زبان فارسي در چين
يكي از جلسات خيلي خوب و قابل استفاده براي من در چين، ديدار با اساتيد و دانشجويان زبان و ادبيات فارسي بود. در اين جلسه، دانشجوياني كه در رشته زبان فارسي تحصيل كرده و بعضا به ايران آمده و اينك در چين در اين رشته مشغول به كار شدهاند، حضور داشتند. در اين جلسه، حرفهاي خيلي خوب و شنيدني زده شد. يكي از اساتيد به نام آقاي «سون پي فانگ» كه مترجم ديوان حضرت امام و يكي از مترجمان شاهنامه فردوسي به زبان چيني است، ميگفت: من ابتدا به زبان روسي علاقهمند و مشغول فراگيري آن بودم و عاشق اشعار پوشكين، ولي وقتي به زبان فارسي كه رسيدم، آن را رها كردم. نكته جالبي كه وي در پايان سخن خود گفت، اين بود كه «تا زنده هستم، تلاش ميكنم هرچه بيشتر اشعار فارسي را به چيني ترجمه كنم». او ميگفت: مترجم ديوان اشعار حضرت امام و يكي از كتابهاي آقاي سيدمحمد خاتمي «آيين و انديشه در دام خودكامگي» نيز هست.
فرد ديگري كه از كاركنان بازنشسته راديو بينالمللي پكن بود، ميگفت: با اينكه سني از من گذشته و در خانه نشستهام، مشغول ترجمه كتاب «ظهور و سقوط سلطنت پهلوي» حاوي بازگفتههاي ارتشبد حسين فردوست، از دوستان نزديك محمدرضا شاه و از رؤساي اوليه ساواك در دهه سي است، هستم.
يكي ديگر از اين اساتيد ميگفت، با اين كه ده سال است بازنشسته شده، ولي باز دست از ترجمه آثار فارسي به چيني برنداشته است. استاد ديگري به نام پروفسور جان هونين به نكته مهمي اشاره كرد و گفت: الان ترجمهها بيشتر از فارسي به چيني است و با كنايه به ما گفت در فرهنگ و تاريخ و تمدن ما چينيها هم شاهكارهاي برجستهاي وجود دارد كه شايسته ترجمه به فارسي هستند. انگشت روي نقطه حساس گذاشت. و حقيقت اين است كه ما در اين زمينه به مراتب كمكارتر از چينيها هستيم.
مترجم ديگري به نكته حساسي كه يكي از مشكلات ما در بقيه كشورهاست اشاره ظريفي كرد و آن اينكه متون ادبيات فارسي كه در دسترس ما چينيهاست غالبا شاهنامه و مثنوي و ديوانهاي حافظ و سعدي است كه مربوط به قرنها پيش است ولي اطلاعات ما از سبك و روند ادبيات فارسي و خلاقيتهاي ادبي پس از انقلاب شما ناچيز و در حد صفر است. شنيدم يكي از محققان حاضر درجلسه به نام خانم «موهون يانگ»، دو جلد كتاب در مورد ادبيات معاصر فارسي نوشته كه يكي از آنها تحقيق و بررسي درباره شعر سپيد و نيمايي است و جلد ديگر ترجمه 139 شعر از 35 شاعر معاصر ايران است كه آشناييهاي اوليه با ادبيات معاصر ايران را در اختيار علاقمندان چيني قرار ميدهد.
خيلي بد است كه ما در اين زمينه در گذشته بمانيم و ادباي معاصر ما شناخته نشوند. چرا نبايد اشعار مرحوم دكتر حسن حسيني، پروين اعتصامي، شهريار و قيصر امينپور و... در كنار اشعار حافظ و سعدي ترجمه شوند؟
پس از اساتيد نوبت صحبت به يازده نفر از دانشجويان و دانشآموختگان زبان فارسي رسيد كه سه نفر آنها در مقطع فوق ليسانس و هشت نفر ديگر در مقطع كارشناسي درس ميخوانند. همه آنها به زبان فارسي حرف ميزدند و برخي، خيلي روان و راحت و البته با سر تكان دادنهاي خاص چينيها كه ديدن آن جالب بود.
تقريبا بيشتر آنها براي خود نامي فارسي را برگزيده بودند و جالب اينكه به هنگام معرفي خود پس از ذكر نام چيني به نام ايراني خود اشاره داشتند. نامهايي كه من از اين دانشجويان دختر و پسر شنيدم و نوشتم، از اين قرار بود: فيروزه، داريوش، كيوان، نادر، رستم، آرزو، رقيه، سيمين و زرين.
