• مقام معظم رهبری در خطبه نماز جمعه 29 خرداد فرمودند که «نظر بنده به آقای احمدی نژاد نزدیکتر است». به نظر شما در آن مقطع و پس از مناظره آقای احمدی نژاد و آقای موسوی، منظور ایشان از این جمله چه بود؟ آیا در آن مقطع این اظهار نظر به گونهای تأیید کلی عملکرد آقای احمدی نژاد حتی در مناظره به حساب نمیآمد؟ به نظر بنده منظورشان این بود که در نحوه اداره کشور، که آن هم بیشتر برمیگردد به مسائل اقتصادی، سبک آقای احمدی نژاد را بیشتر میپسندند. من این طور احساس کردم. در آن جا آن طور که من یادم است، بحث روش اداره کشور بود. ایشان در 14 خرداد که همان روز بعد از مناظره بود اجمالاً و در 29 خرداد به طور غیر مستقیم نظرشان را راجع به مناظره گفتند. در 29 خرداد خواستند مقداری از آقای هاشمی دلجویی کرده باشند و در همان خطبه توضیح دادند که از همان ابتدا آقای هاشمی این نحوه مدیریت کشور را قبول نداشت و بعد هم گفتند که البته در این مورد نظر من به آقای احمدی نژاد نزدیکتر است.
• هر چه از 22 خرداد نزدیک میشویم به زمان حال، افرادی که در مناسبات مختلف عادت کرده بودند تا برای بروز اعتراضات خود به خیابانها بیایند، تعدادشان کاهش یافته تا به امروز که تقریباً به صفر رسیده است. آیا به نظر شما نظرات و اعتقادات این بخش از مردم تغییر کرده است و دچار نوعی دگرگونی شدهاند، فضا برایشان شفاف تر شده است یا از عواقب این نوع اعتراضات میترسند و به خود جرئت نمیدهند تا به خیابانها بیایند.تعدادی از این افراد ریزش کردند. یعنی برخی از اینها قانع شدند. بخشی هم انتقاد دارند ولی نه در آن حد که بخواهند به خیابانها بیایند. آن عدهای که هنوز معتقد به تقلب هستند و انتقاد جدی دارند، میبینند که عده قابل توجهی نیستند و فایدهای بر کارشان مترتب نیست و کاری نمیتوانند بکنند.
• عدهای از 40 میلیون نفری که در انتخابات 88 شرکت کردند، اصولاً هیچ اعتقاد و التزام به نظام نداشتند و با این انگیزه رأی دادند از طریق شخص اپوزیسیون مورد نظرشان، تغییراتی بنیادین در نظام ایجاد کنند. به نظر شما چند درصد از آن 40 میلیون مشمول این قاعده میشدند؟ببینید، اینها عده نسبتاً قابل توجهی بودند، ولی دقیقاً نمیشود درصد تعیین کرد. حالا اگر در نظر بگیریم که در دفعات قبل میانگین شصت و پنج درصد در انتخابات شرکت میکردند و در انتخابات اخیر بیست درصد افزایش داشتیم، من معتقدم که حدود نیمی از اين افزايش یعنی ده درصد از کسانی که در انتخابات 88 شرکت کردند، به عنوان مبارزه با نظام آمدند و شرکت کردند. یعنی فکر میکردند که به کسی میخواهند رأی دهند که انتقادات زیادی به دولت و نظام دارد. خیلی از اینها دنبال آزادیهای اجتماعی به سبک غربی بودند. فکر میکردند که اگر آقای موسوی بیاید، فضای فرهنگی بازتر میشود و خیلی از آزادیهای اجتماعی را کسب میکنند. نمیدانستند که آقای احمدی نژاد از نظر فرهنگی تفاوت زیادی با آقای موسوی ندارد، بلکه در مسائل فرهنگی، ایشان هم از آقای خاتمی به اصطلاح بازتر و لیبرال تر است و هم از آقای موسوی. برای همین هم هست که آقای مشایی به صراحت میگوید که ما این 14 میلیونی را که به آقای احمدی نژاد رأی ندادند میخواهیم از همین راه ها، از راه تساهل و تسامح درباره حجاب یا مطرح کردن ایران باستان و کوروش جذب کنیم. یعنی اینها خیلی هم بیراهه نرفتهاند، و میفهمند بخشی از کسانی که به آقای موسوی رأی دادند، بالأخره دنبال این چیزها بودهاند.
