جنگ یک عمل زور است که هدف آن وادار کردن حریف به انجام خواسته دشمن، می باشد. وادار کردن حریف را می توان از طریق ابزارهای نظامی به دست آورد، اما می تواند از طریق روش های دیپلماتیک، اقتصادی یا اطلاعاتی نیز اعمال شود. در واقع، “سون تزو” استدلال کرد که تحت سلطه در آوردن ارتش دشمن بدون جنگ، اوج واقعی برتری است. بنابراین می توان بین جنگ و جنگ شناختی تمایز قائل شد. جنگ “به ویژه در مفهوم حقوقی” یک درگیری مسلحانه بین دو دولت (یا نهادهای دولتی) است.
در مقابل، جنگ شناختی، عملی است برای تحت سلطه درآوردن سایر احزاب - دشمن، دوست یا بی طرف - به هر وسیله ای که در دسترس باشد. مهاجرت فراملی اجباری، همانطور که بین بلاروس و لهستان مشاهده می شود، می تواند به عنوان شکلی از جنگ، القاء یا اجبار تغییر سیاست دیده شود. نتیجه این است که جنگ شناختی هنر ترغیب بازیگر دیگر، به پذیرش اراده دیگری، با استفاده و تمرکز بر بعد شناختی است. «جنگ شناختی»، عبارتی است که در سال ۲۰۱۷ در سخنرانیهای عمومی ژنرالهای آمریکایی ظاهر شد و به سرعت توسط دانشمندان و دانشمندان علوم سیاسی مورد استفاده قرار گرفت.
جنگ شناختی مستلزم محدود کردن اجرای جنگ به بعد شناختی، است. جنگ شناختی، به عنوان یک مفهوم جوهر جنگ، یعنی “تغییر نگرش و اراده حریف” و در نتیجه شناخت آنها را بیان می کند. این مفهوم جدید نیست، لیکن تجدید توجه و ارتباط به دلیل پیدایش فضای مجازی (و رسانه های اجتماعی) و همچنین دانش روانشناسی شناختی است. این تمرکز مجدد به ویژه در استفاده از اطلاعات نادرست در عملیات نفوذ، مشهود است. جنگ شناختی یا آناتومی اطلاعات نادرست، دستکاری بالقوه بازیگران متخاصم را با استفاده از علوم شناختی، مانند تبلیغات و اطلاعات نادرست، بررسی می کند.
جنگ شناختی، عملیاتی را در بر می گیرد که هدف آن تخریب فرآیندهای فکری دشمن و تغییر ظرفیت تصمیم گیری آنها با استفاده از رویکرد علمی است. آناتومی اطلاعات نادرست، از طریق استفاده از فناوریها بر ظرفیتهای شناختی افراد تأثیر میگذارد که میتواند در کوتاهمدت بر توجه و واکنشها و در بلندمدت بر ساختار شناختی آنان، تأثیر گذار باشد.
بنابراین جنگ شناختی، یک عمل زور، برای وادار کردن دشمن به انجام اراده ما، است. فضای مجازی بخشی از محیط اطلاعاتی را تشکیل میدهد که دولتها همواره تلاش میکنند از آن برای نفوذ استفاده نمایند. پیدایش فضای مجازی نه تنها لایههای جدیدی به فضای اطلاعات اضافه کرده است، بلکه مهمتر از آن، لایه های مجازی، اشیاء مجازی (داده ها) و شخصیت های مجازی نیز، قفل محیط اطلاعات را باز کرده اند. در حالی که در گذشته، عملیات اطلاعاتی و نفوذ با استفاده از روش های دست و پاگیر از جمله جزوه، رشوه، یا پخش رادیویی انجام می شد، امروزه عمدتاً با رسانه های اجتماعی انجام می شود. یک توییت یا پیام مستقیم می تواند با سرعت نور به مویرگ های جامعه برسد.
