در اولین گام مصطفی فرزانه و سپس فرخ غفاری و سیاوش عماد جذب پروژه او شدند. در مدت کوتاهی عمارت کوچکی برای جایدهی گروهی که اندک اندک بزرگتر میشد، تهیه شد و نفرات دیگری برای وظایف مشخصی به گروه دعوت شدند. در این مرحله ملک ساسان ویسی برای فیلمبرداری و نورپردازی، زهرا خواجهنوری برای صحنه و دکور و فریدون مکانیک برای امور فنی و مکانیک به گروه دعوت شدند. سیروس هدایت برای امور مربوط به لابراتوار در نظر گرفته شد، سیاوش عماد مسئولیت تدارکات و مالی را بر عهده گرفت و مصطفی فرزانه هم مدیر تولید شد.
طبیعتاً رضا قطبی هم مدیر تلویزیون ملی ایران محسوب میشد که معاونتش بر عهده فرخ غفاری قرار گرفت. این گروه کوچک، اما منسجم و همدل در مرحله بعدی شروع به شناسایی افراد ماهر و تحصیلکرده و دعوت برای همکاری از ایشان کردند که بهعنوان نمونه قطبی جمعی از همکارانش در مرکز تحقیقات علمی و سازمان برنامه و فرزانه بیش از بیست نفر از فارغالتحصیلان کلاسهای آموزش فیلمسازی را جذب آن تلویزیون در حال تأسیس کردند.
جمعی از کارشناسان فرانسوی هم به یاری و مشاورت فراخوانده شدند. به موازات این فعالیتها، ساختمان پخشی که برای تلویزیون ایران در نظر گرفته شده بود نیز در خیابان جام جم تهران در دست ساخت بود و در نتیجه تقریباً کل بودجهای که بهعنوان تنخواه برای راهاندازی تلویزیون ملی ایران در هر مرحله در نظر گرفته میشد را میبلعید و منتظر رسیدن بودجه بعدی میشد! هرچند که وضع مالی آنچنان بود که رضا قطبی چند بار مجبور شد برای حقوق و سایر مخارج گروه از پدرش پول قرض کند، ولی با این وجود همدلی و اشتیاق آن جمع متخصص و فرهنگدوست و نیز مدیریت کمنقص قطبی مانع از ایجاد خلل در کار ایشان میشد و حتی با بهتر شدن وضعیت تنی چند برای گذراندن دورههایی کوتاه و میانمدت به شبکههای معروفی، چون BBC فرستاده شدند.
شاه همچون بیشتر اوقات، با جاهطلبی عجولانهای که جزو شخصیتش شده بود، اصرار داشت این تلویزیون در تاریخ چهارم آبان ماه سال ۱۳۴۵ تأسیس شود و این، به نظر تمام کارشناسان بسیار زودتر از زمانی بود که تلویزیون آماده بهرهبرداری مطلوب میشد. اما امر، قرار بود امر ملوکانه باشد و نه کارشناسانه! پس فشارها آنقدر زیاد شد تا سرانجام در تاریخ مقرر تلویزیون ملی ایران افتتاح شد، اما از آنجا که امور فنی تابع مسائل کارشناسانهاند و نه ملوکانه (!) بنابراین تلویزیون مذکور تا تاریخ راهاندازی واقعی آن در نوروز سال بعد، بهطور آزمایشی کار میکرد.
پخش برنامههای تلویزیون ملی ایران، که در آن زمان فقط نزدیک به هفتاد نفر پرسنل داشت، از نوروز ۱۳۴۶ رسماً شروع شد. کلیه فعالیتهای این شبکه که میتوانست در فضایی محدود انجام گیرد، از امور اداری آن گرفته تا مراحل تولید و پخش؛ در ساختمانی معروف به پخش -که طی همین مدت ساخته شده بود- انجام میگرفت. این ساختمان مجموعاً ۲۷ اتاق داشت و زیربنای مفید آن در دوطبقه و زیرزمین، کلاً به سه هزار مترمربع نمیرسید. ۳ استودیو (در ابعاد ۱۶۴، ۷۴ و ۶۲ مترمربع)، ۲ اتاق فرمان و یک استودیوی فرمان نیز کل بضاعت تلویزیون ملی ایران برای تأمین برنامه بود.