• و کسر قابل توجهی را هم تشکیل میدهند؛ یعنی ارزش دارد که به خاطرش انسان از بعضی اصول بگذرد!خیر، یعنی این كارها درست خلاف اصول گرایی است. به هر حال یک درصدی بودند که شاید برای اولین بار بود که رأی میدادند فقط برای این که فکر میکردند قرار است یک تغییر اساسی در نظام ایجاد شود.
• بارها من شنیده ام که مقام معظم رهبری در سخنرانی هاشان فرمودهاند: «در این حماسهای که یک نوع رفراندوم بود، 40 میلیون شرکت کردند و به جمهوری اسلامی ایران رأی دادند.» در صورتی که این بدیهی است که 40 میلیون همگی با جمهوری اسلامی موافق نبودهاند و به جمهوری اسلامی رأی ندادهاند.ببینید به حسب صورت ظاهر قضیه و از جنبه حقوقی حرف درستی است. بالأخره هر کسی که در یک انتخابات شرکت میکند، معنی اش این است که من این نظامی را که دارد این انتخابات را برگزار میکند قبول دارم، در چارچوب این نظام وارد شده ام. ولی اگر بخواهیم سراغ نیتها برویم، آن انگیزههایی که مردم را به پای صندوقهای رأی کشاند، عدهای هم بودند که مخالف نظام بودند و به خیال این که میخواهند یک تغییر اساسی در نظام ایجاد کنند، آمدند و رأی دادند ولی بالأخره ظاهر کارشان به معنی تأیید نظام بود.
• بعد از انتخابات، امثال آقایان کدیور، مهاجرانی و گنجی به وضوح هرچه تمامتر، دشمنی و خصومت خود را با نظام فریاد زدند. از تک تک این افراد، به عنوان پتکی استفاده میشود تا بر سر آقای خاتمی بزنند؛ زیرا همکاران سابق آقای خاتمی بودهاند و در دوران آقای خاتمی به نوعی از جانب ایشان صاحب منصب شدهاند. آیا به نظر شما این نحوه تجزیه و تحلیل صحیح است که چون فردی زمانی با شخصی همکار بوده و یا منصوب وی بوده، آن شخصی که وی را نصب کرده باید الی الأبد پاسخگوی اعمال وی باشد؟ چون اگر ما بخواهیم این الگو را استفاده کنیم، همین رابطه برای آقای احمدی نژاد و اطرافیانشان نیز قابل استفاده است؛ مثلاً آقایان مشایی، رحیمی، مرتضوی و امثالهم نیز دارای مشکلاتی هستند و میشود از آنها علیه آقای احمدی نژاد استفاده کرد. در صورتی که وقتی این نوع محاسبات به آقای احمدی نژاد میرسد، امثال روزنامه کیهان و رجانیوز میگویند که حساب آقای احمدی نژاد و اطرافیانش از هم جداست. بعد از آن هم گریزی میزنند به برخی سخنرانیهای رهبری که مثلاً میفرمایند «مسائل را اصلی – فرعی کنید. ما نباید مسائل اصلی را با مسائل فرعی اشتباه بگیریم. مسائل فرعی مهم هستند و باید به آنها پرداخته شود ولی نباید آنها را اصلی و سیاه نمایی کنیم.» همچنین بفرمایید آیا درست است که کسانی که در قوه قضائیه پرونده دارند، هر کدام به نوعی مشکل دار هستند، سابقه آن چنان شفافی ندارند، اینها شخصی را که در رأس قوه مجریه است احاطه کنند و بعد هم ما بگوییم که این مسائل فرعی است؟ اگر مسائلی به این مهمی فرعی هستند، پس مسائل اصلی چیست؟درباره قسمت اول سؤالتان که اگر کسی منصوب مقامی باشد کارهایش چه حکمی دارد؟ به عقیده من کارهایش تا زمان مسئولیتش یعنی تا زمانی که منصوب مافوقش است، ملاک عمل است. اگر در دوران مسئولیتش کار خلافی انجام دهد، ما میتوانیم به مافوقش انتقاد کنیم که شما چرا این فرد را منصوب کردید ولی این که سایر کارهای او در طول عمرش را به مقام مافوق ربط بدهیم، این به نظر من کار جوانمردانه و درستی نیست.
