انحلال تیم فوتسال ایرالکوی اراک همچنان برای اهالی فوتسال شوکی بزرگ محسوب میشود اما این اتفاق تنها یکی از دهها نمونه از تصمیمات لحظهای و غیرحرفهای در ورزش ایران است که اهالی ورزش را با سوالهای بیجوابی به قلب تاریخ رهسپار میکند.
به گزارش سرویس ورزشی تابناک، سال ۱۳۸۳ نقطه عطفی در تاریخ فوتسال ایران بود؛ جاییکه لیگ فوتسال ایران پس از سالها برگزاری بهصورت منطقهای، گروهی و استانی بالاخره با عنوانی واحد و ساختاری منسجم به نام «سوپرلیگ» وارد دوران به اصطلاح حرفهای شد. تیمهای پیمان تهران و استقلال تهران با ۲ قهرمانی رکورددار مسابقات به شکل قدیمی آن بودند اما تاریخچه فوتسال ایران را که ورق میزنیم از آن زمان تاکنون این لیگ شاهد ظهور ستارگان، سقوط غولها، انحلال تیمهای قدیمی و تثبیت قدرتهای نوظهور بوده است.
اولین دوره سوپر لیگ فوتسال با حضور ۱۲ تیم برگزار شد که شنسای ساوه قهرمان شد و شهید منصوری قرچک و ارم کیش قم دوم و سوم شدند. چینی همگام شهرکرد و شهرداری تنکابن هم در پایان این دوره به دستهٔ پایینتر سقوط کردند. به اسامی تیمها دقت کردید؟ کدام تیمها هنوز در چرخه فوتسال ایران حضور دارند؟ نام کدام تیمها برای شما آشناست؟هیچ نامی از این تیمها باقی نمانده همانطور که از فصل آینده لیگ برتر فوتسال تیمی به نام ایرالکوی اراک حضور نخواهد داشت!

به هر حال با گذشت دو دهه از آغاز لیگ برتر فوتسال همچنان چالشهایی بنیادین در این لیگ دیده میشود. نبود تقویم منظم، مشکلات پخش تلویزیونی، عدم ثبات تیمها، ضعف در زیرساختهای باشگاهی و کمتوجهی اسپانسرها از جمله مشکلاتی است که باید برای حل آنها فکری اساسی شود. لیگ برتر فوتسال ایران امروز در آستانه بلوغ قرار دارد. بیش از ۲۰ سال از آغاز این مسیر میگذرد؛ مسیری که با تمام نواقص و مشکلات، پایهگذار بخشی از افتخارات آسیایی و جهانی تیم ملی فوتسال بوده اما حالا وقت آن رسیده که ساختار لیگ، کمیته فوتسال، نگاه مدیران و رویکردها به فوتسال ایران از حالت موقت و مقطعی به چشماندازی پایدار و حرفهای تبدیل شود.

