لبنان قطعه ای از بهشت است. سرزمینی که در کشاکش تاریخ پرنشیب و فراز خویش ، پرچمدار تشیع بوده است و مهد علما و فضلای فداکاری که در مسیر اعتقادات و اندیشه های علوی ، با اجتهاد و مدارا قدم به دنیای جدید گذاشته است.
سرزمین نخل و زیتون و شعر ، انجا که نزار قبانی انگار هنوز برای چشمهای سوخته ی بیروت و بلقیس شعر می سراید و جاودانه اش می سازد.
*از فراز تاریخ*
حضور معنوی ایران در لبنان به قدمت تاریخ است
همانگونه که هندوستان کشور ادیان است لبنان نیز کشور احزاب بود. بیش از سیصد حزب و گروه سیاسی در این کشور فعال بود
اکثر کشورهای دنیا توسط سازمانهای جاسوسی یا مذهبی خود در لبنان هزینه می کردند و احزاب و اشخاصی را تحت نفوذ داشتند. (سوریه ، عراق ، لیبی ، عربستان ، شوروی ، امریکا ، انگلیس و... )
ایران نیز توسط پهلوی دوم کمک هایی به شیعیان میکرد بعدها امام موسی صدر سازمان حرکت المحرومین ( امل) را تاسیس کرد و این کمک ها هر چند ناچیز بود ولی ادامه داشت. سوریه و شخص حافظ اسد هم حامی شیعیان بود و لیبی هم تا حدودی کمک می کرد .
حکومت کشور لبنان طائفه ای است و قدرت سیاسی بین سه طایفه ی عمده ی این سرزمین ( مسیحی ، سنی ، شیعه) تقسیم شده است. رئیس جمهور سهم مسیحیان است ، نخست وزیر سهم سنی هاست و رییس پارلمان سهم شیعیان است. البته هرکدام در منطقه تحت نفوذ خود اقتدار و آزادی عمل داشته و دارند و بهمین دلیل بود که اکثر ایرانیان مبارز قبل از انقلاب در لبنان ودر مناطق شیعه نشین بودند.
با پیروزی انقلاب در سال ۵۷ تحولات جدیدی در آرایش سیاسی منطقه بوجود آمد که لبنان هم بی نصیب نماند. شروع جنگ ایران و عراق نیز تاثیرات زیادی در لبنان داشت.
ماجرای ناپدید شدن امام موسی صدر ، حرکت امل را با یک بحران مواجه کرد بین آقای نبی بری رییس پارلمان و جانشین حزبی امام موسی صدر و رزمندگان اختلاف بوجود آمد که بخشی از آنها به رهبری سید حسین موسوی (ابوهشام ) با مشورت بزرگان انقلاب اسلامی ایران انشعاب ایجاد کردند وحرکت امل اسلامی را تاسیس نمودند. هم زمان با جنگ ایران و عراق ،اسرائیل از این فرصت استفاده کرده و بخشی از لبنان را تصرف کرد.
توافقی شفاهی و نا خواسته بین ایران و عراق بوجود آمد که بین دو کشور آتش بس ایجاد شود و حمله ای مشترک به اسراییل صورت گیرد . در همین ایام بود که ایران لشکر محمد رسول الله (ص) را از طریق مرز هوایی به سوریه و از آنجا به لبنان اعزام کرد بعد از مدتی این توافق شفاهی توسط توطئه گران به فنا رفت و رهبران دو کشور متخاصم نتوانستند درایت بخرج دهند که پیمان شفاهی را ماندگار کنند.
اسراییل که این موضوع را از دو جهت برای خود خطرناک می دید هم از لبنان عقب نشینی کرد وهم توسط عوامل و جاسوس های خود به اختلاف بین ایران و عراق دامن زد.
زیرا عراق و ایران دو دشمن قدرتمند اسراییل بود که با جنگ با یکدیگر هردو نابود یا تضعیف می شدند و از طرفی اگر متحد می شدند قطعا اسراییل را نابود میکردند چرا که آن زمان گنبد آهنین هم هنور وجود نداشت .
بهرحال رهبران ایران که نیروهای خود را با تبلیغات وسیع به لبنان فرستاده بودند به چاره اندیشی افتادند و تصمیم گرفتند نیروهای رزمی لشکر محمد رسول الله (ص) را از منطقه خارج و نیروی فکری فرهنگی جایگزین کنند که نیروهای لبنانی را آموزش و سازمان دهی کند
و این کار انجام شد نیروهای ایرانی (سپاه) در تمام منطقه ی دره بقاع (دشتی محصور بین دو رشته کوه که عرض آن ۴۵ تا۹ کیلومتر ) مقرهایی (پایگاه) تاسیس کردند و ستاد مرکزی نیز در بعلبک مستقر بود. کار آموزش و سازماندهی نیروهای لبنانی را شروع کردند این نیروها بعد ها بنام حزب الله و سپاه قدس شهرت یافتند.
این تشکیلات حزب الله نسخه ی اصلاح شده انقلاب ایران است وتقریبا تمام شیعیان و بخش بزرگی از دیگر ادیان را آموزش و سازمان دهی کردند .
اینکه اسراییل فکر می کند با ترور فرماندهان حزب الله قدرت مقاومت از بین می رود سخت در اشتباه است. اولا حزب الله بیش از ده هزار فرمانده آموزش دیده در داخل و خارج لبنان دارد وفرماندهان جوانتر بسیار با انگیزه تر و مصمم تر برای جنگ با اسراییل هستند.
حزب الله در حقیقت اسم رمز مقاومت است و یک تفکر است هر گز از بین نخواهد رفت. این تشکل سیاسی و نظامی بحران های زیادی را پشت سر گذاشت و بعد از هر بحران مقاوم تر شد. اگر از بین رفتنی بود وقتی که هنوز اقتدار نداشت با شهادت سید عباس موسوی و با بعد از اختلافات درونی (ماجرای شیخ صبحی الطفیلی) باید آسیب می دید اما بعد از این اتفاقات حزب الله اقتداری بیشتری پیدا کرد. تا جایی که سید حسن نصرالله در همین حکومت طایفه ای از ۶ میلیون جمعیت ۴/۵ میلیون نفر را برای مبارزه با اشغالگری صهیونیست ها متحد کرد.