اما قسمت دوم سؤالتان؛ اگر ما میتوانیم کارهای برخی منصوبین درگذشته را به حساب مقام مافوق بگذاریم، خب امروز هم همین طور است. امروز هم کارهای برخی از منصوبین و نزدیکان رئیس جمهور میتواند مرتبط با خود رئیس جمهور باشد و به حساب وی نوشته شود.
اما این که بعضی میگویند به حکم نظر رهبر انقلاب، ما نباید مسائل فرعی را به جای مسائل اصلی قرار دهیم، اصل این حرف درست است. نباید مسائل مهم تر را رها کرد و به مسائل کم اهمیت ترپرداخت. اما ما این مسائل را مهم میدانیم، اینها را مسائل اصلی میدانیم. این که مکتب ایران مطرح شود و یک کسی با عنوان رئیس دفتر رئیس جمهور بگوید که ما امروز باید به جای مکتب اسلام از مکتب ایران سخن بگوییم چون از مکتب اسلام برداشتهای مختلفی میشود، ما نمیتوانیم بگوییم این یک مسأله فرعی است. این یک مسأله اصلی است. اگر شهید مطهری در قید حیات بود، قطعاً عکس العمل شدید نشان میداد، همان طور که علمایی مانند آقای مصباح یزدی و برخی مراجع تقلید عکس العمل شدید نشان دادند. نمیتوانیم بگوییم که اینها مسائل جزئی است. اینها چیزهایی است که راه انحراف انقلاب را باز میکند. یا مثلاً سیاست دولت در باب مسائل فرهنگی، تا حدود زیادی سیاست رهاسازی است. این دولت اعتقادی به نظارت بر مسائل فرهنگی ندارد. قائل به تساهل و تسامح در مسأله حجاب، فیلمهای سینمایی، فیلمهای شبکه پخش خانگی، تئاتر، ورزش بانوان و غیره است. بعد بگوییم که اینها مسائل فرعی است و ما نباید راجع به اینها صحبت کنیم چون سران فتنه بهره برداری میکنند! نه، ما اینها را مسائل اصلی میدانیم و هیچ منافاتی با آن حرف رهبر انقلاب ندارد.
• به نظر شما دلیل این که رسانههایی هم چون روزنامه کیهان، رجانیوز و امثالهم اصرار دارند که جدایی قائل شوند بین آقای احمدی نژاد و آقای مشایی چیست؟ به نظرتان آیا ممکن است به این دلیل باشد که این دست رسانهها نمیخواهند به اشتباهشان که همان حمایت بی محابا از آقای احمدی نژاد بوده است اعتراف کنند؟درباره احتمالات نمیتوان قضاوت کرد. من قبول ندارم که حساب اینها از آقای احمدی نژاد جداست. افکار آقای احمدی نژاد هم همین هاست و از میان نطق هایش آشکار است. ایشان هم همین حرفها را میزند. نمیتوانیم بگوییم که مثلاً این افکار، افکار آقای مشایی است و افکار آقای احمدی نژاد نیست. ما نمیتوانیم حساب اینها را از هم جدا کنیم. البته آقای احمدی نژاد این گونه افکار خود را از آقای مشایی گرفته است، ولی در حال حاضر به آنها معتقد است.
• یعنی میشود گفت که آقای احمدی نژاد و آقای مشایی، دو روی یک سکه هستند.بله! یکی هستند. همدیگر را کاملاً قبول دارند و به مارکس و انگلس میمانند. [می خندند] البته در مثال مناقشه نیست.
