در خبرها آمده مارکو روبیو، وزیر امور خارجه آمریکا، گفته جنگ با ایران ابعاد پیچیده و پیشبینی نشدهای دارد و "از آن نوع اتفاقاتی نخواهد بود که مردم به تماشای آن در تلویزیون عادت کردهاند. "
به گزارش تابناک به نقل از عصرایران؛ روبیو ضمنا افزوده ترامپ مصمم است از ورود به یک درگیری نظامی اجتناب کند و به همین دلیل دستور داد تا مذاکرات هستهای از سر گرفته شود.
همچنین روزنامه جروزالم پست در گزارشی به این موضوع پرداخته که اسراییل پس از حمله به پدافند هوایی، بهترین فرصت را برای حمله به تاسیسات هستهای ایران به دست آورد ولی منتظر ماند تا ترامپ به قدرت برسد و الآن هم که ترامپ موافق حمله به تاسیسات ایران نیست، در واقع باید گفت اسراییل فرصتی طلایی را برای حمله به تاسیسات هستهای ایران از دست داده است.
ترامپ در حالی مانع حمله اسراییل به تاسیسات ایران است که یک ماه قبل از انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، با انتقاد از مخالفت جو بایدن با حمله اسراییل به تاسیسات اتمی ایران، گفته بود: این همان چیزی است که باید زد!
طبیعتا او در ایام انتخابات، پایش را بر پدال تندروی گذاشته بود تا رأی بیشتری کسب کند. ترامپ با همین سخنانش، رأی بخشی از یهودیان تندروی آمریکا و تقریباً رأی تمام سلطنتطلبان ایرانیِ آمریکا را به دست آورد.
سخنان تازۀ روبیوی جنگطلب -که آشکارا در حکم عقبنشینی او از موضع جنگطلبانهاش بود - در واقع تداوم عقبنشینی ترامپ از حرفهای تند و تیزش علیه جمهوری اسلامی ایران است.
اما چرا موضع ترامپ این طور تعدیل شده است؟ دلیل آن تقریبا همان بیت مشهور حافظ است:
رند عالمسوز را با مصلحتبینی چه کار؟
کار مُلک آن است آن که تدبیر و تامل بایدش
آدمها غالباً وقتی بیرون دایره قدرت تشریف دارند، راحتتر نسخههای رادیکال تجویز میکنند.
لنین به عنوان یک چپگرای تندرو، پس از به قدرت رسیدن مدتی هم تندروی کرد ولی نهایتاً به این نتیجه رسید که کمونیسم را فیالفور نمیتوان در شوروی محقق کرد و هم از این رو، "سرمایهداری دولتی" را برای کشورش تجویز کرد و رفقای منتقدش را هم متهم کرد به "بیماریِ چپرویِ کودکانه".
یا مثلا احمدینژاد خودمان چهار سال تندروی کرد و با کلام و کلماتش به زمین و زمان تاخت ولی در چهار سال دوم تعدیل شد و سعی کرد که دیگر نه رئیسجمهوری حزباللهی، که رئیسجمهوری ایراندوست و حتی لیبرال باشد!
با این حال اگر هم عاقبت توافقی حاصل نشود و [خدایناخواسته]کار به جنگ هم بکشد، ولی این واقعیت قابل انکار نیست که ترامپ عزم توافق دارد و همین عزمش مایه خشم محتاطانه پهلویچیهای ایرانی-آمریکایییی شده که در انتخابات آمریکا به او رأی دادند. اگر توافقی صورت گیرد، این جماعت احتیاط را تا حدی کنار میگذارند و صریحتر از او انتقاد میکنند.
به نظر میرسد ایرانی-آمریکاییهایی که با امید وقوع جنگ به ترامپ رأی دادند، دچار اشتباه محاسباتی شدند. آنها باید به جانشین بایدن رأی میدادند چراکه بایدن نشان داده بود قدرت کشیدن افسار نتانیاهو را ندارد ولی ترامپ ظاهرا از پس این کار برمیآید.
دلبستن به سخنان تند و تیز یک کاندیدای ریاست جمهوری (ترامپ)، بسیار متفاوت از مشاهده عملکرد یک رییسجمهور (بایدن) است.
ترامپ در چهار سال نخست ریاست جمهوریاش هم تلاش زیادی کرد ایران را پای میز مذاکره بکشاند؛ بنابراین معلوم نیست چرا ترامپیستهای ایرانی-آمریکایی، در پاییز سال قبل امیدوار بودند او پروژۀ براندازی جمهوری اسلامی را آن هم با جنگ اجرا خواهد کرد.
اگر هم این افراد با امید به ثمربخشیِ سیاست فشار حداکثری به ترامپ رأی دادند، باید این واقعیت را لحاظ میکردند که این سیاست در چهار سال نخست زمامداری ترامپ جواب نداد.
چنین سیاستی حداکثر میتواند موجب وقوع اعتراضات در ایران شود، اما نتیجه اعتراضات سالهای ۹۸ و ۱۴۰۱ هم پیش روی طرفداران ایرانی-آمریکاییِ ترامپ بود.
اکثریت مردم ایران اگرچه از وضع موجود عمیقا ناراضیاند، ولی انقلابی نیستند. یعنی حاضر نیستند با توصیه یا فراخوان چهار تا عنصر سلطنتطلب یا جمهوریخواه در آمریکا و کانادا و اروپا، جانشان را کف دستشان بگیرند و به خیابانها بیایند تا به جای "انقلابیون فراری از وطن" انقلاب کنند.
در چنین شرایطی، دلبستن به سیاست فشار حداکثری ترامپ بیهوده به نظر میرسد. اگر قرار بود فشار حداکثری حکومتی را ساقط کند، سالها قبل از این، رژیمهای سیاسی کوبا و کره شمالی را ساقط کرده بود.
سایت تابناک از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.