فوتبال قرار است زبان صلح باشد، نه خشونت. قرار است شادی و مهارت را به نمایش بگذارد، نه قدرتنماییهای خشمآلود. اما سالهاست که این روح لطیف در هیاهوی «باید ببریها» خفه شده است. چرا باید نیمکتها به صحنهی نبرد تبدیل شوند؟ چرا باید جای گفتوگو را مشت و فریاد بگیرد؟
به گزارش سرویس ورزشی تابناک، در قاب تصاویری که این روزها در رسانهها و شبکههای اجتماعی از لیگ برتر فوتبال ایران مخابره میشود، فقط تصاویری جذاب از نمایشهای جادویی فوتبال نیست بلکه روایت خاموشِ ناکامیها، فشارها و بیاعتمادیهاییست که سالها زیر پوست لیگ جریان داشتهاند. مربیانی که تیمشان گل خورده، هوادارانی که پشت نیمکت فریاد میزنند و داورانی که هر سوتشان میتواند جرقهی یک انفجار باشد.
درست در حاشیهی مستطیل سبز، جاییکه باید آرامش نیمکتها حکمفرما باشد، میدان کوچکی از تنش و هیجان شکل گرفته است. دوربینها تصاویری را ثبت کردند که انگار زمان در آن متوقف شده؛ صدای فریادها، نگاههای آتشین، قدمهای شتابزده و دستانی که میان جلوگیری و درگیری سرگرداناند. در سوی دیگر یک مربی با خشم در چشمانش جلو میرود، گویی در تلاشی ناکام برای فرو نشاندن آتش یک لحظهی تلخ. داوران مثل ستونهایی بیاحساس در برابر این طوفان ایستادهاند. اینها نشانههای ناآرامی روح جمعی تیمهای فوتبالی ایران است.
باید اعتراف کرد که زمین دیگر فقط جایی برای فوتبال نیست؛ صحنهای شده برای نمایش خشمی فروخورده، غروری زخمی و گاهی حتی عقدهای قدیمی. درگیریها در فوتبال ایران، سالهاست دیگر بخشی از بازی شدهاند. از کنار زمین گرفته تا تونل و رختکن همیشه هستند، کسانی که بهجای آرامش، جنگ را انتخاب میکنند. چرا؟ چون شاید در فوتبال ما «بردن تنها هدف است، نه چگونه بردن.»
خشونت بازتابی از آشفتگیهای اجتماعی
خشونت در فوتبال ایران نه صرفاً یک معضل ورزشی، بلکه بازتابی از اضطرابهای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی است. بسیاری از کارشناسان جامعهشناسی معتقدند رفتار بازیکن یا تماشاگر، اغلب تبلور فشاریست که از فضای جامعه بر او وارد میشود. در کشوری که تورم، بیثباتی اقتصادی و نابرابریهای اجتماعی بیداد میکند، فوتبال به تنها دریچهی انفجار هیجانات مردم بدل شده است.
مربیای که با یک شکست موقعیت شغلیاش را از دست میدهد، بازیکنی که بابت یک اشتباه تا هفتهها آماج توهین میشود و تماشاگری که برای لحظاتی فراموشی و هیجان به ورزشگاه میآید، همه درگیر چرخهای هستند که در آن خشم، به شکل خطرناکی نهادینه شده است. فوتبال آینهی جامعه است. اگر در زمین بازی، مدام شاهد نزاع، خشونت و بیاحترامی هستیم یعنی چیزی در دل جامعه هم خوب نیست. ما نمیتوانیم از فوتبال آرام و شاد صحبت کنیم، وقتی مربیان ما از خشم لبریزند، بازیکنان ما بر لبهی انفجارند و سکوهای ورزشگاههای ما بیقرارند. شاید وقت آن رسیده که به جای دویدن دنبال گل، کمی هم برای اخلاق بازیسازی کنیم.
