به گزارش تابناک از استان خراسان جنوبی؛ پدر و مادر اسمش را آرزو گذاشتند. شاید خودش هم اسمش را دوست داشت. اما هرگز فکرش را نمیکرد آرزویی شود که خیلی آرزوها بر دلش بماند؛ دختری که شانه هایش برای به دوش کشیدن آرزوهای خواهر و برادرش کوچک و برای محرم دلتنگیهای مادر شدن، خیلی نحیف است. اما واقعیت تلخ همین است. آرزو ۲۳، مریم ۱۹، حسین ۹ و هانیه شش سال دارند، اما چهل روز است که آرزوی بازگشت پدر و دیدار دوباره او را در دل خفه کرده اند.
۳۱ شهریور ۱۴۰۳ رفت که برای آنها تلخترین خاطره و روز سال و شاید عمرشان شود. واقعه تلخ انفجار در معدنجوی طبس و جان باختن ۵۳ معدن کار، برای ۵۳ خانواده، مهرماه را نامهربان کرد.
حالا چهل روز است که حسرت دیدار پدر و آغوش مهربانش را در دل دارند چهل روز است که آرزوی بازگشت پدر بر دلشان سنگینی میکند. سنگینیها و سختیها در زندگی خیلی از آنها مشترک است. زندگی سادهای که با کار پدر در معدنجو برای خیلی از این خانوادهها قابل تحمل شده بود حالا چهل روز است که رنگ غم گرفته است.
خانواده مرحوم «غلامرضا رمضانی» از این افراد هستند. «مریم رمضانی» مادر خانواده ۴۳ دارد و این سن، شاید برای بیوه شدن زود باشد، اما سرنوشتش چنین رقم خورده است. میگوید: همسرم پنج سال و نیم در معدنجوی طبس کار میکرد. مجبور بود؛ یک هفته در معدن کار میکرد و هفت روز بعد نوبت استراحتش بود که به بیرجند بر میگشت.
«چارهای نداشتیم، قبل از معدن، شوهرم کارگر یکی از شرکتهای آبرسان بود هفت سال کار کرد، اما حقوق خوبی نداشت بیمه نبود، غلامرضا توان دفاع از حقش را نداشت و نمیتوانست از حقش دفاع کند برای همین وقتی یکی از همسایهها گفت در معدن طبس کارگر میگیرند از آن جا استقبال کرد»
مریم رمضانی ادامه میدهد: دلخوشی من و همسرم برای کار درمعدن این بود که حقوقش سر ماه پرداخت میشد. با اضافه کاری گاهی ۱۸ میلیون تومان و بیشتر میگرفت تا قسطهای خانه و مخارج زندگی نماند. کارش سخت بود گاهی از آن فضا تعریف میکرد از این که بعضی وقتها مجبور بودند چهار دست و پا یا حتی سینه خیز کار کنند.
غم مرور خاطرات
غم در چهره و چشمان زن و فرزندانش میریزد وقتی یادش میآید این هفته نوبت استراحت غلامرضا بود این هفته باید بیرجند میبود، اما حالا چهل روز است که به خانه برنگشته است.
مرور خاطرات چشمان آنها را بارانی میکند کوچک و بزرگ ندارد؛ مرور آن شب که شاید سیاهتر از دیگر شب هایشان بود. مادر میگوید: آرزو ازدواج کرده است، اما آن شب خانه ما بود. از معدن خبر نداشتیم صبح اول مهر، برادرم به خانه ما آمد و از انفجار معدن و فوت همسرم گفت آن جا بود که همه از این اتفاق تلخ با خبر شدیم.
اشک مهمان صورت آرزو و بقیه بچهها شده است. مادر از آن ساعتهای سخت یاد میکند که برادر و برادر شوهرش برای آوردن جنازه به طبس رفتند و پدر برای آخرین بار در خواب بازگشت. بچهها در این روزها بارها و بارها سراغ پدر را گرفته اند بارها خاطرات و دلتنگی هایشان را مرور کرده اند، اما وعده دیدار آنها با کارگر زحمت کش معدن، پنجشنبههایی است که برای زیارت قبر پدر به روستا میروند.
