سرویس اجتماعی؛ تابناک_ شما که در تحلیل هایتان درباب ضرورت افزایش قیمت بنزین و نان و ...ابعاد متعدد و قابل تاملی را می بینید و بیان می کنید، خوب است در لای این تحلیل ها، بعد مهم دیگری را نیز لحاظ کنید؛ حال ما.
حال ما را هم ببینید. کاش سفره ما را که مشخص بود کاندیداهای محترم، تا پیش از انتخابات، خوب رصد کرده داند، باز هم ببینند.
گاهی یاد حرف آن رفیقی می افتم که میگفت اینطور که پیش می رود، دیگر در کتابهای درسی هم، نانی برای بابا نخواهد ماند تا به بچه ها بدهد. می گفتم شاید آن روزها به جای بابا نان داد، بنویسند، بابا جان داد... تا لقمه ای نان داد.
نان گران میشود یا نه؟ نانهایی که ما میخوریم واقعا سالم است یا نه؟ آرد نانواییها بهترین آرد است؟ و... نان همیشه مساله مهمی در تاریخ ایران بوده چون قوت اصلی ما نان است.
و همین نان، باعث کلی شورش در چند صد سال اخیر کشورمان شده. شاید اولین چیزی که به خاطر بیاید، ماجرای شورش نان در 17 آذر 1321 باشد. اما این همه ماجرا نیست.
بیایید مروری داشته باشیم بر ماجرای نان و طبقه ضعیف جامعه که اگر هر چیزی را تحمل کند، در برابر افزایش قیمت نان یا کاهش شدید کیفیت آن واقعا توان مقابله نداشته و ندارد. نان او واقعا نباید آجر شود.
نان سیاسی است؟
نوزدهم شهریور در تابناک با محمدرضا خواجه، عضو کمیته تدوین استاندارد گندم و آرد کشور، درباره گرانی نان و چندنرخی بودن آن مصاحبه شده و او پس از یک سری توضیحات درباره نرخدهی به یک نکته جالب اشاره کرده است: «متاسفانه این نرخ نیز مانند نرخهای دیگر با ملاحظات داخلی و سیاسی جلوی آن گرفته شد و درنهایت به زیان نانوایان و سقوط کیفیت نان مصرفی مردم انجامید. سال ۱۴۰۱ رییس جمهور تاکید ویژه به عدم تغییر نرخ نان داشتند سال ۱۴۰۲ نیز قیمتها افزایش نیافت و نتیجه این میشود که نانوا با نرخ سه سال پیش نان دست مردم میدهد و هرساله به خاطر مسایل سیاسی مانند انتخابات مجلس شورای اسلامی یا ریاست جمهوری و شورای شهر که صدای اعتراض مردم بلند نشود نرخها را دست نمیزنند درحالیکه هزینه آب و برق و گاز بیمه مالیات حقوق و عیدی پرسنل و هزینههای جاری برای نانوایان روند افزایشی دارد.»
آقای خواجه به نکته مهمی اشاره کرده است: عدم بلند شدن صدای اعتراض مردم. نان آنقدر خوردنیِ مهمی است که خیلی با احتیاط باید نسبت به تغییر نرخهای آن اقدام کرد.
استادیار گروه تاریخ، دانشگاه تهران، داریوش رحمانیان و مهدی میرکیایی، مقالهای دارند با عنوان «تأثیر بلواهای نان بر روابط حکومت و مردم در عصر ناصری» که در آن کلی سند عجیب و گاهی بامزه و گاهی ترسناک نشان میدهند که وقتی نان گران میشده و به تبعش قحطی پیش میآمده، چه اتفاقی رخ میداده. البته خدا را شکر که ما آنقدر گندم و نانوا داریم که به قحطی نیفتیم. اما نظارت درست نیاز داریم که لابد این هم انجام خواهم شد.
چه کسانی اعتراض میکردند؟
در بعضی از این بلواها و اعتراضها گاهی مردها شلوغ میکردند، گاهی زنها، گاهی هم علما در خانههایشان بست مینشستند و به نشانه اعتراض مسجد را ترک میکردند اما متفاوتترینش این است که در دهه آخر حکومت ناصرالدین شاه هر وقت نان گران میشده، این زنها بودهاند که اعتراض میکردند. زنهایی که روبنده هم داشتند و با خیال راحت گاهی حتی گروههای هزار نفری تشکیل میدادند و خواستار نان ارزان و گران نشدن آن میشدند. زنهایی که باید در خانه، خوراک بچهها و شوهرانشان را آماده میکردند و بدون نان کار برایشان خیلی سخت میشد و چه بسا مجبور میشدند که طعم گرسنگی را بچشند.