این تلویزیون با سیستم اروپایی (۶۲۵ خطی) برنامه پخش میکرد چراکه هم کیفیت آن از سیستم آمریکایی (۵۲۵ خطی) بهتر بود و هم با فرکانس برق کشور هماهنگ. اما پس از مدت کمی، به خاطر بروز اشکال در برخی گیرندهها و مسائل فنی دیگر، تصمیم بر آن گرفته شد که در کنار ارسال امواج با سیستم اروپایی بر روی کانال ۷، همان امواج با سیستم آمریکایی بر روی کانال ۱۳ فرستاده شوند. تلویزیون ملی ایران در ابتدای شروع رسمی برنامههای آن، از ساعت ۷ تا ۱۱ شب برای بینندگانش برنامه پخش میکرد و پس از مدت بسیار کمی (نزدیک به یک ماه) پخش نیمروزی خود به مدت یک ساعت در روز را نیز آغاز کرد. در همان ایام لایحه تشکیل سازمان تلویزیون ملی نیز به مجلس شورای ملی رفت و در بیست و نهم خرداد سال ۱۳۴۶، با تصویب این لایحه، جایگاه تلویزیون ملی در ایران تثبیت یافت و امکانات بیشتر و بهتری در اختیار تلویزیون ملی قرار داده شد.
مروری بر کنش مجموعه تلویزیون ملی ایران نشان میدهد، حتی سالهای نخست تأسیس این تلویزیون نیز میتواند دورانی پرافتخار و طلایی در تاریخ این رسانه در ایران محسوب شود. هرچند که فناوری روز دنیا در رابطه با تولید برنامه و پخش امواج تلویزیونی در مقایسه با وضعیت امروز ابتدایی بود و اگرچه امکانات تلویزیون ملی ایران -حتی با در نظر گرفتن عنصر «زمان» - باز هم کمبودهای فراوانی داشت؛ اما نگاهی به نام هنرمندانی که با حمایت تلویزیون ملی برنامههای هنری تولید میکردند و یا فرهیختگانی که این نهاد نوپا موفق به جذب ایشان شد، همگی گواه آن است که رضا قطبی و مدیران و کارکنان تلویزیون ملی، کارنامه مثبتی از خویش بهجا گذاشتهاند.
در فاصله تأسیس این تلویزیون تا سال ۱۳۵۰ یعنی حداکثر در فاصله پنج سال، کسانی، چون پرویز کیمیاوی، کیومرث درمبخش، احمد شاملو، ناصر تقوایی، هوشنگ کاووسی، پرویز صیاد، ناصر برهانآزاد، هژیر داریوش، منوچهر طیاب، ایران درودی، خسرو خانیان، واروژ کریم مسیحی و سهراب اخوان برای تلویزیون ملی ایران فیلمهای کوتاه یا مستند تهیه کردند که اعتبار آن را افزود. جالب اینجاست که تلویزیون ملی ایران در آن دوران ازنظر مالی هم چندان در رفاه نبود و بیش از پول و یا سایر رانتهای دولتی (که مدیران تلویزیون ثابتپاسال به وفور از آن بهرهمند بودند) درک فرهنگی و هنری دستاندرکاران تلویزیون ملی ایران بود که آنها را در جذب فرهیختگان و هنرمندان یاری میداد. قطبی پایبندی و توجه به «آزادی سیاسی» و «نوآوری هنری» را سرلوحه خویش قرار داده بود و گرچه چنین عملکردی باعث شد تا در عرض مدتزمان کوتاهی شکایات مختلفی از او و برخی از همکارانش در دادگستری و سایر نهادهای رسمی و غیررسمی دیگر به جریان افتد، اما به همان میزان نیز بر اعتماد و یاری نخبگان و روشنفکران نسبت به مجموعه تلویزیون ملی ایران افزود.
