی از عملکرد ورزشکار است. وزیر محترم ورزش فقط درخواست میکند که ورزشکار مسابقه را تمام و از خط پایان عبور کند. نایب رئیس فدراسیون که سرپرست اعزام است عنوان میکند که همین که تیراندازان خوب تیر بزنند و کادرفنی از عملکرد ورزشکار راضی باشد، کافی است.
چرا کیفیگرایی فقط برای افراد خاص است؟
غلامزاده: من به عنوان یک بازیکن سهمیهدار به سیستم اعزام تضمین مدال اعتراض دارم. چرا المپیکیها اینطور نیستند، اما ما اینگونه هستیم؟ ما حتی پاراآسیایی هم به همین نحو اعزام نشدیم، اما کسانی اعزام شدند که صد درصد مدال بودند حتی مدالی نیاوردند، اما قرار است المپیک هم بروند. اگر قرار است این سیستم ادامه پیدا کند باید جواب بدهند که چرا کیفیگرایی برای افراد خاصی است؟ چرا برای همه انجام نمیشود. این مطالبه من به عنوان یک سهمیهدار و نفر اول کشور است. من اولین سهمیه تفنگ خفیف معلولان ایران را به دست آوردم. چرا برای بعضیها کیفی گرایی وجود ندارد و اگر سیستم دلش بخواهد آنها را اعزام میکند؟
در ورزش پاراتیراندازی بحث کیفیت حکمفرما نیست و بحث سلیقه است و سیستم میخواهد کمتر هزینه کند چون بهترینهای رشته به دلایل مختلف خط خوردند و میگویند مدال پارالمپیک نمیگیرند. مگر همه ورزشکاران پارالمپیکی اولین اعزام طلا میگیرند؟ اگر میگیرند چشم. اگر ما را با آنها میسنجیدند و نتایج آنها را در سالهای اول ملی پوش شدن هم ببینید.
به ما جایزه کسب سهمیه ندادند!
غلامزاده: آقای سلگی، معاون فنی پارالمپیک به من گفت چون پارالمپیکیها تعدادشان زیاد است، جایزه کسب سهمیه به آنها نمیدهیم؛ در حالی که به همه المپیکیها این جایزه اهدا میشود. سؤالم این است که این مورد فقط برای افراد خاصی در پارالمپیک است که سهمیه جایزه ندارد یا واقعاً برای کل پارالمپیکیهاست؟ اگر اینگونه است چرا؟ مگر قرار به برابری نیست؟
ما را با بزرگان جهان مقایسه میکنند، امکاناتمان هم مثل آنها باشد
غلامزاده: در حوزه معلولان در رشته تیراندازی رکوردهای ما با رکوردهای چهارسال اخیر بزرگترین رقبایمان در جهان سنجیده میشود و باید حتماً جزو ۴ نفر اول جهان و شانس صدردرصد مدال باشیم. ورزشکاری به نام فورست از ۲۰۰۰ در همه المپیکها حاضر است. از نظر مسئولان پارالمپیک معیار و سنجش ما، این ورزشکار و نفرات برتر جهان هستند که سالهاست تیر میزنند. اگر رکورد ما با ایشان سنجیده شود چرا ما حق نداریم چند پارالمپیک برویم تا در نهایت به مدال برسیم؟
وقتی از ما رکوردی درحد ۴ نفر اول جهان میخواهند باید امکاناتی مثل آنها هم در اختیارمان بگذارند. اگر قرار است عملکرد و نتیجه من با فورست و پارک و لی مقایسه شود، باید مربی مثل مربی این ورزشکاران، مشاوری مثل مشاوران آنها، امکانات و تجهیزاتی دقیقاً مثل همین ورزشکاران در اختیار من قرار داده شود؛ نه اینکه من با سلاح خفیفی تیر بزنم که سادهترین تنظیماتش به سختی انجام میشود یا اصلا تنظیم نمیشود. نه اینکه با فشنگی تیر بزنم که به اصطلاح گل میکند و شلیک نمیشود یا اگر هم شلیک شود باید مانیتور را خاموش کنم، نبینم کجا خورده چون اینقدر بیکیفیت است که جمع تیر پخش است یا صفر و یک میخورد.
