اوضاع آشفته ورزش ایران در آستانه برگزاری مراسم تنفیذ رئیس جمهور و آغاز به کار دولت چهاردهم، نگرانیهای زیادی را به وجود آورده است. کیومرث هاشمی، وزیر فعلی که سال گذشته ظاهراً برای اصلاح و آبادی ویرانیهای حمید سجادی در دو سال اول دولت سیزدهم به سئول رفته است، نومید و ناتوان چشم به درب ورودی اتاقش دوخته تا کار را تحویل وزیر بعدی دهد. او نه خواست و نه توانست وضعیت ورزش ایران را سر و سامان دهد. از وزیری که همراه با کاظم اولیایی و چند نماینده مجلس و مدیران وقت ناجا و باشگاه پاس، سابقه همکاری در نابودی باشگاه بزرگ پاس تهران را دارد نمیتوان انتظار چندانی داشت.
اخباری که پیرامون ورزش ایران و به ویژه فوتبال شنیده میشود، نه تنها دلگرم کننده نیست که بذر یأس را نیز در دل دوستداران ورزش میپاشد. فوتبال ایران غرق در فساد شده و هر روز تشت رسوایی بکی از دستاندرکارانش میافتد. تا جایی که اگر بهانه و مصلحتاندیشی همزمانی بگیر و ببند مفسدین فوتبال ایران با انتخابات ریاست جمهوری نبود، سرعت افشای حقایق تلخ رخ داده در این رشته و رسوایی سودجویان و منفعت طلبانی که مانند زالو خون پرطرفدارترین ورزش ایران را میمکند، کاهش پیدا نمیکرد.
در طول دو سال گذشته هیچ یک از دو وزیر ورزش کابینه سیزدهم حتی یکبار برای دلخوشی علاقمندان به فوتبال هم که شده رئیس پر حاشیه و جنجالی این فدراسیون را مورد بازخواست و مؤاخذه قرار ندادند. مهدی تاج که با افتضاح به بار آورده در قرارداد ویلموتس دچار مشکلات خلقالساعه قلبی شده و کنارهگیری کرده بود، چگونه دوباره به فدراسیون برگشته و همان راه و روش قبلی را در پیش گرفت؟!
حقیقتی که دیگر نمیتوان آن را انکار کرد، این است که مافیای دلالی و قمار با قدرت تمام زمام فوتبال ایران را در دست گرفته و در حالی که هنوز توان و یا به عبارت دیگر میل و اراده به کارگیری سیستم کمک داور ویدئویی را نداریم، شاهد آن هستیم که برخی باشگاهها مبالغی حیرتانگیز و چند صد میلیارد تومانی را برای جذب بازیکنان بیکیفیت و بنجلی هزینه میکنند که قیمت واقعیشان به یک میلیارد هم نمیرسد.
در فوتبالی که به جرأت میتوان گفت فاقد حتی یک ورزشگاه مجهز و استاندارد در قوارههای بینالمللیست، عقد چنین قراردادهای وحشتناکی با چه نیت و انگیزهای صورت میگیرد؟! آیا این ارقام و اعداد واقعا، پرداخت میشود یا صرفا، در قراردادها قید شده و پیش زمینه شکایت و گرو کشیهای بعدی میشود؟!
وضعیت ورزشگاه آزادی را ببینید؛ استادیوم خسته و نا آماده شهر که یکی دو سال پیش کارشناسان از آن به عنوان متروپل بالقوه (ساختمانی که در آبادان فرو ریخت و بسیاری زیر آوارش جان سپردند) یاد کرده بودند، امروز حتی شرایط میزبانی از تیم ملی را هم ندارد. ورزشگاهی که اعتبار و آبروی ورزش ایران بود، اما با اهمال کاریهای صورت گرفته در شرکت توسعه و تجهیز میرود که به خاطرهها بپیوندد.
راستی از ساخت و احداث ورزشگاه یکصد هزار نفری سمت بهشت زهرا (س) چه خبر؟!
معاون ورزش قهرمانی وزیر کسیست که در انتخابات رشته تخصصی خود دوومیدانی تنها سه رای آورد. چنین فردی که حتی بین هم رشته خود مقبولیتی ندارد، چگونه میتواند قدمی در راه حل مشکلات متعدد ورزش ایران بردارد؟!
از والیبال چه بگوییم که از آن تیم پر آوازه و قدرتمند به تیمی رسیدهایم که زنگ تفریح ژاپن و سایر تیمهای نچندان مطرح دنیا شده است. در چنین وضعیتی المپیک رفتن باز هم آرزو و خیال برای ما خواهد بود. جالب اینکه مصطفی کارخانه یکی از عاملان عقبگرد این رشته را به عضویت هیئت مدیره باشگاه استقلال در آوردهاند!
در بسکتبال حرفی برای گفتن نداریم و سالها از آخرین قهرمانیمان در قاره کهن میگذرد. تنیسمان به گروه سوم دیویس کاپ سقوط کرده و دوومیدانی که بعضاً به مدالهایی در سطح آسیا و حتی نقره احسان حدادی در المپیک هم میرسید، حالا گزینه کسب مدال در میادین مهم بینالمللی هم ندارد.
جودو ایران بعد از رفع تعلیق، همچنان در حسرت کسب حتی یک مدال برنز از مسابقات آسیایی ست!
در وزنهبرداری، سهراب مرادی و کیانوش رستمی قهرمانان المپیک ۲۰۱۶ ریو را خانه نشین و منزوی کردیم تا کسب مدال المپیکی در این رشته همیشه مدالآور به اما و اگرها گره بخورد. کسی میداند که چه بر سر جواد فروغی قهرمان تیراندازی المپیک توکیو آوردهاند که حتی نتوانسته سهمیه پاریس را هم کسب کند؟!
فوتبالمان شکست پشت شکست را تجربه کرده و اگر برخی نتایج فوتبال ساحلی و فوتسال را که همچنان برتری نسبی خود برابر حریفان آسیایی را حفظ کردهاند کنار بگذاریم، در تمام مسابقات مغلوبی تمام عیار برابر رقیبان بودهایم!
در دو چرخه سواری، قایقرانی، شنا، اسبدوانی، بوکس، کاراته و ... پیشرفتی که نداشتهایم به پس رفت هم دچار شدهایم!
در دوران سیاه زعامت حمید سجادی و متعاقب آن کیومرث هاشمی بر ورزش ایران، روند تغییر تابعیت ورزشکاران ایرانی سرعت گرفته و بسیاری از قهرمانان ایرانی برای تحقق رویاهای خود راهی کشورهای دیگر شدهاند که این مهم در بین شطرنج بازان ایرانی نمود بیشتری داشته است.
هزینههای ورزش در ایران به شدت افزایش یافته، به طوری که خانوادههای زیادی به واسطه عدم توان تأمین هزینههای گزاف، قادر به حمایت از فرزندانشان نیستند. بهرهبرداران از اماکن و مجموعههای ورزشی بعضاً شهریههایی وضع میکنند که در بضاعت همگان نبوده و همین امر موجب دور ماندن بخش مهمی از جوانان و نوجوانان مستعد و آیندهدار از ورزش شده است.
نهایتاً اینکه کاروان ورزشکاران ایران برای حضور در المپیک ۲۰۲۴ را چهل ورزشکار و نود همراه تشکیل میدهند. حضور این تعداد همراه در حالی که به جز کشتیگیران آزاد و فرنگی و تا حدودی تکواندو، کاراته و وزنهبرداری سایر رشتهها شانس زیادی برای کسب مدال و ایستادن روی سکوی المپیک را ندارند، آیا منطقیست؟!