مستطیل سبزی که باید محل رفاقت، رقابت و احترام باشد، حالا فریاد، درگیری، بیاحترامی و حتی خشونت فیزیکی به عناصری رایج و گاه طبیعی تبدیل شدهاند، اما چرا چنین شدهایم؟ فوتبال ایران از کجا دچار این آسیب شد؟ آیا راهی برای بازگشت به آرامش، احترام و لذت بردن از بازی وجود دارد؟
پیامدهای اجتماعی و فرهنگی خشونت فوتبالی
خشونت در فوتبال، فراتر از نتیجهی یک بازی، تبعاتی گسترده دارد. کودکانی که فوتبال را با توهین و درگیری یاد میگیرند، در آینده نیز همان الگو را تکرار خواهند کرد. تماشاگرانی که احترام به داور یا رقیب را نمیبینند، جامعهای بیمدارا خواهند ساخت. خشونت، آرامآرام ارزشهایی چون «همدلی»، «جوانمردی» و «غرور ملی» را از فوتبال و جامعه میزداید.
عکسهایی که این روزها از درگیریها در فوتبال ایران منتشر شده فقط چند فریم عکس نیست؛ روایت تصویری از فوتبالیست که هنوز یاد نگرفته چطور ببازد، چطور عصبانی نشود و چطور احترام را از دست ندهد.
دلایل این خشونتهای بیپایان و عجیب و غریب را باید در لایههای مختلف جستوجو کرد:
*فشار سنگین نتیجهگرایی
مربیان و بازیکنان در ایران با کوچکترین لغزش زیر بار هجمهی رسانهای، هواداری و مدیریتی خرد میشوند. «باید ببری» تبدیل شده به فرمان بیرحمی که نه تنها فضای کار را مسموم میکند بلکه استرس و ترس از شکست را به جان همه میاندازد. کودکی که بازی را از تلویزیون تماشا میکند بهجای یاد گرفتن بازی جوانمردانه، فریادهای خشونتآمیز مربی محبوبش را تقلید میکند. این مسیر، مسیری خطرناک است. فوتبالی که نتواند آرامش بسازد ناخواسته به بازتولید ناآرامی کمک خواهد کرد. جامعهای که در آن خشم نهادینه شده اگر فوتبالش هم آغشته به درگیری باشد، جایی برای آشتی و شادی نمیماند.
*حضور پرتنش مدیران ناکارآمد
بسیاری از مدیران باشگاهها یا بهطور مستقیم از دل سیاست آمدهاند یا فاقد فهم و تجربهی مدیریتی در فضای حرفهای ورزش هستند. نبود برنامهریزی بلندمدت، وابستگی به نتیجهی کوتاهمدت و عدم تعامل با متخصصان علوم ورزشی، مدیریت باشگاهها را بهجای راهبری فرهنگی، به میدان تسویه حسابهای شخصی و لجاجت بدل کرده است.
*نبود آموزش رفتار حرفهای
نه در مدارس فوتبال، نه در باشگاهها و نه حتی در کلاسهای مربیگری، اصول مدیریت بحران، مهار خشم یا ارتباط محترمانه بهدرستی آموزش داده نمیشود. نتیجه آن میشود مربیای که یک تیم را مدیریت میکند، گاهی در برابر یک تصمیم داوری، رفتاری میکند که از یک هوادار خشمگین انتظار میرود، نه یک متخصص.
*فقدان نهاد ناظر مؤثر و بیطرف
سازوکارهای انضباطی فدراسیون فوتبال، اگرچه بر کاغذ وجود دارند، اما در عمل ضعیف، دیرهنگام و ناکارآمدند. نبود ضمانت اجرایی در آییننامهها، اعمال سلیقهای قوانین و چشمپوشی از رفتار چهرههای خاص، بیاعتمادی و بیعدالتی را تقویت کرده است. آیا میتوان از بازیکن جوان انتظار آرامش داشت، وقتی چهرههای مشهور بدون پاسخگویی، هر رفتاری را تکرار میکنند؟
*بیاعتمادی فراگیر به داوری
در سالهای اخیر، اشتباهات داوری و شفاف نبودن ساختار نظارتی باعث شده فوتبال ایران اعتماد خود را به قضاوتها از دست بدهد. این بیاعتمادی زمینه را برای درگیری و حمله به داوران مهیا کرده است. گویی زمین مسابقه دیگر محل اجرای قانون نیست، بلکه عرصهی اجرای عدالت خیابانی است.