خدانگهدار، ای نامهای آشنا
الگوی انحلال تیمهای فوتسال در ایران همواره با یک سناریوی تکراری همراه بوده: تیمی با حمایت یک کارخانه یا نهاد دولتی شکل میگیرد. با سرمایهگذاری اولیه و جذب چند بازیکن سرشناس، نتایج خوبی به دست میآید. شهر به تیم دل میبندد. سالنها پر میشود. رسانهها توجه نشان میدهند. اما پس از چند فصل یا بودجه قطع میشود یا مدیر تغییر میکند. در نهایت با یک بیانیه کوتاه تیم منحل میشود. بدون آنکه به هزاران علاقهمند و نوجوان فوتسالی هیچ توضیحی داده شود.
اگر از اهالی فوتسال بپرسید هنوز هم دلشان برای تیمهایی که زمانی بهعنوان قطبهای اصلی شناخته میشدند و حالا یا منحل شدهاند یا به دست فراموشی سپرده شدهاند تنگ میشود. اما هنوز هم دلایل عامهپسندی برای انحلال، نابودی یا محو کردن این تیمهای اسم و رسمدار ارائه نشده است. در این بین سه پرسش ساده مطرح میشود؛
پرسش۱؛ چرا باشگاهها به سادگی تیمداری را رها میکنند؟
پرسش۲؛ آمدن و رفتن تیمها برای کسی اهمیتی داشته؟!
پرسش۳؛ مدیری یا مسئولی پاسخگو یا بازخواست شده؟!
چه کسی باید پاسخ دهد؟ مسئولیت انحلال این تیمها متوجه چه کسانی است؟ وزارت ورزش؟ فدراسیون فوتبال؟ کمیته فوتسال؟ نهادهای شهری و شهرداریها؟ یا مدیرانی که با پول عمومی تیمسازی کرده و بعد کنار کشیدهاند؟ در بسیاری از موارد هیچکس پاسخگو نیست. تیمی مثل ایرالکوی اراک که فصل گذشته در لیگ برتر حضور داشت، حالا بهراحتی منحل میشود؛ آنهم بهدلیل مشکلات ساختاری حقوقی! گویی دغدغهای درباره بازیکنان، هواداران یا مربیانی که زندگیشان با این تیم گره خورده وجود ندارد.
به این اسامی دقت کنید: استقلال تهران، پرسپولیس تهران، پاس تهران، پیمان تهران، فريد كرج، شنسای ساوه، هسا اصفهان، تام ایرانخودرو، ارم کیش قم، شهید منصوری قرچک، فولاد ماهان اصفهان، علم و ادب مشهد، تاسیسات دریایی، دبیری تبریز، ایرالکوی اراک و ...
نام ۱۵ تیم در فهرست بالا آمده که هر کدام از این تیمها داستان و تاریخ خود را با قلم مدیرانی که آمدند و رفتند، نوشتهاند و از آنها فقط نامی در تاریخچه فوتسال ایران دیده میشود آنهم چنانچه خبرنگاری کنجکاو گزارشی درباره تاریخچه لیگ فوتسال بنویسد. در غیر این صورت این نامها هر روز لابهلای هزاران خبر و اتفاق به سمت درهی فراموشی یا گودال ذهن هدایت میشوند بدون اینکه برای کسی اهمیتی داشته باشد!
چشمهای که خشکید
با همین اسامی بالا میتوان یک لیگ بسیار قدرتمند و جذاب راه اندازی کرد که تا سالها مثل چشمهای جوشان منبع جوشش بازیکنانی در تراز ملی باشد. اما حالا در سیاهه تاریخ به عنوان تیمهایی منحل شده ثبت و خاطرات آنها ضبط شده است. با این حال وقتی تیمی از بین میرود، فقط چند بازیکن بیکار نمیشوند؛ سالنها خالی میشوند، امیدها سرکوب میشود، جوانان بیانگیزهتر میشوند و فضای فرهنگی شهر بیشتر از قبل از پویایی تهی میشود. همچنین «جامعه محلی» یک سرمایه اجتماعی خوب را از دست میدهد که جایگزینی برای آن وجود ندارد.
انحلال تیمها با یک امضا
در ساختار بینظم ورزش ایران، انحلال یک تیم شاید سادهترین تصمیم ممکن باشد. گاهی با یک نامه، گاهی با یک تغییر مدیریت یا بودجه، گاهی با «عدم تمایل مالک»، تیمی که نماد شور یک شهر بود به پایان راه میرسد. در نگاه اول شاید فقط یک تیم از جدول حذف شود. اما اگر کمی دقیقتر نگاه کنیم، چیزهایی بسیار عمیقتر نابود میشود. چه کسی به مدیران اجازه میدهد با یک امضای خشک و رسمی، تیمی را حذف کنند؟ مگر یک تیم فقط یک نام در تقویم بازیهاست؟ آیا هیچ نهادی برای حفظ این نمادها مسئول نیست؟ در کشورهای توسعهیافته، تیمهای شهری چنان ریشهدار شدهاند که گاه به اندازه شهرداری یا دانشگاه شهر اهمیت دارند. اما در ایران بهدلیل ضعف ساختارهای نظارتی و نبود قوانین الزامآور هیچکس در برابر انحلال تیمها پاسخگو نیست.

شوهای تبلیغاتی با جیبهای خالی!
واقعیت این است که بسیاری از تیمهای فوتسال ایران با نگاه تبلیغاتی یا سیاسی متولد میشوند، نه با برنامهای برای توسعه پایدار. مدیرانی که با نیت تبلیغاتی یا روابط کوتاهمدت تیم تأسیس میکنند، به همان سرعتی که آمدهاند، میروند. در نبود برنامههای پنجساله، آکادمیهای منسجم، حمایتهای محلی و مدیریت حرفهای، با کوچکترین چالش مالی یا مدیریتی، تیم به بنبست میرسد. بدتر آنکه هیچ احساس مسئولیتی هم نسبت به این شکست دیده نمیشود.

به تصمیمسازان ورزش ایران باید تذکر داد که فوتسال در ایران فقط یک رشته ورزشی نیست. برای بسیاری از شهرها تنها صدای امید و پویایی در میان انبوه سکوتهاست. انحلال بیصدا و بیپاسخ تیمها تنها ورزش را قربانی نمیکند که ضربهای به هویت، غرور و امید مردمی میزند که سالها با تیمشان زندگی کردهاند.