به گزارش سرویس ورزشی تابناک، «دوره بعدی بازیهای پارالمپیک برای ما بسیار اهمیت دارد، چون در لس آنجلس برگزار میشود و باید سرود ایران نواخته شود و پرچم کشورمان بالا برود. این اراده در بین ورزشکاران جانباز و توانیاب وجود دارد. ما باید آمریکا را در ورزش تحقیر کنیم، همانطور که در حوزههای دیگر این کار را کردهایم. قدم اول بازیهای پاراآسیایی ناگویا است و قدم بعدی در پارالمپیک لسآنجلس خواهد بود.»
احتمالاً این یکی از عجیبترین اظهارنظرهای مسئولان ورزش ایران در روزها، هفتهها و شاید ماههای اخیر بوده است. گوینده این جملات کسی نیست جز محمدشروین اسبقیان، معاون قهرمانی وزیر ورزش و جوانان که در حاشیه مجمع فدراسیون جانبازان و توانیابان بر زبان آورد. در حالی که ورزش ایران با مشکلات فراوان روبهرو شده و این موضوع در دو بخش المپیکیها و پارالمپیکیها کاملاً قابل مشاهده است، اما معاون وزیر به عنوان یک چهره حقوقی برای آمریکا کُری میخواند؛ کاروانی که همین دو ماه پیش در پاریس به مقام نخست مدالآوری المپیک رسید! بدون شک زمانی که این کشور میزبان بازیها باشد با قدرت بیشتری برای کسب مدال تلاش خواهد کرد.
نکوهش گفته نسنجیده اسبقیان به منزله پایین آوردن جایگاه ایران عزیزمان نیست، بلکه یک انتقاد درباره اظهارنظری است که معاون وزیر در میدان ورزش انجام داده است. بدون شک نه فقط مدال طلا بلکه هر مدال و موفقیتی که کاروان ایران در لس آنجلس به دست آورد، باعث سرافرازی ایران خواهد بود که غرور ملی را به همراه دارد، اما چنین گفتههایی نباید جایی در ورزش داشته باشد.
استفاده از واژه «تحقیر» جدا از بار معنایی نادرستی که دارد، آن هم در میدان ورزش محلی از اعراب ندارد. ضمن اینکه این واژه نادرست در قبال کشوری گفته شده که دو سال دیگر میزبان جام جهانی و چهار سال دیگر میزبان بازیهای المپیک و پارالمپیک است؛ آمریکایی پیش از این هم تورنمنتهای مهم دیگری را برگزار کرده و از قضا بهترین کاروان رنکینگ مدالی المپیک هم به حساب میآید. مسئولان و کارشناسان به خوبی میدانند که ایران پتانسیل بالایی برای موفقیت در ورزش دارد که به علت مشکلات موجود که بیشتر آن از سومدیریت ناشی میشود، نتوانسته به جایگاهی که شایسته است برسد.
شاید بهتر باشد اسبقیان که میگوید گام اول تحقیر آمریکا در بازیهای آسیایی ناگویا (رقابتهایی که اصلا آمریکا در آن حضور ندارد) است، به اتفاقات ماههای اخیر ورزش ایران نگاهی بیندازد. در همان چند میزبانی کم اهمیت مشکلات به اندازهای گل درشت بوده که حتی ابراز ناراحتی مسئولان را هم به همراه داشته است.
باید این سؤال را از اسبقیان پرسید که در سالهای اخیر چه میزبان مهمی نصیب کشور شده که حالا ما نه با هدف ایجاد غرور ملی بلکه برای تحقیر آمریکا به این کشور سفر کنیم و مدال بگیریم؟ آیا برای بالا نگهداشتن پرچم کشور نیازی به برطرف کردن قطعی برق سالنهای ورزشی در زمان میزبانی نیست؟! آیا نیازی نیست که بتوانیم ورزشکاران مطرح خارجی را به ایران بیاوریم؟
در رقابتهای اخیر ورزشی که در ایران برگزار شد، مشکل قطعی برق یک روند معمول به خود گرفت. در والیبال جام باشگاههای آسیا، مسابقات بینالمللی تنیس و پرورشاندام قهرمانی جهان میزبانیها به خاطر برق با مشکل روبهرو شد. در اختتامیه مسابقات پرورشاندام قهرمانی جهان در کیش، قطعی برق حیرت مهمانان را به همراه داشت و در تنیس هم کار به جایی رسید که ادامه فینال میان دو تنیسور ایتالیایی و روسی به روز بعد موکول شد؛ البته مسئولان تلاش کردند به دلیل کم بودن نور محل برگزاری مسابقه دو ورزشکار را برای حضور در زمین دیگر مجاب کنند که این اتفاق رخ نداد.
یک روز قبل از برگزاری دیدار استقلال و الغرافه در لیگ نخبگان آسیا، در ورزشگاه شهر قدس نشست خبری سرمربیان تحت تأثیر مشکلات مربوط به قطعی برق قرار گرفت و حتی تیم قطری به خاطر خاموش بودن نورافکنهای ورزشگاه فرصت تمرین قبل از بازی را هم از دست داد! در همین روز هم دو کارگر تأسیسات ورزشگاه هم دچار برق گرفتگی و سوختگی شدند. نکته جالب توجهی که در این موضوع میتوان یادآور شد ماجرای «آمبولانسها» است. وقتی این دو کارگر دچار حادثه شدند، مأموران آمبولانس حاضر در استادیوم اعلام کردند اجازه خدمات دهی به کارگران را ندارند چرا که باشگاه استقلال به عنوان میزبان اعلام کرده آمبولانس برای اعضای دو تیم است!