• شهید مطهری در حدود سال 56 دغدغه خیلی شدیدی داشتند پیرامون گروهی به نام «منهائیون». به نظر شما چه شباهتهایی بین این گروه و بخشی از گروه فعلی حاکم در قوه مجریه وجود دارد؟ کسانی که اسلام بدون روحانیت را میخواهند یا کسانی که اسلام را با ولایت فقیه ولی بدون دیگر مراجع تقلید میپسندند. بلکه آن قسمتی را هم که از ولایت فقیه قبول دارند، شاید از روی استیصال باشد. یعنی نهایتاً منظورم همان باوری است که برخی، مراجع تقلید را طفیلی به حساب میآورند و بین نظر یک مهندس الکترونیک و یک مرجع تقلید، هیچ تفاوتی قائل نمیشوند.نمیتوانیم این گروه فعلی را کاملاً مشابه گروههایی که قبل از انقلاب و اوایل پیروزی انقلاب وجود داشتند بدانیم. گروههایی که در آن زمان وجود داشتند، مثل سازمان مجاهدین خلق و گروهک فرقان، خودشان را در شناخت اسلام بی نیاز از روحانیت میدانستند. یعنی میگفتند که ما در شناخت اسلام، خودکفا هستیم و برای شناخت دین احتیاجی به مراجعه به کارشناسان دین و اسلام شناسان یعنی مراجع و روحانیت نداریم. خودمان مراجعه میکنیم به کتاب و سنت و از اسلام برداشت میکنیم، اصطلاحاً اجتهاد رأی میکنیم. در این گروه فعلی نمیخواهیم بگوییم به آن شدت چنین مسألهای مصداق دارد، ولی روحیه و نگاهی شبیه آن روحیه و نگاه منتها با درجه پایین تری وجود دارد که عملاً خودشان را کارشناس دین میدانند و در مسائل تخصصی دین اظهار نظر میکنند. یک نشانههایی از احساس خودکفایی در شناخت اسلام در اینها و اظهار نظرهای غیرمتخصصانهای که میکنند، هست. مثلاً میگویند دولت نسبت به امر به معروف و نهی از منکر هیچ مسئولیتی ندارد و اين كار وظيفه حوزههای علمیه و روحانیت است نه ما. این یک اظهار نظر فقهی است؛ در حالی که همه فقها متفق القولند که امر به معروف و نهی از منکر، آنجایی که نیازمند اعمال قانون و اعمال زور است، وظیفه دولت است و کار مردم نیست. میخواهم بگویم که از این جهات یک شباهتهایی وجود دارد و الّا فاصله زیادی بین این گروه و گروههای آن دوره وجود دارد. در واقع ما فقط زنگ خطر را به صدا در میآوریم و هشدار میدهیم که گاهی یک شباهتهایی دیده میشود.
• قضیه شکایت آقای احمدی نژاد از خودتان به کجا رسید؟در تاریخ 22/3/89 از بنده شکایتی شده بود، بعد احضاریهای آمد که از طریق هیأت رئیسه مجلس به بنده داده شد و من با این که میتوانستم مراجعه نکنم به دلیل مصونیت سیاسی که یک نماینده دارد، ولی در عین حال احترام گذاشتم و مراجعه کردم و در تاریخ پنجم مرداد گذشته در شعبه 2 دادسرای کارکنان دولت حضور پیدا کردم و توضیحاتی دادم. لایحهای را وکیل من نوشته بود، دفاعیهای را هم خود من نوشته بودم، به آنها تقدیم کردیم. آن آقای بازپرس توصیه میکرد که با هم صلح کنید تا مسأله تمام شود. گفتم ما که از اول حرفی نداشتیم، این آقایان بودند که شروع کردند و اگر دوست داشتند که صلح کنند ما آماده ایم و مشکلی نداریم. ما بالأخره انتقادهایی داشتیم و داریم و بالأخره وظیفه یک نماینده است که اظهار نظر کند.
• یعنی شما نمیخواهید اعاده حیثیت کنید؟نه؛ چیز مهمی نیست.
• تعجب نکردید وقتی متوجه شدید که رئیس جمهور از شما شکایت کرده است؟ به هر حال تا به حال سابقه نداشته که آقای احمدی نژاد از کسی شکایت کند. درست است؟بله.
• چون آقای احمدی نژاد هم مدام تأکید میکنند که همیشه من را تخریب میکنند، به من تهمت میزنند، من به این مسائل کاری ندارم. برای من مهم نیست و از این قسم حرفها که همه شنیده ایم. اصلاً چرا فقط از شما شکایت کردهاند؟ بالأخره منتقدین دیگری هم هستند.چرا؛ آقای رحیمی از آقای توکلی، آقای نادران و من شکایت کردهاند. ولی آقای رئیس جمهور فقط از من شکایت کردهاند. نمیدانم، شاید چون حرفهای من صریح تر و مؤثرتر بوده است.
