به گزارش تابناک، از کارگاهی کوچک در گوشهای از شهر گرفته تا کارخانهای بزرگ در شهرک صنعتی، همه یک حرف مشترک دارند: «میخواهیم کار کنیم، اما نمیگذارند!» بیایید با هم سری به این دنیای پرپیچوخم بزنیم و ببینیم چه چیزهایی جلوی پای تولیدکنندههای ایرانی سنگ میاندازند.
پول هست، اما نه برای تولید!
تصور کن صاحب یک کارگاه تولید قطعات خودرو هستی. خط تولیدت آماده است، کارگرها منتظرند، اما مواد اولیه نداری. میروی بانک وام بگیری، ولی انگار قرار است از سد کنکور سختتری بگذری! سود وامها آنقدر بالاست که آخر خط، یا ورشکست میشوی یا باید همه سودت را تقدیم بانک کنی. مثلاً یک تولیدکننده در البرز برای خرید چند تن آهن، وام میخواست، اما بانک گفت: «وثیقه بیشتر بیار!» آخرش هم دست خالی برگشت و خط تولیدش خوابید. این قصه برای خیلیها آشناست؛ بانکی که باید یار تولید باشد، گاهی تبدیل به اولین مانعش میشود.
تحریمها: غولی که از دور پیداست
حالا فکر کن همین تولیدکننده بخواهد یک دستگاه جدید بخرد یا مواد اولیهای که توی ایران پیدا نمیشود. تحریمها مثل دیواری جلویش سبز میشوند. مثلاً توی صنعت پتروشیمی، کاتالیستها که قلب تولیدند، باید از خارج بیایند. اما وقتی تحریمها راه را میبندند، یا باید از دلالها با قیمت چند برابر بخری یا کلاً قیدش را بزنی. این وسط، هزینهها بالا میرود، زمان تلف میشود و آخرش هم محصولت نمیتواند با جنس خارجی رقابت کند. تحریمها فقط یک کلمه نیستند؛ یک زنجیر سنگیناند که به پای تولید بسته شده.
کاغذبازیهایی که نفسگیرند
میخواهی یک کارگاه کوچک راه بیندازی؟ مثلاً توی اصفهان تصمیم بگیری پوشاک تولید کنی. فکر میکنی چند تا مجوز لازم داری؟ از وزارت صمت بگیر تا محیطزیست و شهرداری، باید توی راهروهای ادارهها بدوی و گاهی هم به در بسته بخوری. یکی میگوید مدارکت کامل نیست، یکی میگوید باید صبر کنی، و آخرش چند ماه گذشته و هنوز هیچی! این بروکراسی پیچیده، انگار طراحی شده تا رویاهات را خاک کنه. توی گزارشهای جهانی هم ایران توی "سهولت کسبوکار" همیشه جزو آخرها بوده؛ عجیب نیست؟
دلار و تورم: رقص ناموزون قیمتها
حالا فرض کن همه اینها را رد کردی و تولیدت را راه انداختی. یک روز صبح بیدار میشوی و میبینی دلار از ۲۵ هزار تومان پریده به ۶۰ هزار تومان! اگر مثل یک تولیدکننده مبل توی تهران، چوب وارداتی بخواهی، یا باید قیمت محصولت را چند برابر کنی یا کلاً تعطیل کنی. تورم بالای ۴۰ درصد هم که انگار شده رفیق همیشگی اقتصاد ایران. مواد اولیه گران میشود، کارگرها حقوق بیشتر میخواهند، قبض برق و گاز هم که نگو! برنامهریزی توی این آشوب، مثل ساختن خونه روی ماسههای روان است.
زیرساختهایی که لنگ میزنند
تابستان که میشود، برق میرود؛ زمستان که میرسد، گاز قطع میشود. یادت هست تابستان ۱۴۰۰ که کارخانههای سیمان تعطیل شدند و قیمت سیمان سر به فلک کشید؟ این فقط یک نمونه است. توی خیلی از شهرکهای صنعتی، نه جاده درست و حسابی داری، نه آب صنعتی، نه برق پایدار. انگار تولیدکننده باید هم کارآفرین باشد، هم معجزهگر!
وابستگی به بیرون: پاشنه آشیل تولید
فکر کن توی صنعت نساجی کار میکنی و برای پارچه مرغوب، به پنبه ازبکستان نیاز داری. زمانی ایران خودش پنبه صادر میکرد، ولی حالا دستش جلوی دیگران دراز است. این وابستگی به واردات، با هر تکون دلار و هر موج تحریم، کمر تولید را خمتر میکند. خودکفایی؟ آرزوی قشنگیه که هنوز راه زیادی تا تحققش داریم.
قانونهایی که هر روز رنگ عوض میکنند
یک روز میگویند صادرات تخممرغ آزاد است، فردا میگویند ممنوع! مرغدار بیچاره وسط این بخشنامههای ضد و نقیض، نمیداند چه کند. این سیاستهای ناپایدار، مثل باد توی بادبان کشتی تولیدند؛ فقط نمیدانی قراره کجا ببرنت! وقتی وزارتخانهها و بانک مرکزی هم با هم هماهنگ نیستند، چطور میشود به فردا دل بست؟
دلالی، رقیب بیرحم تولید
حالا همه اینها را بگذار کنار یک حقیقت تلخ: توی ایران، دلالی سودش بیشتر از تولید است. چرا سرمایهدار پولش را توی کارخانهای بگذارد که سالی ۱۰ درصد سود بدهد، وقتی میتواند توی بازار سکه یکماهه ۵۰ درصد گیرش بیاید؟ اینجاست که تولید، یتیم میماند و سرمایهها راهی جیب دلالها میشوند.
آخر خط: امیدی هست؟
این قصه پر از درد بود، نه؟ اما واقعیت همین است. تولید در ایران، مثل گلی است که توی خاک خشک کاشته شده؛ آب میخواهد، نور میخواهد، مراقبت میخواهد. تا وقتی بانکها نفس تولید را نگیرند، تحریمها کمرش را نشکنند، کاغذبازیها خفهاش نکنند و زیرساختها لنگ نمانند، نمیشود انتظار معجزه داشت. اصلاح اینها کار یک شب نیست، ولی اگر شروع نشود، شعارهایی مثل "جهش تولید" فقط روی کاغذ قشنگ میمانند.
شما چه فکر میکنید؟
سایت تابناک از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.