*بحران مدیریت و نبود الگوی رفتاری سالم
اکثر باشگاههای ایرانی ساختار حرفهای برای کنترل رفتار نیمکتنشینها، کادر فنی و حتی هواداران ندارند. نه سخنگویی برای آرامسازی افکار عمومی دارند، نه روانشناس تیمی برای تخلیه تنشها، نه آییننامهای بازدارنده برای برخورد درون سازمانی با خطاکاران. در فوتبال حرفهای دنیا، مربی یک الگوی فرهنگی است؛ اما در ایران، بسیاری از مربیان -بهویژه در لیگهای برتر- نهتنها فاقد آموزشهای رفتاریاند، بلکه با حرکات و گفتارشان آتش درگیریها را شعلهورتر میکنند. فقدان نظام بازدارندهی اخلاقی، نبود کمیتهای فعال برای پایش مداوم رفتار مربیان و خلأ آموزشهای روانشناختی باعث شده این خشونتها نهادینه شود.
*رسانهها و فضای مجازی
وقتی حاشیهها بیشتر از متن دیده شود، رسانهها هم هر برخورد لفظی را با تیترهایی جنجالی و هیجانی برجسته میکنند، آنوقت بسیاری از بازیگران فوتبال ترجیح میدهند با یک درگیری یا نمایش خشم وارد چرخهی دیدهشدن شوند. انتخاب تیترهای تحریکآمیز، برجستهسازی حاشیهها یا انتشار تحلیلهای یکطرفه، ناخواسته به گسترش فضای پرخاشگرانه در فوتبال ایران دامن میزند. انتظار میرود رسانههای حرفهای با درک مسئولیت اجتماعی خود، به اصلاح این مسیر کمک کنند.
*ضعف زیرساختی در فوتبال پایه
در مدارس فوتبال و لیگهای نوجوانان، بیشتر تمرکز روی مهارت فنی است، نه تربیت اجتماعی. از همان ابتدا، بازیکنان میآموزند که پیروزی با هر قیمتی مهم است، نه رعایت اصول اخلاقی. اینگونه شده که نسل به نسل، خشونت به میراثی در فوتبال تبدیل شده است.
اما چه راهکارهایی برای پایان درگیریها وجود دارد؟ آیا این درگیریها قابلیت پایانپذیری دارد یا تا زمانی که توپی در گردش است و بازیکنانی برای هر صحنه در میدان یا هر مربی روی نیمکتهای داغ نشستهاند این قبیل درگیریها را هم پایانی نبست؟ ارکان ورزش و به خصوص فدراسیون فوتبال دیگر جایز نیست فقط به جریمه کردن بسنده کند. مهدی تاج و سئولنشینان باید ورودی جدی به این حواشی داشته باشند و برای پایان دادن به این تنشها نقش آفرینی کنند. متولیان اصلی فوتبال بار دیگر امنیت را به فوتبال برگردانید.
در ادامه به برخی راهکارهای دم دستی برای پایان دادن به معضل خشونت در فوتبال پیشنهاد میشود
* ایجاد کمیته اخلاق مستقل و فراگیر
نبود یک نهاد بیطرف و مقتدر برای رسیدگی به مسائل اخلاقی، زمینهساز برخوردهای دوگانه و تصمیمات غیرقابل اتکاء شده است. راهکار بنیادین، تشکیل کمیتهای فراتر از فدراسیون فوتبال است؛ نهاد یا کمیتهای مستقل که با حضور جامعهشناسان، حقوقدانان، روانشناسان و متخصصان رسانه، وظیفه تحلیل و رصد رفتارهای خشونتآمیز را بر عهده بگیرد. این کمیته باید قدرت صدور رأی، شفافسازی پروندهها و ارائهی گزارشهای منظم به افکار عمومی را داشته باشد. رویکرد این کمیته نباید صرفاً تنبیهی باشد، بلکه باید نقش تربیتی و پیشگیرانه نیز ایفا کند.
* الزام باشگاهها به جذب مشاوران روانشناس
تنشهای فوتبالی فقط زاده اتفاقات لحظهای نیست بلکه نتیجه انباشت فشار روانی است. روانشناسان ورزشی میتوانند با آموزش تکنیکهای کنترل خشم، کاهش اضطراب و مدیریت فشار نتیجه، نقش بزرگی در تغییر فضای ذهنی تیمها ایفا کنند. الزام باشگاهها به حضور فعال مشاوران روانی در کنار تیمهای بزرگسالان و پایه، میتواند سطح فرهنگ رقابت را ارتقا دهد. این اقدام نه تنها مانع از بروز رفتارهای انفجاری میشود، بلکه آرامش روانی را به بازیکنان و کادر فنی بازمیگرداند.
