«وحشت استراتژیک»
سال گذشته نوشتم که سیاست خارجی ایران به شدت از «شرقگرایی افراطی» و «عدم توازن» رنج میبرد. آورده بودم که:
۱) به لطف! ایران: توان نظامی جدید روسیه در اوکراین متحول شد؛ روسها از تنهایی تحریم جهانی رهانده شدند؛ روسیه راههای گریز از تحریمها را آموخت؛ و… و در نهایت، با برآورده شدن آرزوی روسیه تزاری در خلیج فارس، «خفگی استراتژیک» که غرب برای روسیه تدارک دیده بود شکاف برداشت؛ و…
۲) اما به لطف! روسیه: ایران در برجام باخت؛ در دام جنگ اوکراین افتاد؛ بیدلیل به معضل ناتو تبدیل شد؛ در خلیج فارس، با بیانیهی اقدام مشترک پنجسالهی (۲۰۲۳-۲۰۲۸) روسیه و کشورهای عرب جنوب خلیج فارس، نقض حاکمیت ملیاش رقم خورد؛ و…
لیکن دولت پیشین وقعی ننهاد، همان بیراهه را «رابطهای استراتژیک» خواند، و بر منتقدین خود سخت تاخت.
در آغاز ریاستجمهوری رییس جمهور محترم پزشکیان، باز همان خطای استراتژیک در مقالهی سیاست خارجی ایشان پی گرفته شده و بر آن تاکید گردید؛ لذا در نقد آن نوشتم: ”اگر روسیه یک همپیمان راهبردی ارزشمند و همسایه ایران است و دولت شما متعهد است که به گسترش و تقویت همکاریهایتان پایبند بماند؛ همین روسیه اخیرا زشتترین موضع را در خصوص یکپارچگی سرزمینی ایران اتخاذ نمود. آیا ضرورت نداشت هشداری، چون دولت قبل مطرح میکردید؟ اگر شما برای مردم روسیه و اوکراین آرزوی صلح دارید، و دولت شما آماده حمایت فعالانه از ابتکارات دیپلماتیک در جهت دستیابی به این هدف خواهد بود - هدفی که درخواست یکطرفه دولت روسیه از سر استیصال است - باید مقبولیت جهانی داشته باشید. جنابعالی که هنوز هیچ کشور غربی انتخابتان را تبریک نگفته است؛ چگونه میخواهید در صلح میان روسیه متجاوز و اوکراین نقشآفرینی کنید؟ و آیا این اولویت ایران است؟! یا اولویت روسیه؟ ایران کجای این معادلهی روسی قرار دارد؟ و…“
اندکی بعد وزیر خارجه محترم جدید در نخستین مصاحبهی خود اظهار داشت: ”برجام قابل احیا نیست… اروپا در اولویتِ دیپلماسی ایران نمیباشد… این دولت به دنبال رفع تخاصم و تنش با آمریکا نیست… بلکه مدیریت تنش و خصومت با آمریکا هدف آن است…“ آنگاه با این موضع گیری غربستیزانه و نمایاندن چراغی راهبردی به روسیه، دوباره همان مواضع مقالهی رییس جمهور محترم در مورد روسیه و چین را تکرار نمود.
اما در سوی دیگر و در پاسخ به این مواضع دولت جدید و تداوم نگرش یکطرفهی استراتژیک ایران، رییس جمهور روسیه در سفر خود به آذربایجان، پای «کریدور زنگزور» را به میان کشید؛ تا نشان دهد در مسیر گریز از «طرح خفگی استراتژیک»، رهاندن دریای خزر از بنبست استراتژیک انرژی و از بین بردن اتکای آن به مسیرهای ایران، و «در اختیار گرفتن شاهرگ و شاهراه انرژی جهان»، کمترین اهمیتی برای کشور بزرگی، چون ایران و منافع استراتژیک آن در امر ژئوپلتیک و انرژی قائل نیست. جناب پوتین، در همین راستا و به دنبال امضای تفاهمنامه توسعه همکاریها در زمینه انرژی میان ایران و روسیه در سال ۲۰۲۲ و اینکه ایران بارها اعلام کرده بود که قادر است در زمینه صادرات گاز روسیه به این کشور یاری رساند، چند روز پیش، در جریان برگزاری مجمع اقتصادی شرق (EEF) اظهار داشت: «روسیه جریان حمل و نقل در مسیر دریای شمالی را افزایش خواهد داد و ارتباطات و مسیرهای تجاری اصلی به طور فزایندهای به سمت شرق و جنوب جهانی تغییر جهت میدهند… ایران مدتهاست از روسیه میخواهد که به این کشور گاز عرضه کند… احتمال دارد که گزینههای مختلفی برای صادرات گاز به ایران وجود داشته باشد ولی ما روی سوآپ کار خواهیم کرد… ایران یکی از مناطق امیدوارکننده برای احیای حجم بالای صادرات گاز روسیه است...» گامی دیگر در سوء استفاده از موقعیت ژئواستراتژیک ایران و نگرش عاشقانهی تهران به مسکو؛ و اقدامی خطرناک در انتقال «خفگی استراتژیک» روسیه به شمال ایران.
اینک «کریدور زنگزور»، دیگر درخواست آذربایجان و یک راه سادهی اتصال آن به نخجوان و یا مقابله با ارمنستان در رویگردانیاش از روسیه و رویآوریاش به غرب و فرانسه نیست؛ بلکه خواست روسیه برای «تغییر ژئوپلتیک منطقه»، «رهاندن انرژی خزر از وابستگی استراتژیک آن به ایران»، «سلطهی روسیه بر بازارهای انرژی منطقه و جهان در شمال و جنوب»، «تحت سلطه گرفتن ایران عزیز»، «خفگی استراتژیک شمال ایران در امر انرژی»، و «تبدیل انرژی به اهرم باجخواهی از غرب» است. زنگزور دیگر موضوع منطقهی قفقاز نیست، بلکه مخاطرهای جهانی است؛ و ایران باید برای مقابله با این بحران، به مذاکره با غرب بپردازد. این منافع مشترک ایران و غرب و خطری جهانی است.