کسانی که بهراحتی با هر رسانه و ارگانی (بهویژه از نوع دولتی آن) همکاری نمیکردند، جذب پروژههای فرهنگی تلویزیون ملی ایران شدند بهطوریکه سید رضا حسینی انتشارات سروش را عهدهدار شد و مجید تهرانیان مؤسسه ارتباط و توسعه را. همچنین بصیر نصیبی سینمای آزاد را و هوشنگ کاووسی خانه فعالیتهای فرهنگی سیما را در دست گرفت. عجیبتر آنکه داریوش شایگان ریاست مرکز مطالعه فرهنگها را پذیرفت و داریوش صفوت به مرکز حفظ و اشاعه موسیقی ایرانی رفت... که همگی وابسته به تلویزیون ملی ایران بودند. برای آنان که از مقایسه عملکرد نخبهگرایانه تلویزیون در آن سالها و اکنون حیران شدهاند باید اضافه نمود که مراکز فرهنگی و هنری دیگری، چون مجله تماشا، مرکز آیین و نمایشهای سنتی، مرکز آموزش موسیقی برای کودکان و نوجوانان، مرکز جمعآوری موسیقی نواحی ایران و مرکز فرهنگ مردم نیز تحت پوشش تلویزیون ملی ایران در همان سالهای نخست آغاز به کار این شبکه، به راه افتادند که خدمات فرهنگی و هنری ارزندهای را به جامعه ارزانی داشتند. با این اوصافِ رشد کیفی، و علیرغم مشکلاتی که موجود بود، تلویزیون ملی ایران گسترش کمّی مطلوبی نیز داشت.
در سال ۴۷ نخستین مراکز تولید و پخش رادیو و تلویزیون افتتاح شد و بهتدریج شبکههای تلویزیونی بهصورت سراسری بسط داده شدند که در این روند ابتدا ارومیه و سپس مراکزی، چون بندرعباس، مشهد، رشت، زاهدان، اصفهان، ساری تحت پوشش قرار گرفتند. از بخت خوش گردانندگان تلویزیون ملی ایران، در سال ۴۸، مهلت دهسالهای که طبق مصوبه اولیه مقرر بود ثابتپاسال پس از آن تلویزیون ایران را تحویل دولت دهد، به سر آمد و پس از درگیری و مقاومتی مختصر، کلیه تأسیسات اولین و آخرین تلویزیون رسمی خصوصی ایران تحویل تلویزیون ملی ایران شد. علاوه بر این، در همین سال ایستگاه ماهواره مخابراتی اسدآباد در همدان نیز برپا شد و امکان تبادل برنامههای تلویزیونی با دیگر شبکههای جهان فراهم آمد.
تلویزیون ملی ایران رشد سریعی داشت و با ماده واحدهای که در سال ۱۳۵۰ توسط مجلس شورای ملی به تصویب رسید و طی آن با پیوستن رادیو به مرکز تلویزیون ملی ایران و نیز خرید تلویزیون آموزشی (متعلق به وزارت آموزشوپرورش) و تلویزیون بینالمللی (متعلق به ارتش آمریکا) برای تلویزیون ملی ایران موافقت شد؛ شتابی افزون گرفت. تلویزیون ملی ایران پس از این تحولات بنیادین «سازمان رادیو و تلویزیون ایران» و شبکه تلویزیونی آن «شبکه سراسری» نام داشت. این سازمان توانست تا سال ۱۳۵۷ بیش از ۷۰ درصد جمعیت ایران را زیر پوشش شبکه سراسری و نزدیک به نیمی از جمعیت ایران را زیر پوشش شبکه دوم قرار دهد.
نوشته و پژوهش محمود فرجامی