اما موضوع مهم دیگر در همین زمینه مربوط به درگذشت هوادار ملوان در جریان بازی این تیم در فولادشهر اصفهان بود. هنوز هم علامت سؤالهای فوت مرتضی خائفی پاسخ داده نشده و کسی نمیداند علت تعلل و سهلانگاری صورت گرفته در این اتفاق دردناک چه بوده است. در واقع مسئولان برگزاری لیگ برتر حتی در سادهترین حادثهای که رخ میدهد نمیتوانند تصمیم درست را بگیرند؛ حال فکر کنید این اتفاق در یک مسابقه بینالمللی رخ میداد!
ماجرای آمبولانسها به همین جا ختم نمیشود چرا که دو پیشکسوت پرسپولیس در پایان بازی این تیم برای فرار از ازدحام سوار بر آمبولانس از ورزشگاه خارج شدند! در واقع میتوان گفت هیچ چیز سرجای خودش نیست. این چند مشکل عادی و بهتر است بگوییم روتین در رقابتهایی است که ایران میزبان آنهاست؛ چه داخلی و چه بین المللی.
حالا اگر بخواهیم این لیست بلند را ادامه ادامه دهیم و تأکید کنیم که مسئولان ورزش به جای کری خوانیهای سخیف به فکر پیشرفت و برطرف کردن مشکلات عجیب و غریب ورزش باشند، میتوانیم به مسائل پرتعداد بخش جانبازان و توانیابان اشاره کنیم. ورزشکارانی که نیاز به امکانات بیشتری دارند، اما هیچگاه در آرامش تمرین نکرده و مسابقه ندادند. افرادی که شرایط جسمی بهتری داشتند، همیشه مورد توجه مسئولان بودند چرا که بودجه کمتری صرف آنها میشود، اما آن دسته از ورزشکارانی که به دلیل مشکلات جسمی و بیماریهای سخت نیاز به حضور پرستار در اردو یا مسابقات را داشتند، همیشه خط خوردند و کسی به سرنوشت آنها اهمیتی نداده است.
این مشکلات در المپیکیها هم وجود دارد. سال هاست که تیراندازان با مشکل در اختیار داشتن فشنگ روبهرو شدند و حتی کمانداران نیز در تأمین تیرهایشان دغدغه دارند. در تمام رشتهها این قبیل مشکلات وجود دارد، اما فکر معاون وزیر تحقیر آمریکا در چهار سال آینده است! بهتر است اسبقیان و دیگر مسئولان به جای تفکراتی که به پیشرفت ورزش ایران کمکی نمیکند، نقاط ضعف مدیریت خود را برطرف کنند.
برکسی پوشیده نیست که مسائل سیاسی در ناکامی ایران برای کسب میزبانی تورنمنتهای مهم تأثیر زیادی داشته و امنیت کشور از سوی برخی کشورها زیر سؤال میرود که آخرین نمونه آن خارج شدن میزبانیهای تیم ملی فوتبال و تیمهای باشگاهی در مسابقات بینالمللی است. هیچکدام از مسئولان ورزش ایران هم توان مقابله با چنین تصمیمی را نداشتند و باید پذیرفت که در بسیاری موارد این سومدیریت غیرسیاسی بوده که سبب شده ایران به میزبانیهای مهمی دست نیابد.
ضعف شدید زیرساختها و نداشتن مجموعههای ورزشی لازم به مانند زمین تمرین و سالن بدنسازی و... در اختیار نداشتن تکنولوژیهای مختلف ورزشی به مانند آنچه در والیبال مورد استفاده قرار میگیرد یا حتی VAR استاندارد در فوتبال، مشکلات مالی شدید فدراسیونهای ورزشی و حتی ارگانهای درگیر برای میزبانیها و عدم تمایل بخش خصوصی برای سرمایهگذاری به خاطر محدودیتهای موجود و عدم سودآوری، نبود امکانات استاندارد شهری مثل حملونقل (فرودگاه، مترو، اتوبوس) و حتی کمبود هتلهای مناسب، فقر سیستم قانونی حقپخش و انحصاری نبودن اسپانسرینگ ورزشی، محدودیت حضور زنان ایرانی و خارجی در ورزشگاهها و سالنهای ورزشی، ضعف مسئولان در دیپلماسی ورزشی و نداشتن کرسیهای پرنفوذ از جمله مواردی است که ایران را برای کسب میزبانی دچار مشکل کرده و متأسفانه هیچ مدیری نتوانسته در سالهای اخیر تلاش کند یکی از آنها را از بین ببرد.
نکته پایانی؛ همانطور که در صحبتهای اسبقیان به وضوح دیده میشود این است که پیشرفت ورزش ایران هیچگاه دغدغه و هدف مسئولان نبوده و نیست و آنها به کسب موفقیتهای دم دستی اکتفا میکنند.