نانِ دندانشکن!
در دوران حکومت پنجاه ساله ناصرالدین شاه، 72 بار قطحی نان و گرانی نان ایجاد شد که 47 بار آن منجر به بلوا و شورش شد. البته که در بیش از نیمی از این اعتراضها مدیرانی که توانایی مدیریت درست را نداشتند، برکنار شدند و درِ انبارهای احتکارکنندههای گندم باز شد و گاهی اوقات هم حاکمیت یک قدم عقب آمد و دوباره قیمت نان کاهش پیدا کرد. حالا سوال این است: اصلا چه اتفاقی رخ میداد تا مردم دست به شورش بزنند؟
در آن هفتاد و دو بار، افراد برای گرفتن یک نان مجبور میشدند که سه یا چهار ساعت پشت در نانواییها بایستند و آخر سر یک نان سیاه و بیکیفیت بگیرند. حتی در یکی از گزارشها آمده، مردی بعد از انتظار چندساعته برای خرید یک نصفه نان، اولین گاز را که به نان زده، دندانش شکسته. پس به نظر طبیعی میرسد که در چنین بحرانی دیگر صبر افراد لبریز شود.
نان همیشه و همیشه مهم بوده
اینها که گفتیم برای زمانهای خیلی قدیم است. نان همیشه مهم بوده. حتی امام خمینی (ره) هم در سخنرانیهایشان به نانهای بیکیفیت و قطحی آن در زمان جنگ جهانی دوم اشاره میکردند: «ما اين جنگ دومى كه بسيارى از شما يادتان هست. اين جنگ با اينكه به ما هيچ ارتباط نداشت، ما داخل جنگ نبوديم، ما هيچى، كنار بوديم. در عين حال به واسطه همين جنگ، ايران قحطى شد؛ در ايران نان پيدا نمىشد، يك چيزى بود سياه، مثل اين عباى من سياه بود، يك چيز اين طور قلمبهاى بود، مىدادند مردم. يك دانه نان سنگكى شما در تهران پيدا نمىكرديد. در قم كه ما بوديم، تمام دكانها بسته شده بود و هيچ پيدا نمىشد. امروز بحمد اللَّه، نعمت فراوان است. مىگوييد گرانى است، شما يك توجهى به ساير جاها بكنيد.
كجا گرانى نيست؟ قبول دارم كه بايد گرانى را جلويش را بگيرند. قبول دارم كه بايد زحمت بكشند...»
کمی جلوتر که بیاییم در ایام جنگ یعنی در سال 62، دسترسی مردم به نان کم شده بود که این نامه سریع از رهبر انقلاب به دفتر نخستوزیری میرسد:
«بسم اللَّه الرحمن الرحيم
جناب آقاى مهندس موسوى، نخست وزير
از مسئله كمبود نان خبرهايى مىرسد كه اين جانب را شديداً نگران كرده است.
جنابعالى مأمور هستيد اين مسأله مهم را هر چه زود حل كنيد. اگر كسانى در اين امر اخلال مىكنند مورد تعقيب قرار دهيد. و اگر اشخاصى مسامحه مىكنند و از كارمندان هستند اخراج كنيد؛ و اشخاص متعهد را به اين كار بگماريد. در درجه دوم، قضيه برنج بايد حل شود. به شما مأموريت حل آن نيز داده مىشود. مراتب را پس از انجام به اطلاع اين جانب برسانيد. توفيق شما را خواهانم.
16 تير ماه 1362
روح اللَّه الموسوي الخمينى»
لطفا حواستان به ما مردم عادی باشد
نگاهی به تاریخ انداختیم تا بگوییم که صحبت محمدرضا خواجه، عضو کمیته تدوین استاندارد گندم و آرد کشور، درباره سیاسی شدن نان مصداقهای تاریخی فراوانی دارد. فقط باید یادمان باشد که فارغ از همه بحثها، نانوا و کشاورز و مردم عادی که قوت روزانهشان نان است، نباید متضرر شوند.
نان سادهترین و حداقل خوراکی است که میتوان با آن سیر شد و توانی دوباره برای کار کردن و پول درآوردن پیدا کرد. اگر نان هم به سادگی گران شود، اگر نانها هم سالم نباشند، این حداقل هم از ما مردم عادی، ما مردمی که هر روز به خط فقر نزدیکتر میشویم، دریغ میشود.