به موازات پیروزی انقلاب اسلامی در فوریه ۱۹۷۹ (بهمن۱۳۵۷) بازتاب منطقهای و بینالمللی این انقلاب با توجه به رخداد آن در منطقه حساس خاورمیانه اهمیت یافت بازتاب این انقلاب برای برخی امیدوار کننده و برای برخی نیز نگران کننده بود. در این بین کشورهای عربی منطقه که به لحاظ فرهنگی و اقتصادی ایران را رقیب خود میدانستند، درصدد مقابله با تاثیرات احتمالی انقلاب ایران برآمدند.
به گزارش تابناک به نقل از ایسنا، یعنی اگر نمود اصلی برخورد مستقیم اعراب علیه ایران حمله نظامی رژیم عراق به ایران بود، اما نشان اقدام غیر مستقیم کشورهای عربی، منطقه شکل گیری ائتلافی منطقهای با عنوان شورای همکاری خلیج فارس در ماه مه ۱۹۸۱ در شهر ابوظبی امارات متحده عربی بود. بنابراین میتوان گفت علت اصلی تشکیل شورای همکاری خلیخ فارس ترس از صدور انقلاب اسلامی بود که از سیاستهای اصلی جمهوری اسلامی از بدو تأسیس بهشمار می آمد و بر همین اساس کشورهای عضو شورا از همان ابتدا درصدد مقابله با امواج انقلاب ایران برآمدند.
در نخستین گام مقارن با حمله رژیم صدام به ایران به حمایت همه جانبه از عراق پرداختند و تقریبا تا جنگ دوم خلیج فارس این سیاست را پیگیری کردند. بدین ترتیب تا اوایل دهه ۱۹۹۰ روابط شورای همکاری خلیج فارس با ایران بیشتر بر مبنای بازی با حاصل جمع صفر بود. اما با پایان جنگ و با کاهش جلوههای عینی سیاست صدور انقلاب ایران و نیز در پی حمله صدام به کویت که از اعضای شورای همکاری خلیج فارس بود، اعضای شورا درصدد برآمدند که نسبت به ایران سیاستهای تعدیل یافتهتری را در پیش بگیرند.
چرا که اولاً از یکسو ایران به تدریج با پذیرش قطعنامه ۵۹۸ به سمت نوعی از مصلحت گرایی در سیاست خارجی حرکت میکرد و از دیگر سو سیاستهای جنگ افروزانه علیه ایران با حمایت از صدام نه تنها به نتیجه نرسیده بود بلکه رئیس جمهور وقت عراق را در پیگیری مطامع خود در منطقه جریتر کرده بود. از آن زمان تا به اکنون سیاست خارجی ایران و شورای همکاری خلیج فارس در قبال یکدیگر شکلی سینوسی به خود گرفته و با نوسانات مختلف روبرو بوده است.
جدیدترین رفتار تخاصم آمیز تحادیه اروپا با شورای همکاری خلیج فارس صدور یک بیانیه بیسابقه است که در آن ایران را اشغالگر جزایر سهگانه (بوموسی، تنب بزرگ و کوچک) نامیده است. به همین منظور نگارهی به رویکرد شواری همکاری خلیج فارس در خلل جنگ تحمیلی عراق علیه ایران داریم.
اعضای شورا در نخستین بیانیه رسمی اجلاس سران در سال ۱۹۸۱ در ابوظبی اعلام کردند که مسئولیت امنیت خلیجفارس بر عهده کشورهای منطقه است و منطقه باید از کشمکشهای بینالمللی و وجود ناوگانها و پایگاههای نظامی خارجی دور بماند و ملاحظاتی چند نظیر تحریک نکردن جمهوری اسلامی و عدم رویارویی با آن و عدم موافقت با درخواستهای امریکا برای ایجاد پایگاه در کشورهای منطقه و حفاظت از آنها را در نظر گرفته است.
شورا در اجلاس دوم خود در دوم نوامبر ۱۹۸۱ (۱۱ آبان ۱۳۶۰) مواضع ظاهراً بیطرفانه اجلاس اول را تکرار و اظهار امیدواری کرد که این موضع بیطرفی را سازمان کنفرانس اسلامی و جنبش غیرمتعهدها نیز دنبال کنند. این در حالی بود که عراق در خاک ایران بود و بیطرفی شورا به معنی حمایت از تجاوز تلقی میشد. ضمن آنکه موضع عملی اعضای شورا از مواضع ادعایی آن فاصله داشت که تا این زمان کویت چهره شاخص این تفاوت بود.
به هر حال، شورای همکاری خلیجفارس تا فتح خرمشهر در ماه مه ۱۹۸۲ (خرداد ۱۳۶۱) علاقه چندانی به پایان جنگ و عقبنشینی عراق نشان نداد اما بعد از این مقطع، شورا تحرکاتی را با هدف نزدیکی به ایران و میانجیگری و خاتمه جنگ شروع کرد و از طرف دیگر به همسویی با عراق در نشان دادن چهرهای صلحجو و نجات آن از ورطهای که خود را در آن گرفتار کرده بود، پرداخت. البته این رفتار بیشتر برای بالا بردن ضریب امنیت خود و جلوگیری از حمله احتمالی ایران به خود آنها به عنوان حامیان عراق بود.