داريوش درباره سينماي ايران مطالعه ميكرد و ميگفت، با چند فيلمساز معروف ايراني از جمله كيارستمي مصاحبه داشته است.
در پايان جلسه خوبي كه با اينها داشتيم و به شام ختم شد، سر صحبت را با مترجم ديوان امام به زبان چيني باز كردم و به او گفتم، ميتواند از خاطراتي كه من در مجموعه پنج جلدي سيره امام خميني نوشتهام و به زبانهاي انگليسي و عربي هم ترجمه شده، استفاده كند. در پايان جلسه از يكي از دانشجويان پرسيدم: حالا چرا براي خود نامي ايراني انتخاب كردهاي؟ پاسخ قشنگ و قانعكنندهاي داد و گفت: چون فارسي ميخوانم، ميخواهم با تعيين نامي ايراني براي خود، ارتباط كاملي با فرهنگ و زبان فارسي برقرار كنم.
تشريفاتي نبودن مقامات چيني
در اين هشت، نه روزي كه در چين بوديم و بيش از پانزده ملاقات و بازديد رسمي داشتيم، شاهد سادگي چينيها در تشريفاتشان بودم. در جلساتي كه با وزير فرهنگ، رئيس آكادمي علوم اجتماعي و رئيس سازمان مركز اديان چين داشتيم، فقط و فقط از ما با يك ليوان چاي سبز كه پيدا بود، مورد علاقه چينيهاست، پذيرايي شد، آن هم بدون قند يا شكر يا شكلات. روي ميزها هيچ چيز نبود. حتي يك دسته گل كوچك و ميزهاي جلسات كاملا ساده و بيتشريفات بود.
چينيها آدمهاي محتاط و دقيقي هستند. با اينكه ما در بعضي جلسات يك خانم مسلمان شيعه چيني به نام حليمه خانم كه نسلاندر نسلش مسلمان بودهاند، به عنوان مترجم همراه داشتيم كه از كاركنان محلي رايزني فرهنگي ما در چين بود و زحمت چند روز ترجمه ما را در همه جا بر عهده داشت، اما در كمال تعجب ديديم چينيها مترجمي از خودشان ميآورند تا لابد اطمينانشان به ترجمه مطابق با واقع و صد درصد و كامل باشد! در پايان هر ملاقات، به رئيس و اعضاي هيأت كادوهايي داده ميشد كه روي همه آنها علامت المپيك چيني بود. در مقابل ما هم صنايع دستي زيبايي از ايران به آنان تحويل ميداديم. در يك اتفاق جالب به هريك از ما يك كروات شيك هديه دادند كه بعد معلوم شد به دليل كمبود وقت در تهيه هديهاي مناسب با فرهنگ ما از فروشگاه هتل تعدادي كروات بسته بندي شده خريداري و در جلسه به ما تقديم كردند. در چين، مبادله هديه موضوع قابل توجهي است كه در ملاقاتها هرگز فراموش نميشود.
مردي در هيبت يك مائوئيست!
از ديدارهاي جالب ما در سفارت، ملاقات با اعضاي انجمن دوستي چين در ايران بود كه البته هنوز راه نيفتاده است و خوشبختانه در اين يك مورد، ما از چينيها جلوتريم و انجمن دوستي ايران و چين سالهاست در تهران فعال است.
سه نفر به اين ديدار آمده بودند: رئيس انجمن، فرد بلند قدي بود به نام «چن خاوسو» كه با لباس قديمي مائوئيستها، نشان ميداد هنوز خود را به آن فرهنگ، وابسته ميداند. ميگفتند، وي شاعر و فرزند يكي از اعضاي برجسته حزب كمونيست چين در زمان مائوست. دوام اين نسل اينقدر در جامعه كنوني چين ضعيف شده است كه بايد با ذرهبين به دنبال آنها گشت!
وقتي چن خاوسوگفت، يك بار به ايران آمده و از شهرهاي تهران و اصفهان بازديد كرده و بسيار مايل است بار ديگر ايران را ببيند، آقاي مصطفوي از او دعوت كرد كه هر وقت مايل است، ميتواند به ايران سفر كند.
از دو نفر ديگر، يكي آقاي «خوالي مينگ» بود كه پيش از انقلاب و پس از آن، سفير چين در ايران بوده و در ضيافت شام، كنار دست من نشسته بود، خيلي راحت و روان و درست مثل خود ما صحبت ميكرد. «خوالي مينگ» خاطرات بكر و جالبي از مشاهدات و ديدارهاي خود با شاه در ماههاي آخر سلطنتش داشت كه به او گفتم خيلي خوب است اينها را بنويسد تا ما در ايران به نام خود او چاپ كنيم.
