به گزارش تابناک، «ابن بَطوطَه» جهانگرد و سفرنامه نویس بزرگ جهان اسلام، اهل «مَغرب» (مراکش) در آفریقا و متوفّای سال ۷۷۹ هجری، در بخشی از سفر خود به صفحات «هندوستان» و در معیت و همراهی «امیر عَلاءُ المُلْک»، حاکم شهر «لاهَری» در هندوستان- البته الان موضعی در کشور پاکستان امروزی- به مکان عجیب و اسرارآمیزی میرسد که عین توصیفات آن مکان شگفت انگیز، از قلم روان او حیرت و لطفی دگر دارد.
او در سفرنامۀ خویش چنین نگاشته است؛
«…روزی به همراه «امیر عَلاءُ المُلک»، به شکل سواره به بیرون شهرِ [لاهَری] رهسپار شدیم و به محل مسطحی که هفت میل (حدود ۱۳ کیلومتر) با شهر فاصله داشت رسیدیم که «تارنا» نامیده میشد؛ در آن جا تعداد بیشماری سنگ به صورت «آدم» و «حیوان» وجود داشت که بیشتر آنها حالت نخستین خود را [به مرور زمان و فرسایش محیطی] از دست داده و تغییر شکل پیدا کرده بودند و فقط «سر» یا «پا» یا قسمتهای دیگری از بدن آنها باقی مانده بود! همچنین در این محل، سنگهایی به صورت حبوبات از قبیل «گندم»، «نخود»، «عدس» و «باقلا» وجود داشت و نیز بقایایی از بارو و دیوارهای خانهها مشخص بود.
سپس در آن مکان، بقايای خانهای را ديدم كه اتاقی از سنگِ تراشيده داشت و در میان آن سكويی بود از نوع همان سنگها كه يكپارچه بودند. روی این سكو، مجسمهای بود به شكل انسان، اما سر این مجسمه دراز بود و دهانش در يك طرف صورت قرار داشت و دو دستش در پشت سرش بود مانند كسی كه دست هايش را از پشت بسته باشند. در این محل، آب هايی بسيار بد بو بود و در برخی از ديوارها عباراتی به زبان هندی نوشته شده بود.
عَلاءُ المُلك به من گفت:
بنا بر نظر تاریخ نگاران این محل، شهر بزرگی بوده است كه بیشتر مردمان آنجا فاسد بودند؛ آنگاه [به اذن خداوند] مَسخ و تبدیل به «سنگ» شدند. مجسمهای كه بر سكوی وسط اتاق ديده میشود؛ پادشاه آن شهر بوده و آن خانه هنوز هم «خانۀ پادشاه» ناميده میشود و خطوطی كه به زبان هندی در ديوارها باقی مانده، نشان از تاريخ هلاکت و نابودی آن مردم است كه حدود هزار سال پيش از بين رفتهاند.
پنج روز در این شهر با عَلاءُالمُلك اقامت نمودم و او توشۀ مسافرت مرا فراهم كرد... .» [1]
ابن بَطوطَه در قرن هشتم هجری-یعنی بیش از ششصد سال سال پیش- و به چشم خود این شهر و این قوم عذاب شده را دیده و به صراحت در کتاب خود از آن ها و بلایی که بر سر آن ها آمده یاد نموده است. آیا واقعاً در این موضع، مردمانی بوده اند که عذاب شده و تبدیل به سنگ شده بودند یا صرفاً آن محوطۀ عظیم اثری هنری با متریال سنگ بوده و بعدها داستان سرایی و افسانه سرایی افراد تخیل پرداز هویت و ماهیت آن را دگرگون ساخته است؟ آیا اکنون نیز در موضع «تارنا» آثار آن قوم به زعم ابن بطوطه، عذاب و تبدیل به سنگ شده وجود دارد؟ آيا به راستی از جنبۀ دینی،خداوند قادرِ متعال، اقوام فاسد و گنهكاری را در زمان های گذشته مانند مردمان این شهر بزرگ با «عذابِ سنگ شدن»، خوار و عقوبت نموده است؟
پینوشت
[۱] ابن بطوطة (م. ۷۷۹ ق.)، تُحفة النظار، اکادیمیة المملکة المغربیة، الرباط، ۱۴۱۷ ق. ، ج ۳، ص ۸۶.
دکتر سيد مرتضی میرسراجی (دکترای تخصصی الهیات و معارف اسلامی، علوم قرآن و حدیث و مدرس گروه معارف دانشگاه)