دغدغههای مادر
بچهها چیزی نمیخواهند دلتنگ قهرمان خانه هستند. میگویند کاش میآمد. مریم دانشجوی نرم افزار کامپیوتر است، حسین دبستان میرود. به خاطر دوری مسیر با سرویس میرود، چون پدر همیشه نبود اگر هم نوبت استراحتش بود خودرویی نبود که دوری راه را با پدر به گل گفتن وشنیدن پدر و پسرانه بگذرانند، اما این روزها، از دلتنگی میگوید. مرد کوچک که باید جای پدر قهرمان را بگیرد، قهرمان ناشناختهای که برای لقمهای نان حلال رفت و برنگشت، ستون خانه، پدر قهرمان بود برای هانیه کوچکی که مهر را با مدرسه شروع نکرد هنوز هم حاضر نیست از مادرش جدا شود هنوز هم راه مدرسه را نمیرود.
آنها یکی از آن ۵۳ خانواده اند حال و روز هر کدام فرق میکند. مادر دغدغه هایش را مرور میکند: نگران قسطهای خانه، وام جهیزیه آرزو و آینده بچهها هستم. در اولین روزهای فوت همسرم، برخی مسئولان از استاندار گرفته تا شهردار و ... برای سرکشی و دلجویی آمدند گفتند خانهای به ما داده خواهد شد بیمه همسرم درست خواهد شد، اما نمیدانم چه شود.
حالا که چهل روز از آن واقعه تلخ میگذرد مادر از فیش حقوقی شوهرش میگوید که آخرین پرداختی آن مهر ماه و کمی بیشتر از ۱۱ میلیون تومان است و به او گفته اند براساس مدت زمان بیمه غلامرضا، پرداخت شده است.
مادر نگران است نمیخواهد بروز دهد، اما بغضش میترکد: هر چه جلوتر میرویم زمان سختتر میگذرد. دلتنگی و بهانه بچهها بیشتر و تحمل شان کمتر میشود. داغ وسوز دلم روز به روز بیشتر میشود. بزرگ کردن، سر و سامان دادن سه بچه دیگر بر قامت شکسته اش سنگینی میکند. امروز پنجشنبه ده مهرماه، چهلم ۵۳ مرد رفته از معدن است.
حمایتهای دولت
در آخرین خبرها فرزانه صادق وزیر راه و شهرسازی ضمن تسلیت مجدد به خانوادههای آسیب دیدگان و جانباختگان حادثه معدن طبس گفت: بلافاصله پس از این حادثه با دستور رئیس جمهور مقرر شد با توجه به ظرفیتهای قانونی تأمین مسکن برای خانوادههای جانباختگان در اولویت باشد.
صادق بیان کرد: سعی کردیم در کوتاهترین زمان نسبت به بررسی چگونگی رفع مشکل مسکن خانوادهها در استانهایشان اقدام کنیم. بر این اساس و طبق بررسیها مشخص شد ۳۲ خانواده از حادثه دیدگان در خراسان رضوی، ۱۶ خانواده در خراسان جنوبی، چهار خانواده در استان گلستان و یک خانواده در سیستان و بلوچستان خانه نداشته یا مسکن درخور شأن ندارند.
وی اضافه کرد: در این راستا تلاش کردیم تا تأمین مسکن را برای این خانوادهها با پیگیریها و حمایتهای دولت به ثمر برسانیم و در دو تا سه روز آینده این مسکن تحویل خانوادهها خواهد شد.
وزیر راه و شهرسازی خاطرنشان کرد: بازپرداخت تسهیلات در نظر گرفته شده به این منظور با تقسیط و تنفس دو ساله خواهد بود و به عبارتی پرداختیها از سال سوم تحویل مسکن وفق ظرفیتهای قانونی موجود انجام خواهد شد تا بدین ترتیب مشکل مسکن این خانوادهها حل شود.