او به من ميگفت، در يكي از ملاقاتهاي سفرا با شاه كه من در كنار سوليوان سفير آمريكا ايستاده بودم، پيش از اينكه شاه به ما برسد، سفير آمريكا آهسته در گوش من گفت: تمام مشكلات اين مملكت، از ناتواني اين آدم است. من كه گمان نميكردم منظور او شاه باشد، گفتم: كدام آدم؟ اشارهاي به شاه كرد و گفت: اين.
«خوالي مينگ» ميگفت، وبلاگي دارد كه مطالبش را در آن مينويسد. لابد منظورش اين بود كه ميتوانيد خاطرات من را از آنجا برداريد!
از سخنان جالب چن خاوسو اين بود كه افكار آقاي خاتمي در چين طرفدار زيادي دارد و اگر به چين سفر كند، افكارش در اينجا مورد پسند است. لابد منظورش ايده گفتوگوي فرهنگها و تمدنها بود كه خاتمي مطرح كرد و در سازمان ملل پذيرفته شد. او ميگفت انجمن تأسيس نشده آنها، در نظر دارد يك نويسنده قوي چين را به ايران بفرستد تا پس از بازگشت مشاهدات و خاطراتش را منتشر كند.
وي گفت: در نظر داريم به مناسبت ورود نخستين دريانورد مسلمان چيني به نام جنگ خه (در دوران سلسله مينگ) كه اتفاقا ايرانيالاصل هم بوده، به جزيره هرمز يك كتيبه تهيه كنيم و شهر سوجو را با يك شهر ايراني خواهرخوانده اعلام نماييم. جمله جالبي كه در پاسخ سخنان آقاي مصطفوي كه بر ضرورت توسعه هر چه بيشتر روابط فرهنگي همپاي روابط اقتصادي تأكيد ميكرد، از چن خاوسو شنيدم، اين بود كه عمر اتوبان سازي در چين بيست سال بيشتر نيست و به نظر من، شما بايد در چين اتوبان فرهنگي بسازيد. حرف قشنگي زد ولي اگر دولت چين راه بيايد. ما هنوز در چين يك نشريه نداريم كه تاريخ و تمدن و فرهنگ و دينمان را به چينيهاي علاقهمند معرفي كنيم.
ديدار با جمعي از مسلمانان چين
با جمعي از مسلمانان چين كه در ميان آنان، استايد دانشگاه، نويسنده، شاعر، مترجم ديده ميشد، در سفارت ديدار خوب و مفيدي داشتيم كه دو، سه نكته آن خيلي جالب بود. دو تن از شعراي مسلمان چين كه بر مذهب اهل سنت (حنفي) هستند، به نامهاي خديجه و يحيي صنوبرلين سونگ كه مترجم قرآن و استاد دانشگاه است و چند سال پيش در نمايشگاه بينالمللي قرآن در تهران به عنوان خادم قرآن برگزيده شد، اشعاري بسيار زيبا به زبان چيني در مدح و منقبت و مصيبت حضرت زهرا ـ سلام الله عليها ـ خواندند. چقدر جالب بود نام مبارك فاطمه را از زبان اين چينيها شنيدن.
راست ميگفت، عارف واصل و سالك گرانقدر مرحوم حاج ميرزا اسماعيل دولابي كه محبت را فراتر از مذهب ميدانست و بر اين باور بود محبت مرزشكن است! حتي مرز مذهب و دين را هم ميشكند و جلو ميرود و صاحب محبت را با خود به جلو ميبرد. در همين تهران خودمان تكيههاي ارامنه مسيحي در دهه عاشورا از صحنههاي ديدني اين ايام در تهران است. در ارادت، عشق و محبت دوستان اهل سنت در عشق به خاندان پيامبر با ما شيعيان هيچ تفاوتي نديدم. هر چقدر حالا حالاها مانده است كه قدر فاطمه(س) بر آنها و حتي بر ماها آشكار شود!
كار خوبي است، اگر اشعار اين شعرا در مدح و منقبت خاندان شريف رسول خدا ـ صلوات الله عليه و آله ـ توسط ما ايرانيهاي اهل بيتي، چاپ و ترجمه شود. در اين ديدار بود كه ما از زبان آقاي مصطفي معاون انجمن اسلامي چين شنيديم كه در زلزله اخير چين، چهارصد نفر مسلمان كشته شدهاند و چندين مسجد نيز تخريب شده است و مسلمانان چين، كمكهاي خوبي به مناطق زلزلهزده داشتهاند. وي با اشاره به اينكه امسال، سال خاصي ـ كه منظورش سال موش بود ـ در چين است، گفت: ما تا كنون در دو فاجعه برف سنگين و زلرله اخير، لطمات زيادي ديدهايم و در عين حال، اين بلاها را امتحان الهي دانست.
