معاون بین الملل مرکز پژوهشهای علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه میگوید اساس انتخابات میان دورهای در آمریکا محلی برای محک خوردن سیاست "تغییر" باراک اوباما در سیاست خارجی، سیاست داخلی و موضوعات روشنفکری و انگیزه های نسل جوان در آمریکا محسوب میشود.
دکتر کیهان برزگر در گفتوگو با خبرنگار «فرارو» درباره اهمیت انتخابات میان دورهای در آمریکا و تاثیر آن بر سیاستهای دولت اوباما گفت: «این انتخابات از آنجایی که استراتژی "تغییر" آقای اوباما را به محک میگذارد مهم است و به نوعی پاسخ به این خواست آمریکاییها است که آیا این استراتژی جواب داده است یا نه و اینکه استراتژی تغییر چه منافعی برای سیاست داخلی و روابط خارجی آمریکا در پی داشته است.»
وی افزود: «از سویی دیگر انتخاباتهای میان دورهای در آمریکا مقدمهای برای انتخابات ریاست جمهوری هستند و در این مورد خاص از آنجایی که انتخابات روز سه شنبه پیش در آمدی بر انتخابات ریاست جمهوری سال 2012 است، هم برای جمهوری خواهان حایز اهمیت جدی است و هم برای دمکراتها و اوباما.»
این استاد دانشگاه در توضیح این مطلب که انتخابات میان دورهای محکی برای سیاست تغییر اوباما محسوب میشود، اظهار کرد: «اوباما با یک سری قول و قرارها بر سر کار آمد. این قول قرارها از سویی به مساله سامان دادن به روابط خارجی مربوط بود که با هدف باز تعریف و بهبود بخشیدن به جایگاه آمریکا در دنیا صورت گرفت. پیش از آن اوباما با به چالش کشیدن سیاست های بوش بخصوص در ورود به جنگ عراق و روش مبارزه با تروریسم و بطور کلی یکجانبه گرایی، عنوان کرده بود که بوش جایگاه، احترام و شان آمریکا را در نزد کشورهای متحد و رقیب با سیاستهای جنگ طلبانه به چالش کشیده کشید.»
وی اضافه کرد: «در واقع هدف اوباما این بود که با سر و سامان دادن به سیاست خارجی آمریکا و تغییر در یک سری از استراتژیهای منطقهای از جمله خروج نیروهای آمریکا از عراق، باز تعریف استراتژی آمریکا در جنگ با طالبان و القاعده در افغانستان و یا کاربرد دیپلماسی در برخورد با برنامه هستهای ایران، جایگاه آمریکا را بهبود بخشد. اما چنین اتفاقی تاکنون نیافتاده. چشم انداز ثبات در عراق تاریک است و بعد از گدشت نزدیک به هشت ماه هنوز دولت ائتلافی در این کشور تشکیل نشده، در افغانستان طالبان روز بروز قدرتمندتر می شود بطوریکه اکنون صحبت از مذاکره غرب با طالبان به میان آمده است و در نوع برخورد آمریکا با برنامه هسته ای ایران نیز تغییرات جدی مشاهده نمی شود. بنابراین اکنون کسانی که به اوباما رای دادهاند میخواهند بدانند که آیا واقعا تغییری در سیاست خارجی آمریکا به وجود آمده است یا نه.»
برزگر با بیان اینکه دسته دیگری از قول و قرارهای اوباما وعدههای داخلی بود، گفت: «استراتژی تغییر در بعد داخلی با هدف بهبود اقتصاد آمریکا و رفع بیکاری دنبال شد که بر اساس آن قسمت اعظمی از رای دهندگان به اوباما رای دادند. ولی عملا میبینیم که پس از گذشت دو سال وضعیت اقتصادی آمریکا بهبود نیافته و همچنان با بحران جدی روبرو بوده و نرخ بیکاری بالا است.»
وی همچنین نسل جوان و آن دسته از کسانی که بیتفاوت بوده و در انتخاباتهای پیشین مشارکت بالایی نداشتند را به عنوان دسته دیگری که به استراتژی تغییر اوباما رای دادند، دانست و عنوان کرد: «استراتژی تغییر اوباما یک هیجانی به این افراد داد که باید در سرنوشتشان دخالت کنند. یعنی نوع شعارها و نگاه به استراتژی این باور عمومی را در این بخش از مردم آمریکا به وجود آورد که به اوباما رای دهند با این استدلال که او شخصی است که میتواند تغییر واقعی ایجاد کند. بدین ترتیب باید پرسید که این دسته باز به سمت اوباما میروند یا نه.»
