برای درگذشت همایون صنعتی‌زاده که خوب بلد بود تاریخ را ثبت کند/ عامل دعوای شاه و مادرش

 همایون صنعتی‌زاده هیچ‌وقت خودش را محدود به یک رشته نکرد. هرجا احساس می‌کرد کار مهمی زمین مانده، خودش دست به کار می شد.
کد خبر: ۱۲۵۵۷۶۰
|
۰۴ شهريور ۱۴۰۳ - ۱۴:۳۸ 25 August 2024
|
6085 بازدید

حورا نژادصداقت؛ تابناک_ شهریور پر از اتفاق است. ایران سال ۱۳۲۰ به دست متفقین اشغال می‌شود. رضاشاه برکنار می‌شود. محمدرضا سوگند پادشاهی می‌خورد و...

 

در این صف شلوغ تاریخی، یک اتفاق دیگر هم رخ داده؛ درگذشت همایون صنعتی‌زاده. مردی که توصیف کارهایش در یک عنوان نمی‌گنجد. او را نمی‌توان صرفا مدیر و موسس نشر فرانکلین و از آن طرف، "گلاب زهرا" دانست. رد پای اقدامات صنعتی‌زاده را باید در چاپ کتاب‌های درسی، دایره‌المعارف مصاحب، سازمان کتاب‌های جیبی، مبارزه با بیسوادی، رطب زهره، کشت مروارید، کارخانه کاغذسازی پارس و... پیدا کرد‌.

 

امروز که ۴ شهریور است و سالروز درگذشت او، یکی از خاطراتش را درباره رضاشاه و محمدرضا پهلوی مرور کنیم.

 

در یکی از مصاحبه‌های منتشرشده از او، همایون صنعتی‌زاده درباره اتفاق‌های رخ‌داده برای کتاب‌هایش حرف می‌زند و درباره یکی از آنها می‌گوید: "كتابى براى من فرستاده بودند به نام poor boys who became famous ، يک مشت آمريكايى بودند كه فقير و بى‏چيز بودند بعد آدمى شده بودند براى خودشان. دادم ترجمه كردند با عنوان "مردان خودساخته". فكر كردم چند تا ايرانى هم تنگش بزنم.... به سرم زد شرح حال او را بدهم پسرش محمدرضا شاه بنويسد. علا وزير دربار بود. شاه هم هنوز ميانه‏اش با من خوب بود. رفتم پيش علا خيلى استقبال كرد. گفت خودت بنويس. دادم نوشتند و توى آن هم آمد كه باباى من بى‏سواد بود، خواندن و نوشتن بلد نبود، وقتى چهل سالش بود در پادگان قصر خواندن و نوشتن ياد گرفت. به هر حال توى آن اين جمله آمده بود كه باباى من بى‏سواد بود. به علا گفتم نوشته حاضر است. گفت بيار من بخوانم. خانه‏اش دزاشيب بود. يك روز عصر بردم خواند، گفت بَه بَه، خيلى خوب است. ببر چاپش كن. گفتم نمى‏شود بايد خودشان ببينند امضا كنند. او هم برده بود ديده بود و احتمالاً نخوانده امضا كرده بود. ما هم تبليغات كرديم كه زندگى رضاشاه به قلم محمدرضاشاه.

بيست هزار تا هم چاپ كرديم. گمان مى‏كنم انتشارات اقبال چاپ كرد. سرپرستى كتاب هم با ابراهيم خواجه‏نورى بيوگرافى‏نويس معروف بود. كتاب چاپ شد. مادرِ شاه شنيد كه پسرش شرح حال پدرش را نوشته است. فرستاده بود كتاب را آورده بودند. گويا يک روز سه‏شنبه بود. باز كه كرده بود چشمش افتاده بود به اين جمله كه باباى من بى‏سواد بود. روزهاى سه‏شنبه هم شاه مى‏رفت ديدن مادرش. آن روز كه شاه از راه رسيده بود مادرش داد و فرياد كرده بود كه آبروى فاميل مرا برده‏اى. اين چه حرفى است كه زده‏اى. آقا ما را بردند تحويل تيمور بختيار دادند. هيچ چى. مدتى طول كشيد تا بختيار بفهمد كه شاه خودش متن را ديده امضا كرده است."

 

همیشه کنجکاو

صنعتی‌زاده در همه چیز کنجکاوی می‌کرد. چه کتاب و کاغذ و چاپ، و چه کشاورزی و گل و گلاب. خودش در نامه‌هایش تعریف می‌کند که پول زیادی درمی‌آورده اما هیچ وقت پول را نگه نمی‌داشته و پول‌هایش در گردش بوده‌اند تا دوباره کاری نو را رقم بزنند. 

از طرفی، اهل تجربه کردن بود. او اگر بانی ترجمه شدن مهم‌ترین آثار خارجی در ایران شد، در کنارش، به پرورشگاهی که در کرمان داشتند هم رسیدگی می‌کرد و وقتی هم که جنگ ایران و عراق شکل گرفت، به جبهه رفت.

هر سال که چهار شهریور از راه می‌رسد واقعا در وصف می‌توان گفت: "از شمار دو چشم یک تن کم و ز شمار خرد هزاران بیش".

اشتراک گذاری
تور تابستان ۱۴۰۳
بلیط هواپیما
برچسب ها
مطالب مرتبط
برچسب منتخب
# دولت چهاردهم # اسماعیل هنیه # مسعود پزشکیان
قیمت امروز آهن آلات
نظرسنجی
با انتقال پایتخت ایران از تهران ...