از آقاي «يوسف پيلون لي» هم كه استاد دانشگاه اقليتهاي قومي پكن است، حرفهاي قشنگي شنيدم. وي كه از اساتيد مسلمان اويغوري است، گفت: در تاريخ بيشتر حكومتها با ستم راهاندازي شدهاند و تنها اين انقلاب حكومت و دولت اسلامي ايران به رهبري امام خميني بود كه با صلح و بدون شليك حتي يك گلوله راهاندازي شد. انقلاب اسلامي بدون خشونت ايران منبعث از اخلاق خوب و كامل مردم ايران و امام خميني بود؛ امامي كه به آنچه ميگفت، عمل ميكرد و ما با انقلاب امام بود كه اخلاق كامل را شناختيم. آقاي حبيبالله، معاون دانشگاه اقليتهاي پكن هم ميگفت در چين براي مسلمانان عيدهاي فطر و قربان تعطيل رسمي است و در دانشگاه پكن مؤسسه مطالعات اسلامي با حضور جمعي از اساتيد مسلمان تأسيس شده است
نماز درون كعبه
از دوستاني كه با او در اين سفر آشنا شدم، آقاي خوشلهجه، خبرنگار ايرنا در چين است كه در مراسم شهادت حضرت زهرا (س) مداحي هم ميكرد، ميگفت خاطرات خوبي از سفرهايي كه با آقاي خاتمي داشته، دارد. از او خواستم تعريف كند. به دو خاطره اشاره كرد و گفت: در سفر به عربستان نيمه شبي كه آقاي خاتمي در كنار كعبه زيارت ميكردند، به دستور مقامات سعودي متوليان مسجدالحرام در كعبه را باز كردند و ايشان و همراهانشان به داخل كعبه رفتند. جالب اين بود كه در درون كعبه هر كس به هر طرف كه دلش ميخواست نماز ميخواند و بعضيها درست روبهروي هم نماز ميخواندند.
خاطره جالب ديگر او تشرف در مدينه با آقاي خاتمي به زيارت قبور غريب ائمه بقيع است. خدا كند آن گونه كه آيتالله هاشمي رفسنجاني در اين روزها گفته به زودي شاهد احيا و بازسازي قبور امامانمان باشيم. ميگفت، آقاي خاتمي در اوج تعجب مقامات و همراهان سعودي به در قبرستان بقيع كه رسيد، بياعتنا به عرف ديپلماتيك و اينكه رئيسجمهور ايران است، كفشهاي خود را از پاي درآورد و با پاي برهنه به زيارت ائمه بقيع شتافت. او همچنين ميگفت، با آقاي خاتمي در سفر سوريه هم همراه و شاهد روضه خواني او در حرم حضرت رقيه(س) بوده است! خاتمي و روضه خواني؟! بايد جالب باشد.
امان از انصاف بعضيها كه در دوران هشت ساله رياست جمهوري اين نجيبزاده او را نشناختند و به صرف اشتباهاتي كه خود او هم منكر آنها نبوده و نيست هنوز كه هنوز است به دنبال گير دادن به او بوده و هستند. اگر خاتمي بهتر عمل ميكرد، شايد حال و وضع مديريت كشور به رغم زحمات زياد دولتمردان كنوني اين گونه نبود. نه آن تندرويهاي اطرافيان وي او را اين گونه به حاشيه ميبرد و نه عرصه را براي مخالفان غيرمنصفش بازتر ميكرد. با اين همه، خوشبختانه اين سيد هنوز و انشاءالله تا هميشه در داخل و خارج، محبوب مردم ما و ملتها مانده و خواهد ماند.
عشق مسلمانان چين به اهل بيت پيامبر(ص)
با يكي از دوستان چينشناس سفارت گفتوگويي خصوصي داشتم تا بر اطلاعات محدود اين هشت روز من در مورد چين بيفزايد. ميگفت: مسلمانان چين بيشترشان حنفي هستند و بسيار نزديك به اهل بيت. نقل ميكرد در يك ديدار كه در استان مسلماننشين سين كيانگ ـ شين جيانگ به زبان چيني ـ داشته، وقتي از حضرت زهرا ـ سلام الله عليها ـ صحبت كرده، مخاطب او از فرط شوق و محبت به خانم نزديك بود غش كند. او ميگفت: اطلاعات مسلمانان چين درباره اهل بيت پيامبر بسيار كم و ابتدايي است و همان هم كه غش كرد، اطلاعات كلي و عمومي از همسر اميرالمؤمنين را از من شنيده بود.
