اختلاف بر سر محل برگزاری جشن عروسی به طلاق کشید

با آن که در ۴ سالگی پدرم را از دست دادم و از مهر و محبت او محروم شدم، اما مادرم جای خالی پدر را هم برایم پرکرد. او به سختی در کارگاه خیاطی مشغول کار بود تا این که همه خواهران و برادرانم ازدواج کردند.
کد خبر: ۱۲۵۶۱۸۹
|
۰۶ شهريور ۱۴۰۳ - ۱۶:۵۸ 27 August 2024
|
63439 بازدید
|
۴

 به گزارش تابناک،خراسان نوشت: دختر 28 ساله با بیان این که کاش مشاوره قبل از ازدواج را جدی می گرفتم، در ادامه سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری نجفی مشهد گفت:من آخرین فرزند خانواده بودم و بعد از آن که تحصیلاتم در مقطع دبیرستان به پایان رسید، به کارگاه تولیدی مادرم رفتم و در کنار او مشغول کار شدم تا هزینه های زندگی را خودم تامین کنم. در این سال ها خواستگارانی داشتم اما هیچ کدام مورد تایید من یا مادرم قرارنگرفتند تا این که در 24 سالگی، «نادر» به خواستگاری ام آمد و من در همان نگاه اول به تیپ و ظاهر زیبای او دل‎باختم.

اگرچه خانواده «نادر» درباره خرید لوازم و حتی مهریه توقعاتی داشتند که برخلاف میل من و مادرم بود اما من نمی توانستم از این جوان خوش قیافه چشم پوشی کنم! در واقع رویاها و آرزوهایم درحال برآورده شدن بود و من خودم را در لباس عروس زیبایی می دیدم که در یکی از تالارهای مجلل به مهمانان خوش آمد می گویم. این بود که با وجود مخالفت های اطرافیانم به ازدواج با «نادر» اصرارکردم و پاسخ مثبت دادم. او شاگرد صافکاری بود و شغل ثابتی نداشت ولی من هیچ چیزی نمی دیدم و معتقد بودم که خیلی زود او مهارت فنی پیدا می کند و ما زندگی را درکنار یکدیگر می سازیم! خلاصه مراسم عقدکنان ما در حالی برگزار شد که برادر بزرگ‌تر نادر در همان زمان پله های دادگستری را برای طلاق نامزدش بالا و پایین می رفت. خانواده «نادر» مدعی بودند که همسر«هومن» به او خیانت کرده و دیگر نمی توانند در کنار یکدیگر زندگی کنند. من هم این ادعا را باور کردم و منتظر بودم تا روزی جشن عروسی خودمان را برگزار کنیم. حدود4سال از دوران نامزدی ما سپری شد و دراین سال ها همواره اختلافاتی بین من و مادرشوهرم وجود داشت تا حدی که «نادر» هم نمی توانست در فضای متشنج خانواده اش زندگی کند و بیشتر روزها را در منزل ما می گذراند. در این مدت «نادر» تعمیرگاه بزرگی را اجاره کرد و سروسامان گرفت.

من هم با درآمد خیاطی همه جهیزیه ام را خریدم و منتظر برگزاری جشن عروسی شدیم تا به منزل خودمان برویم اما بر سر محل برگزاری جشن دچار اختلاف شدیم. من طبق آرزوهای دوران نوجوانی ام دوست داشتم جشن عروسی را در یکی از تالارهای مجلل مشهد برگزار کنیم ولی «نادر» اعتقاد داشت که باید در شهرستان جشن بگیریم تا مهمانان دچار مشکل رفت و آمد نشوند! این موضوع آرام آرام به لجبازی کشید و مادر «نادر» نیز دربرابر خواسته من جبهه گرفت تا جایی که «نادر» را تحریک به طلاق کرد. طولی نکشید که «نادر» درخواست طلاق داد و گفت:دیگر هیچ مراسمی نخواهی دید! تازه فهمیدم که اختلاف برادر بزرگ‎تر «نادر» با همسرش نیز همین دخالت های مادرشوهرم بود و اکنون بعد از 4 سال که از نامزدی ما می گذرد، در حالی به مرز طلاق رسیده‌ام که «نادر» از من می خواهد مهریه ام را ببخشم اما ای کاش …

با توجه به این ماجرا و با صدور دستوری ویژه از سوی سرهنگ ابراهیم خواجه پور(رئیس کلانتری نجفی مشهد)بررسی های روان شناختی و اقدامات مشاوره ای برای پیشگیری از طلاق در دایره مددکاری اجتماعی کلانتری آغاز شد.

اشتراک گذاری
تور تابستان ۱۴۰۳
بلیط هواپیما
برچسب ها
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۱۲
انتشار یافته: ۴
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۷:۴۵ - ۱۴۰۳/۰۶/۰۷
مهریه ات رو نبخش اگر بخشی در حق دختران دیگه که نادر به خواستگاری می رود خیانت بزرگی می کنی
پاسخ ها
هادی هادی
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۴:۴۳ - ۱۴۰۳/۰۶/۰۷
این بهتر نیست که قوام زندگی سایر دخترهایی که نادر به خاستگاری‌شون میره، به عقل و درایت‌شون و یا نهایتا از مسیر مشاوره‌های قبل از ازدواج تامین بشه. چرا مهریه باید ضامن خوشبختی اون دخترا باشه؟ تازه آخرش هم نادر یه جوری با قسط و فلان مهریه رو پرداخت میکنه و هیچ خوشبختی‌ای هم حاصل نمیشه. باید توجه داشت که مردهایی که به ناعادلانه بودن مهریه اعتقاد دارند هم کم نیستند
م
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۰:۵۷ - ۱۴۰۳/۰۶/۰۷
زندگی شروع نشده لج و لجبازی پس مطمئنا همیشه دعوا و جنگ هست
Arash
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۷:۵۴ - ۱۴۰۳/۰۶/۰۹
مهریه آن را نبخشید نمیتونی طلاق بگیری...مجبوری مهریه ات را ببخشید....البته اگه تو زن زندگی هستی اصلا بدون جشن برو سر زندگی...و بیخیال جشن مجلل بشووو...تو این تورم جشن مجلل را میخوای ؟ ..برو زدگیتووو بکن
برچسب منتخب
# دولت چهاردهم # اسماعیل هنیه # مسعود پزشکیان
قیمت امروز آهن آلات
نظرسنجی
با انتقال پایتخت ایران از تهران ...