علاوه بر این، فضای مجازی برای ایجاد تصاویر مجازی خاص (دیپفیک، واقعیت مجازی)، میمها، شخصیتهای مجازی (اکانتهای فیسبوک، X یا توئیتر سابق، اینستاگرام و جوامع رسانههای اجتماعی مفید است و می تواند اطلاعات را به روشی بدون فیلتر، ویروسی و مسری منتشر کند که محدود به مرزهای ملی نباشد.
جوامع باید از خطرات جنگ شناختی آگاه شوند و با فنون آن آشنا گردند. با این حال، جنگ شناختی به تنهایی برنده جنگ نخواهد بود. اثربخشی آن در ترکیب و هماهنگ با سایر ابزارهای قدرت دولتی به حداکثر می رسد. برای مقابله با این موضوع، باید از افراد در موقعیتهای استراتژیک محافظت فیزیکی شود و علیرغم چالشها، استفاده معقول از فناوری دیجیتال را ترویج نمود. مفهوم جنگ شناختی در حال حاضر در دنیای دفاع بسیار رایج است.
این مفهوم دوگانه است؛ “مدنی و نظامی”، و همچنین به عنوان "تسلط شناختی" یا "برتری شناختی" معروف است و حدود پانزده سال پیش در ایالات متحده مطرح شد. در ابتدا، کشورهای غربی، پتانسیل های باز شده در زمینه دستکاری توسط پیشرفت های قابل توجه در علوم شناختی را محکوم کردند و ابراز ظن شد که ممکن است توسط دولت ها یا سازمان های متخاصم، علیه خودشان عملی شود. تا همین اواخر، عملیات روانی، از جمله تبلیغات و اطلاعات نادرست، و همچنین بازاریابی توهینآمیز در بخش غیرنظامی، مبتنی بر مفاهیم نسبتاً ناقص فرآیندهای شناختی، بود که هنوز به خوبی درک نشده بودند. بنابراین، این عملیات تلاش میکرد تا آنچه را که میتوانستند کنترل کنند، یعنی اطلاعاتی به دشمنان، رقبا یا مصرفکنندگان منتشر میشد، به این امید که بر تصمیمات و رفتار آنها تأثیر بگذارند. اما توسعه علوم شناختی به اصطلاح “سخت”؛ یعنی غیر تفسیری، قابل تأیید و کمیت، همه اینها را تغییر داده است.
افزایش آگاهی و بهداشت دیجیتال برای افزایش انعطاف پذیری در جامعه مفید است، به ویژه زمانی که نسبت دادن به کمپین های اطلاعات نادرست دشوار است. با این حال، یک تنش اساسی برای سیستم های دموکراتیک باز و شفاف وجود دارد. از یک سو، تمایل به توقف یا مقابله با کمپینهای اطلاعات نادرست توسط بازیگران متخاصم وجود دارد. ما باید تلاش کنیم و فعالانه عمل کنیم. فراتر از محافظت فیزیکی از افراد در موقعیت های استراتژیک، بخشی از راه حل این است که خود را از اعتیاد خود به فناوری دیجیتال رها کنیم یا یاد بگیریم که از آن به طور معقول و عینی استفاده کنیم. با این حال، این هدف امروز دست نیافتنی به نظر می رسد.
توسعه تفکر انتقادی، تأیید اطلاعات، عدم اعتماد به محتوای به اشتراک گذاشته شده در اینترنت، و قطع ارتباط در اغلب موارد، حفاظت دیگری را ارائه می دهد. برای پرسنل نظامی، شخصیتهای سیاسی و بازیگران استراتژیک صنعتی، که اولین هدف اقدامات شناختی کوتاهمدت هستند، میتوان به کمپینهای آگاهیبخشی خاص و سازگار متوسل شد. در برخی موارد، استفاده از پشتیبانی تصمیم دیجیتال یا ابزارهای نظارت بر تصمیم نیز می تواند موثر باشد. ما هنوز در مراحل اولیه شناسایی سلاح ها و در نتیجه مبارزه با این شکل جدید جنگ هستیم.
