مرگ هنوز در شهرستانها ماشینی و کارواشی و عجله ای نشده، همه کمک میکنند و میشورند و خداحافظی میکنند؛ چقدر مرگ توحیدی است ! کندن کلک اشرف مخلوقات، حیوان ناطق، هوشمندترین،عاقل ترین،خلاق ترین، خطرناک ترین موجود زمین کار کوچکی نیست، خیلی خفن است! معلوم است که دست بزرگی در میان است.
مستقیم و قاطع ، بی تعارف، عجزآور، اراده ایی است که فرود می آید، ...داده ..حالا میگیرد، به همین محکمی و سادگی، مثل صاحبخانه ای که حکم تخلیه قانونی ملک خودش را گرفته: پرتت میکنند بیرون، از کالبدت، از تن سابق خودت، مرگ همه گرامر وجود را "ماضی" میکند؛ ساده ولی بعید!
مرگ سوز دارد، داغ میزند ولی خیلی جای گلایه و طلبکاری ندارد، مگر به پای خودت آمدی که حالا توقع داری بمانی؟ مگر همین کالبد "مال" خودت بود؟ اگر بود که نمیگذاشتی از تو بگیرند، پای یک مالک بزرگ در میان است!
انگار مناسک مرگ بیشتر برای زنده هاست که یادشان باشد طعمه هایی برای مرگ هستند.!
جملات امیرالمومنین علی ابن ابیطالب(ع) درباره مرگ مثل تیر رها شده دقیقا آن قسمت غافل و سرگرم دلت را نشانه میگیرد:
"شما مرگ را فراموش کرده اید، ولی او شما را فراموش نکرده است!"
در غسالخانه گرمسار کار جالبی کرده اند: همه جملات علی (ع) درباره #مرگ در نهج البلاغه را یکجا جمع کرده اند و بنر کرده اند: کافی است نگاه کنی یا حتی چشمت به جمله ها بیفتد: تیرها انگار همه با هم رها میشوند به سمت دلت! البته امان از ته چین گرمساری، بعد تشییع جنازه که همه عبرت های مرگ را میشورد و میبرد!
فردا نوبت ماست و علی بن ابیطالب گفت: مرگ ، یقینی است که به آن شک داریم!