غیرت و تلاش فقط ۵ درصد نتیجه است
غلامزاده: اختلاف رکوردی من در تمرینات که با فشنگ ایرانی است و رکوردی که در اعزام با فشنگ خارجی ثبت میشود زمین تا آسمان فرق دارد. تلاش، غیرت و از جان مایه گذاشتن در بهترین شرایط ۵ درصد تأثیرگذار است و ۹۵ درصد نتیجه به امکانات درست و مناسب باز میگردد. هیچکسی با یکی دو جلسه تمرین ۶۰ تیری با فشنگ خوب قهرمان المپیک و جهان نمیشود.
هرکاری میکنیم انگار از سالمها کمتر هستیم
غلامزاده: همه چیز در پارالمپیک و المپیک پاریس به یک شکل است و دنیا به سمت برابری معلولان و افراد بدون معلولیت میرود. چرا در ایران که اینقدر ادعای برابری و توجه ویژه به معلولان است، این نگاه واقعی وجود ندارد. وجود ندارد یا نمیخواهند داشته باشد؟ بحث فقط هم پول نیست و ماجرای احساسی هم در میان است. آدم حس میکند کمتر دیده میشود و هرچه تلاش میکنی به عنوان یک معلول از سالمها کمتر هستی. من این حس را در تیم ملی که کنار سالمها تمرین میکردم حس کردم و رفتارها به شکلی بود که انگار آنها افراد بالاتری نسبت به ما بودند. در حالی که قرار به برابری است. سلامتی و معلولیت ارزش و شأن انسانها را تعیین نمیکند.
از ورزش ایران فقط منفعت و روابط باقی مانده است
غلامزاده: یک چالش مدتی در یکی از شبکههای اجتماعی فراگیر شد که اینچنین بود؛ دو جنس را در شرایط مختلف قرار میدادند و میگفتند جنس ما این است؛ جنس رقیب فلان است؛ الان حوزهی ورزش هم همین شده است؛ اعزام المپیکیها.... اعزام کیفی پارالمپیکیها...! شرایط اعزام برای ورزشکار عزیزدل ما... شرایط اعزام برای ورزشکاری که از او خوشمان نمیآید. همین المپیک و پارالمپیک نشان داد که از ورزش فقط سود، منفعت و روابط و منافع باقی مانده است. هیچ چیز از ورزش حرفهای، اهداف اولیه جنبش پارالمپیک، اخلاق، برابری، عدالت، جوانمردی و... باقی نمانده است.
انگار نه انگار ما هم انسان هستیم
غلامزاده: شرایط فعلی ورزش نشان داد در کشور ما چقدر بین افراد دارای معلولیت و بدون معلولیت فرق میگذارند و چقدر ظلم میشود و چقدر این افراد نادیده گرفته میشوند. انگار نه انگار که ما هم انسانیم؛ وجود داریم و حق داریم از امکانات برابر و حتی بیشتری به دلیل محدویتهای زیاد که داریم، استفاده کنیم.
تبعیض و بی عدالتی بین المپیکیها و پارالمپیکیها زیاد است
غلامزاده: موارد زیاد است؛ یک نمونه تفاوت در استخدام و اشتغال قهرمانان المپیکی و پارالمپیکی؛ یک نمونه دیگر تفاوت در پذیرش دانشگاه قهرمانان المپیکی و پارالمپیکی؛ یک نمونه دیگر که اشاره کردم تفاوت جایزهی سهمیه بینالمپیکیها و پارالمپیکیها...
ورزشکاران مورد تأیید سیستم هیچ وقت مقصر ناکامی نیستند
غلامزاده: وقتی ما نتیجه و مدال نمیگیریم، از نظر سیستم علتش بیکفایتی و بد بودن ما است. اگر یک ورزشکار مورد تأیید سیستم و کادر باشد و آن ورزشکار نتیجه نگیرد، هزار بهانه برایش در نظر میگیرند که مثلاً داوری تأثیر داشت؛ سلاح او شکسته بود و هر دلیل دیگری که جز مقصر بودند خود ورزشکار.