نتیجه گیری و بازتاب
در حالی که ماهیت جنگ شناختی قدیمی است، توسعه روانشناسی شناختی و آغاز به کار فضای سایبری به جنگ شناختی دامنه گسترده تری بخشیده و اثربخشی آن را افزایش داده است. جنگ شناختی می تواند ابزار مفیدی در جعبه ابزار ترکیبی یک دولت یا بازیگران دولتی باشد. با این حال، نزاع، رقابت، یا حتی جنگ - درگیری مسلحانه بین دولت ها - تنها در صورتی می تواند برنده شود که تعامل بین جنگ جنبشی، اطلاعاتی و شناختی هماهنگ باشد. این عناصر باید دارای وحدت هدف و هماهنگ باشند. جنگ شناختی یا همان آناتومی اطلاعات نادرست، به تنهایی برنده جنگ نخواهد بود. “اطلاعات نادرست”یک تکنیک ضروری برای انجام جنگ شناختی است، زیرا به طور مستقیم بر شناخت انسان تأثیر می گذارد. “اطلاعات نادرست”، به عنوان قابها، روایتها یا تصاویر با زمینه یا محتوای عمدا گمراهکننده، از دستکاری ناخودآگاه مغز انسان با توسل به اکتشافات و سوگیریهایی استفاده میکند که فرآیند تصمیمگیری منطقی را دور میزند.
در حالی که پیشرفت ها و چالش های متعددی به ذهن متبادر می شود، سه مورد جهت مقابله با جنگ شناختی برجسته هستند: ۱) فناوریهای جدید (مانند مدلهای زبان بزرگ هوش مصنوعی، از جمله ChatGPT) بهعنوان مولد اطلاعات نادرست. در حالی که آناتومی اطلاعات نادرست، بر اساس عملکرد شبکه های عصبی ما است، اطلاعات نادرست نیز می تواند بر اساس الگوریتم ها تولید شود. اطلاعات نادرست آینده توسط انسانهای حیلهگر ساخته نمیشود، بلکه با قدرت محاسباتی محض ساخته خواهد شد و آن را حتی قدرتمندتر، اما در عین حال گریزان و غیرقابل کنترل، خواهد کرد. ۲) دوم، هجوم بازیگران خصوصی و غیردولتی وجود دارد. اگر اطلاعات نادرست ابزاری برای به دست آوردن مزایای استراتژیک باشد، ممکن است تصور شود که بازیگران دولتی آن را تحریک خواهند کرد.
در حالی که منابع این بازیگران تقریباً نامحدود است، تعداد بازیگران محدود است و اقدامات آنها نیز توسط مرزهای قانونی و اخلاقی که منعکس کننده ایدئولوژی ها و فرهنگ های آنها است، محدود می شود. با هجوم بازیگران غیردولتی، تعداد بازیگران به طور تصاعدی افزایش یافته است. اگر آنها مایل یا قادر به استفاده از فناوری های جدید باشند، ممکن است به مجموعه ای فزاینده از بازیگران در درگیری و جنگ تبدیل شوند که تحت تأثیر قوانین بین المللی قرار نگرفته اند- نمونه هایی از آن قبلاً در طول کارزار اخیر روسیه در اوکراین مشاهده شده است. ۳) در نهایت، تهدید در بعد شناختی، در عدم تقارن بین جهان بینی ها، بین دولت ها یا حتی درون یک دولت نهفته است. جهان بینی های متفاوت نباید در یک جامعه سالم مشکل ساز باشد. وجود آنها باید منعکس کننده ارزش های اصلی جهان بینی و ایدئولوژی باشد. با این حال، اگر گروههایی در جامعه در حبابهای رسانههای اجتماعی که دیگر به هم متصل نیستند، محبوس شوند، میتوانند مشکل ساز شوند. در حالی که جنگ و جنگ برای سالها در انحصار نیروهای مسلح بوده است، شاید معمای واقعی این باشد که این نیروها چه نوع نقشی در دوران جنگ شناختی خواهند داشت.
سایت تابناک از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.