* بازآموزی مربیان با تمرکز بر مدیریت بحران
مربی در فوتبال ایران فقط یک استراتژیست فنی نیست؛ او رهبر یک گروه، مرجع هواداران و الگوی رفتاری بازیکنان است اما بسیاری از مربیان در مواجهه با بحرانها بیاختیار عمل میکنند. فریادهای بیوقفه، توهین به داوران و درگیری با نیمکت تیم رقیب، نشانهی عدم تسلط بر فنون مدیریت بحران است. برگزاری دورههای اجباری بازآموزی برای مربیان، با تمرکز بر کنترل بحران، مواجهه غیرخصمانه با تصمیمات داوری، و هنر «خویشتنداری»، میتواند چهرهی فنی لیگ را از درگیری به خردمندی تغییر دهد.
* شفافسازی داوری و توسعه فناوریهای کمکداور
بخشی از خشونتها، محصول بیاعتمادی به داوری است. داوران به دلیل اشتباهات پرتکرار یا نبود شفافیت در قضاوتها، به هدف حملهی رسانهها، هواداران و تیمها تبدیل شدهاند. راه برونرفت از این بحران، توسعهی فناوریهای داوری مانند VAR و انتشار صوت مکالمات بین داوران در صحنههای حساس است. همچنین تشکیل یک کمیته داوری مستقل برای تحلیل و توضیح تصمیمات داوران، میتواند اعتماد عمومی را بازسازی کرده و فشار روانی را از روی قضاوتها کاهش دهد.
* ایجاد قوانین سختگیرانه انضباطی
جریمههای مالی و محرومیتهای طولانیمدت برای افرادی که سابقه درگیری دارند، میتواند نقش بازدارنده ایفا کند. در بسیاری از موارد، برخوردهای انضباطی با رفتارهای خشونتآمیز، نه تنها بازدارنده نیست بلکه به دلیل اعمال سلیقهای، باعث افزایش بیاعتمادی شده است.
فدراسیون فوتبال باید آییننامه انضباطی را بازنگری کرده و با بهرهگیری از تجارب لیگهای حرفهای دنیا، قوانینی بازدارنده و بدون استثناء وضع کند. جریمههای سنگین مالی، محرومیتهای بلندمدت و اعمال فوری آنها میتواند هشداری جدی برای کسانی باشد که فوتبال را با خشونت اشتباه گرفتهاند.
به هر حال خشونت در فوتبال ایران یک زخم کهنه است؛ زخمی که تا وقتی پنهان بماند، عمیقتر میشود. فوتبال آینهی جامعه است و اگر در این آینه خشونت، پرخاشگری و بداخلاقی موج بزند، پیامد آن دامنگیر نسلهای بعدی هم خواهد شد. راه نجات از این وضعیت، نه در انکار بحران بلکه در مواجههی جدی با آن است. با شجاعت، با تدبیر و با مشارکت همهی ارکان فوتبال میتوان بار دیگر میدان سبز را به محل شادی، دوستی و افتخار ملی تبدیل کرد.
با تفاسیری که عنوان شد حالا فوتبال ایران در آستانهی یک انتخاب سرنوشتساز است؛ یا مسیر اصلاح را در پیش بگیرد و به بازسازی سرمایهی اجتماعی خود بیندیشد یا همچنان در باتلاق خشونت، بیاخلاقی و هیجانزدگی فرو برود. در جهانی که فوتبال قابلیت بدل شدن به ابزار همدلی و صلح را دارد، جای تأسف است اگر زمینهای سبز ما به میدان نبرد بیفرجام بدل شوند.
اکنون زمان آن است که تصمیمی شجاعانه برای بازسازی هویت فوتبال ایرانی گرفته شود. نه برای نجات ورزش بلکه برای نجات بخشی از فرهنگ اجتماعیمان که از همین زمینها، به خانهها و دلها منتقل میشود.
سایت تابناک از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.