با پیروزی بزرگ ایران و آزادسازی خرمشهر، شورای همکاری وارد مرحله تازهای از مواضع و عملکردها شد. از اجلاس نوامبر ۱۹۸۱ که به لزوم دوری قدرتهای بزرگ از خلیجفارس تأکید میشد تا ۱۹۸۸ که رسماً دخالت مستقیم را درخواست کردند، روند حوادث سیری دارد که به طور مختصر به آن اشاره میشود.
بعد از برتری ایران در جنگ، شورا در دومین اجلاس اضطراری وزیران خارجه خود در 1361/1/31 (۲۰ آوریل ۱۹۸۲) در ریاض، از کلیه اقدامات جهت خاتمه جنگ برای توقف خونریزی حمایت کرد. در سومین اجلاس اضطراری وزیران خارجه در 1361/2/25 (۱۵ مه ۱۹۸۲) در کویت نیز هیچ بیانیه رسمی منتشر نشد. تنها وزیر خارجه سعودی فاش کرد که اجلاس به ۹/۳/۱۳۶۱ موکول گردید. این تعویق در واقع فرصتی بود برای شورا که نتیجه نبردهای خرمشهر را ارزیابی کند و ببیند که دامنه پیروزیها و شکستهای طرفین تا کجا خواهد بود.
اجلاس بعدی شورای همکاری خلیجفارس در ۹ خرداد ۱۳۶۱ در عربستان تشکیل شد. در این اجلاس از جمهوری اسلامی ایران به ویژه خواسته شد که به صلحطلبی عراق پاسخ مثبت داده و به خونریزی پایان دهد. برای اولین بار شورا در این اجلاس، ایران را به عنوان "طرف سرسخت جنگ که کلیه تلاشهای صلح را رد میکند و راههای صلحآمیز را میبندد»، معرفی کرد.
گفتنی است که تا اکتبر ۱۹۸۲ (مهر ـ آبان ۱۳۶۱) در بیانیه های رسمی جلسات شورای همکاری، دو ابرقدرت به عنوان منابع عمده خطر علیه امنیت خلیجفارس (علیالظاهر) در نظر گرفته میشد، ولی از ۱۱ اکتبر ۱۹۸۲ که وزیران دفاع اعضای شورا دومین اجلاس خود را تشکیل دادند، تغییر جهت مهمی در سیاستهای دفاعی آنها بروز کرد که به موجب آن ایران به عنوان نخستین منبع تهدید علیه امنیت کشورهای خلیجفارس در نظر گرفته شد؛ البته این پیشنهاد در اجلاس سران در نوامبر همین سال به این وضوح گنجانده نشد.
در اجلاس چهارم شورای همکاری در نوامبر ۱۹۸۲ در قطر (۱۶ تا ۱۸ آبان ۱۳۶۱)، موضوع جنگ تحمیلی به نحو مشروحی مورد بحث و بررسی قرار گرفت. در اعلامیه نهایی کنفرانس سران، قطعنامه ۵۴۰ (۳۱ اکتبر۱۹۸۳/۹ آبان ۱۳۶۲) شورای امنیت در خصوص لزوم خاتمه جنگ تحمیلی، مورد حمایت قرار گرفت و ضمن اظهار رضایت از عراق به دلیل قبول این قطعنامه، از ایران نیز خواسته شد که با پذیرش آن امنیت خلیجفارس را حفظ نماید. همچنین شورا آمادگی خود را برای میانجیگری در جنگ اعلام نمود.
شورای همکاری، کمیته هفت نفره اتحادیه عرب را ـ که بعد از عملیات خیبر و تصرف جزایر مجنون به وسیله ایران (اسفند ۱۳۶۲)، در اجلاس وزیران خارجه کشورهای عربی در بغداد تشکیل شد و هدف آن ترغیب کشورهای جهان به نخریدن نفت از ایران و نفروختن اسلحه به آن بود ـ به تشدید اقدامات علیه ایران ترغیب نمود. اما مهمترین اقدام شورا تا این زمان، تشکیل نیروهای واکنش سریع خلیجفارس بود که در اجلاس کویت (نوامبر۱۹۸۴ / آبان ۱۳۶۳) تحت فرماندهی مشترک اعضا پایهریزی شد. این نیرو در شمال عربستان مستقر گردید تا در موقع لزوم به یاری عضوِ درخواستکننده بشتابد.
بعدها به سبب تغییر سیاست امریکا و سفر مک فارلین به ایران، اعضای شورا نیز در اجلاس مسقط (نوامبر ۱۹۸۵) از تأیید مطلق عراق خودداری کردند و به طور بیطرفانه از ایران و عراق خواستند که به جنگ پایان بدهند. اما در پی شکست سفر مک فارلین، شورا نه تنها لحن نسبتاً مسالمتجویانه اجلاس سران در مسقط را در اجلاس بعدی ابوظبی (اکتبر و نوامبر ۱۹۸۶) تکرار نکرد بلکه با تصویب موضوع تغییر پرچم نفتکشهای کویتی در همین نشست، که به منزله دعوت رسمی از قدرتهای خارجی جهت دخالت در امور منطقه بود، به تحقق هدف عراق مبنی بر بینالمللی کردن جنگ و کشاندن قدرتهای بزرگ به منطقه جهت نجات حکومت آن کشور، کمک بزرگی کرد.