به جای صندلی من از کره جنوبی سس سویا به ایران برگشت
غلامزاده: صندلی همه ما آهنی است و آهن سبک و خوب برای ساخت آن سخت پیدا میشود. فلزی که اروپاییها و آسیاییها دارند اینجا نیست شاید هم در صنایع است که ما مردم عادی نمیتوانیم به آن دسترسی داشته باشیم. ما مجبور هستیم با آهنهای یک در یک یا دو در دو سبک کار کنیم که آنها هم وقتی دائم با پیج سفت میشوند و یا جایی برده میشوند که مرطوب است زنگ میزند یا سوراخ میشود.
کادرفنی به من گفتند برای تو صندلی نو می سازیم و یکی از دوستان سرمربی بدون آن که هزینه از پارا بگیرد و با یک اقدام خیرخواهانه لطف کردند یک صندلی ساختند که چرخ داشته باشد که راحت حمل شود، اما متأسفانه این صندلی فوقالعاده سنگین بود. من خیلی به استقلال شخصی معتقد هستم و اینکه کارهایم را خودم انجام بدهم؛ صندلی بستن و سلاح آوردن و... . متأسفانه این صندلی که ما با آن به کرهجنوبی رفتیم به شدت سنگین بود و چهار نفری مجبور میشدیم که صندلی را ببندیم و آخر به گونهای که میخواستم بسته نمیشود.
زمان برگشتن نگرانی روی صندلی و آهنهای آن بود که اضافه بار را باید آقای سلگی پرداخت میکرد. خانم علی اکبری و آقای سلگی من را قانع کردند که صندلی را به ایران نیاورم. من هم صندلی را دوست نداشتم چون کار کردن با آن خیلی سخت بود و برای استفاده از آن نیاز به کمک دیگران داشتم و این خیلی مرا عصبانی میکرد. من قانع شدم که صندلی آنجا بماند و قول دادند که در ایران برای من صندلی سبک با آهن مناسب تهیه میکنند.
به جای صندلی و چمدانهایی که قرار بود خالی باشند تا اضافهبار نخورد، سسهای سویا برگشت! سسهایی که کمیته برگزاری به عنوان هدیه به ورزشکاران و تیمها داده بود در چمدانها قرار داده شد. بعد از آن خانم علیاکبری به من زنگ زدند که به رکوردگیری بیا و برای تو صندلی خیلی خوب ساخته میشود. در رکوردگیری صندلی همان مشابه کره ساخته شد که من فقط بروم رکورد بزنم.
میگویند چون اسپاسم داری خط میخوری
غلامزاده: یک سال میشود که من صندلی ندارم، تجهیزاتم را فروختم؛ انشالله سلاحم را بفروشم و سراغ زندگیم بروم. اصلاً نمیدانم داستان چیست و چرا اینطور رفتار میکنند. یک جا میگویند چون اسپاسم داری خط میخوری؛ یک جا میگویند رکوردش خوب نیست؛ یک جا میگویند اخلاقش خوب نیست، یک جا میگویند شانس مدال نیست؛ من هم نمیدانم داستان چیست.
آدمهایی که بیرون از فضای تیم ملی هستند، فکر میکنند مقصر دعوت نشدنشان من هستم اما اینگونه نیست. از داخل هم کادر مرا نمیخواهد. من شخصیتی شدم که منفور همه شده و تلاشها و موفقیتهایم دیده نمیشود. میگویند با پارتی به اینجا رسیده، لابد سهمیه پارالمپیک را هم کمیته بینالمللی گفته چون از تو خوشمان میآید اهدا میکنیم؛ همین مسائل باعث شد که ترجیح بدهم تیر نزنم تا دوستانی که بیرون هستند، بیایند و بدانند که مقصر تیر نزدن آنها من نیستم.