اين امر در شهر شيعهنشين ياركند و روستاهاي اطراف آن جلوههاي زيباي ديگري پيدا كرده است. در بيشتر خانههاي اهالي شهر، چه شيعه وچه سني، نام مبارك «ياحسين» و «يا ابوالفضل» روي پردههاي رنگارنگي نوشته و نصب شده است. ميگفت: نام برخي از مسلمانان غيرشيعه، نام ائمه شيعه و اهل بيت پيامبر و پنج تن آل عباست كه درود و سلام خداوند تا هميشه بر آنان و شيعيان و دوستانشان باد. گفته ميشود در اين منطقه مقابري به نام ائمه ـ عليهم السلام ـ همچون امام صادق، امام كاظم و... هست كه محل زيارت شيعيان و اهل تسنن در اين منطقه است.
درباره تعداد شيعيان چين مثل تعداد مسلمانان اين كشور به لحاظ سياستهاي غير اعلام شده حزب كمونيست چين، آمار دقيقي در دست نيست. برخي در يك آمار تعداد شيعيان چين را رقمي حدود دوازده تا پانزده هزار نفر ميگويند كه غالبا در شهر و روستاهاي ياركند ساكنند و غالبا به لحاظ اقتصادي در وضع بسيار بدي قرار دارند.
ظاهرا دولت چين بنا به مصالحي كه در كمتعداد نشان دادن جمعيت مسلمانان دارد، رقم مسلمانان چين را عدهاي نزديك بيست تا 22 ميليون ذكر ميكند كه قطعا عددي غيرواقعي و مربوط به گذشته است، چه مسلمانان بنا بر سياستهاي حزب كمونيست چين، مبني بر لزوم تكفرزند بودن خانوادهها، دچار اين محدوديت نيستند. رقم هرچه باشد، بايد گفت بيش از نيمي از اين تعداد در استان سين كيانگ ساكن هستند. گفته ميشود آمار غير رسمي تعداد مسلمانان اين كشور بيش از پنجاه ميليون نفر است.
مشتركات فرهنگي ما و مسلمانان چين به ويژه مسلمانان «سين كيانگ» هم جالب توجه است كه بخشي از آن به حضور تاريخي ايرانيها در چين و گذر آنان از جاده ابريشم كه از كنار اين استان ميگذرد، برميگردد. مثلا مردم اين مناطق درست مثل ما ايرانيها هر سال عيد نوروز را به رسم ايرانيها جشن ميگيرند كه معلوم است اين سنت از گذشته به آنها ارث رسيده است.
مسجد بزرگ و مهم شهر كاشغر، «عيدگاه» نام دارد كه واژهاي فارسي است و از قضا شيخ اجل سعدي شيرازي در گلستان خود در حكايتي به ديدار از آن اشاره نموده است؛ چه حوصله و همتي داشته اين شاعر شيرين سخن شيرازي كه اين همه مسير طولاني از شيراز تا كاشغر را پشت سر گذاشته است!
دوستان در چين مانده، ولي چيني نشده از انبوه جمعيت بالاي ده هزار نفري مردم كاشغر در سفر آيتالله خامنهاي و آقاي خاتمي در دوران رياستجمهوريشان به اين منطقه سخن ميگويند كه در تاريخ اين منطقه به يادماندني و تكرارناشدني است.
واژه ياركند هم احتمالا يار قند فارسي باشد كه به چه معناست نميدانم. دوستاني كه گاه و بيگاه به بعضي شهرهاي سين كيانگ سري زدهاند، ميگويند: آنچه در بعضي شهرها خيلي ديدني و شنيدني است، صداي پخش اذان از منارههاي مساجد فراوان شهرهاي اين استان است. ميگويند در سرتاسر چين بيش از 34 هزار مسجد وجود دارد كه حدود 24 هزار آن در منطقه سين كيانگ قرار دارد. به دليل وضعيت خاص فرهنگي در چين عليالقاعده فرقههاي تصوف هم در اين شهرهاي مسلماننشين فعال هستند. در زبان مردم اويغوري واژههاي فارسي فراواني هست. از عالم و بزرگ مشهور اويغوري به نام محمود كاشغري در اين زمينه، عبارت زيبايي نقل شده كه گفته سر بي كلاه سر نيست و زبان اويغوري بدون واژههاي فارسي آن، زبان نيست.