این کارشناس مسایل آمریکا در پاسخ به این سوال که آیا شکست احتمالی دمکراتها در این انتخابات را باید به عنوان آغازی بر پایان اقتدار اوباما تلقی کرد یا خیر، گفت: «اکنون زود است که بگوییم یک تحول جدی با این انتخابات نسبت به اقتدار آقای اوباما شکل میگیرد. جامعه آمریکایی جامعهای است که به یک رئیس جمهور حداقل یک دوره فرصت میدهد. اوباما همچنان دو سال زمان دارد که خود را نشان دهد، چون میتواند استدلال کند که زمان زیادی سپری نشده و سیاستهای من هنوز عملی نشده است.»
وی ادامه داد: «اگر میخواهیم درباره اقتدار اوباما حرف بزنیم به نظر من محک جدی انتخابات سال 2012 خواهد بود. از طرف دیگر باید در نظر داشت که این انتخابات کنگره و سنا است و خصوصیت محلی و ایالتی نیز دارد و اساسا مردمی که در این انتخابات رای میدهند صرفا براساس احزاب یا گرایش خاص سیاسی رای نمیدهند بلکه براساس نوع شخصیت، عملکرد و سابقه نمایندگان، اعم از دمکرات یا جمهوریخواه، هم رای میدهند. مثلا احساس میکنند فراتر از مسایل سیاسی یا حزبی، کاندیدای مورد نظرشان شخصی روشنفکر است یا برای توسعه فرهنگی یا اقتصاد محلی کاری انجام داده است.»
این تحلیلگر مسایل بین المللی با تاکید براین نکته که حتی اگر دمکراتها انتخابات را ببازند باز اقتدار اوباما به طور کلی زیر سوال نمیرود، گفت: «جایگاه اوباما باید در یک تصویر کلی تری در ساخت قدرت و سیاست آمریکا در نظر گرفته شود. من فکر میکنم که جامعه آمریکا باز هم این فرصت را به اوباما میدهد که برنامههای خودش را جلو ببرد. گرچه اگر مردم احساس کنند که استراتژی او صرفا قول و قرارهایی است که قابلیت عملی شدن ندارد، طبیعتا یک نوع سر خوردگی در اقشار آمریکایی به وجود میآید که برای اوباما یک چالش جدی برای انتخاب مجدد در سال 2012 است. چون کسانی که تعادل سنتی آرا را به نفع اوباما بر هم زدند رای دهندگان بی تفاوت و بی انگیزه و همچنین نسل جوان بودند که با شعار تغییر یک احساس وظیفه برای مشارکت در سرنوشت آینده آمریکا کردند. شرایط برای اوباما زمانی خطرناک میشود که آنها احساس کنند تغییری حاصل نمیشود.»
برزگر درباره تاثیرات احتمالی نتایج این انتخابات بر سیاست خارجی اوباما گفت: «موضوعاتی که آمریکا در سیاست خارجی با آن روبرو است اتفاقا موضوعاتی هستند که بر سیاست داخلی آمریکا نیز تاثیر میگذارند مخصوصا پس از 11 سپتامبر. پیش از 11 سپتامبر مردم آمریکا به صورت سنتی چندان نسبت به سیاست خارجی حساس نبودند اما پس از 11 سپتامبر که خاک آمریکا مستقیما مورد حمله قرار گرفت، یک سری از موضوعاتی که در سیاست خارجی ارتباط مستقیمی به زندگی مردم داشت وارد سیاست داخلی شد.»
وی افزود: «به عنوان مثال جنگ افغانستان و عراق بر رکود و بحران اقتصادی آمریکا تاثیر گذاشت. الان مردم آمریکا گله مند هستند که بخش اعظمی از منابع اقتصادی صرف جنگ افغانستان و عراق شد. یا اینکه با حوادث 11 سپتامبر برای اولین بار فضای وحشت و ترور به زندگی روزمره مردم آمریکا وارد شد. پس اینکه دولت آمریکا چه سیاستی را در رابطه با مبارزه با تروریسم در پیش بگیرد، در حوزه سیاست داخلی و افکار عمومی هم تاثیر میگذارد.»
این استاد دانشگاه ادامه داد: «یا طرح موضوع "تروریسم هستهای" توسط اوباما اگرچه به استراتژیهای امنیت ملی و سیاست خارجی آمریکا مربوط است اما به دلیل تصویر یک تهدید خطرناک در نزد افکار عمومی به مسایل داخلی مثلا نوع و میزان اختصاص بودجه ها و غیره هم ارتباط پیدا میکند. اوباما در حوزه اتصال مسایل سیاست خارجی به مسایل داخلی، موضوعاتی را انتخاب میکند که داخل را تحت تاثیر قرار دهد. بنابراین آنچه برای مردم آمریکا مهم است صرفا به صورت سنتی، اقتصاد و بحران اقتصادی و یا مسایل اقتصادی مربوط به روابط با چین، اتحادیه اروپا و غیره نیست بلکه مسایل سیاسی-امنیتی هم که جنبه تاثیر گذاری بر سیاست داخلی دارند حائز اهمیت زیادی است.»