در اجلاس مسقط، در حالی که نیروهای ایرانی در فاو مستقر بودند، رئیس امارات اعلام کرد رهبران شورا از هیچ کوششی برای پایان دادن به جنگ ایران و عراق و آثار مخرب آن مضایقه نخواهند کرد. این اجلاس برخلاف سال قبل به نفع عراق موضعگیری کرد.
از این اجلاس به بعد دشمنی گذشته شورا با ایران در ابعاد گستردهتری مطرح گردید طوری که یوسف بن علوی وزیر مشاور در امور خارجی عمان در اجلاس وزیران خارجه شورای همکاری خلیجفارس در مسقط در همین سال (۱۹۸۶) گفت: شورا و بقیه جهان عرب تفکیکناپذیرند و بر ما واجب است که خروج سریع ایران را از سرزمین عراق تضمین کنیم.
در بیانیه پایانی همین اجلاس نیز آمده است: شورا اشغال بخشی از سرزمین عراق را محکوم نموده و از ایران میخواهد که بلافاصله نیروهایش را به مرزهای بینالمللی بازگرداند. در همین نشست بود که برای نخستین بار کشورهای عضو شورا هشدار دادند که نیروهای مشترک نظامیشان برای هر گونه اقدام نظامی جهت دفاع از کشورهای شورا آماده است و در صورت حمله ایران به کویت از این کشور دفاع خواهد کرد و تجاوز به کویت به منزله تجاوز به خاک اعضای شورا خواهد بود.
به هر حال، پس از افشای ماجرای مک فارلین و برای خنثی کردن تبلیغات سوء آن که گریبانگیر امریکا شده بود، فشار بر ایران برای جلوگیری از گرفتن امتیازات ناشی از پیروزیها شدیدتر شد و اعضای شورای همکاری در این مجموعه از فشارها نقش بسیاری داشتند؛ به خصوص عربستان و کویت در این زمینه کینهتوزیهای زیادی کردند.
بالاخره، در اجلاس ۱۹۸۶ سران شورای همکاری خلیجفارس بر مسئولیت جامعه بینالمللی در حفاظت از رفت و آمد کشتیرانی در آبهای بینالمللی تأکید گردید و گفته شد که کشورهای شورا در ورای مرزهای خود در دریا و زمین ممکن است منافعی داشته باشند ولی مسئولیت منحصر به فرد ندارند. این دعوت شورای همکاری از کشورهای بزرگ برای تقویت حضور نظامی آنها در منطقه، رفته رفته ابعاد تازهتری پیدا کرد.
اولین کاروان نفتکشهای کویتی با اسکورت ناوگان جنگی امریکا، روز ۱۳۶۶/۴/۳۱ (دو روز بعد از تصویب قطعنامه ۵۹۸ که در آن تأکید شده بود تمامی کشورها از هر اقدامی که به تشدید و گسترش منازعه منجر میشود، احتراز کنند.) وارد خلیج فارس شد که تشدید بحران منطقه و گسترش جنگ به خلیج فارس را در پی داشت. با گذشت ۱۰ روز از این اقدام، پلیس سعودی به راهپیمایی حجاج بیت اللّهالحرام، که با موافقت مقامات سعودی بر پا شده بود، حمله کرد (۱۳۶۶/۵/۹ ) و ۴۰۰ تن از زائران خانه خدا را به خاک و خون کشید. حکومت سعودی در پی این اقدام روابطش را نیز با ایران قطع کرد.
البته دیگر اعضای شورا به درجه کویت و عربستان در دشمنی با ایران پافشاری نمیکردند. در همین زمینه برخی منابع از اختلافنظر اعضای شورا در قبال میزان دشمنی با ایران و حتی بروز خطری برای حفظ وحدت شورا خبر دادند اما این اختلافات مجموعاً نتوانست در روند کلی حرکت شورا در دشمنی با ایران تأثیری بگذارد. استراتژی شورا، در داخل استراتژی امریکا معنی داشت و با تحول در سیاستها و تاکتیکهای امریکا دستخوش تحول میشد. این فضای سیاسی ـ امنیتی تا زمانی که ایران قطعنامه ۵۹۸ را پذیرفت و تا برقراری آتشبس ادامه یافت.
پس از آن مقامات شورای همکاری وعده دادند که فصل جدیدی از مناسبات را با ایران آغاز خواهند کرد ولی این وعدهها عملی نشد، این شورا حتی به تلاشهای ایران درباره بند ۷ قطعنامه ۵۹۸ که متضمن همکاری کلیه کشورهای منطقه برای بررسی راههای افزایش امنیت و ثبات منطقه است، توجه کافی نکرد.