• شکایت آقای رحیمی به کجا رسیده است؟هیأت رئیسه مجلس معتقد بود که پرونده آقای رحیمی باید بررسی شود. اگر ایشان مجرم بود که معلوم میشود حرف شما درست بوده و خود به خود این شکایت لغو میشود و اگر ایشان مجرم نبود، آن وقت است که این شکایت پیگیری میشود.
• پس فعلاً مسکوت مانده است.بله.
• چطور به این نتیجه رسیدید که لایحه حمایت از خانواده، واقعاً منتج به حمایت از حقوق خانواده میشود؟ چطور این لایحه باعث تحکیم بنیان خانواده میشود؟ یعنی واقعاً این سؤال برای خیلی افراد مسأله است، حتی بسیاری از کسانی که بیشتر نظرات و مواضع شما را میپسندند. یعنی مثلاً چگونه تسهیل تعدد زوجات، موجب حمایت از حقوق خانواده میشود؟لایحه حمایت از خانواده، منحصر به ازدواج موقت و تعدد زوجات نیست. خیلی مسائل دیگر نیز در آن مطرح است از جمله پیش بینی مشاوران خانواده برای حل اختلافات و دعاوی خانوادگی. اینها نوعی حمایت از خانواده است. مواد 22 و 23 هم که اولی درباره ازدواج موقت است و دومی درباره تعدد زوجات، خود اینها هم باعث تحکیم خانواده است. ببینید! حکم اسلام است. احکام اسلام همه دارای فلسفه است. شما احکام خانوادگی اسلام را باید یکجا ببینید. نمیشود که یک قسمت را ببینید و یک قسمت را نبینید. نمیشود بگویید که من همه اش را قبول دارم مگر این دو تا را.
• بحث سر این است که وقتی از جانب مردم از این دو ماده این لایحه استقبال نمیشود، چه فایدهای دارد؟اگر فرضاً استقبال نمیشود برای این است که فرهنگ جامعه ما در این موضوع یک مقدار منحرف شده و در اثر تبلیغات رژیم شاه و تبلیغات غرب زده ها، نگاه درستی به این دو موضوع نداریم. ببینید، اساساً خود تعدد زوجات در واقع یکی از راههای تحکیم تک همسری است. تعدد زوجات یعنی چه؟ یعنی این که معمولاً تعداد زنان آماده ازدواج در اجتماعات بشری، بیشتر از تعداد مردان آماده ازدواج است. حالا اسلام چه میگوید؟ اسلام میگوید آن مردانی که توانایی مالی، اخلاقی، جسمي و توانایی اجرای عدالت را دارند، اگر مایل بودند میتوانند این کار را انجام دهند. البته اجرای عدالت به این معنی نیست که مرد هر دو همسر خود را به یک اندازه دوست داشته باشد زیرا این امر اختیاری نیست و مربوط به حوزه دل و قلب است در حالی که اجرای عدالت در مقام عمل است. معمولاً در جایی این کار صورت میگیرد که همسر اول و مرد و همسر دوم از یک سطح بالایی از معارف اسلامی برخوردار باشند. یعنی فلسفه این حکم را بدانند، نگاه عوامانه به این حکم نداشته باشند، آن همسر اول بالأخره بداند که دارد یک نوع فداکاری میکند. اگر این حکم را قبول نداشته باشیم تعدادی از خانمها از حق داشتن شوهر محروم میمانند. به تعبیر شهید مطهری تعدد زوجات از حقوق زن است نه از حقوق مرد.
• پس باید همسر اول در جریان باشد. ولی برای تعدد زوجات، اجازه همسر اول در این لایحه لازم نیست.
نه؛ اجازه نمیخواهد. اسلام هم اجازه را شرط نکرده است. ولی همسر اول عملاً باید خودش بفهمد که موضوع و داستان چیست و این حکم در واقع راه حل یک معضل اجتماعی است و باید آماده فداکاری باشد. البته رفتار مرد و همسر دوم هم بسیار مهم است. به طور کلی اگر با دید الهی به این مسأله نگاه کنند مسئله پیچیدهای نیست، اما اگر با دید عوامانه و به اصطلاح خاله زنکی نگاه کنیم، مسئله پیچیده میشود. وقتی که این کار انجام شد، یعنی برخی از مردانی که شرایطش را دارند، این کار را انجام دادند، آن وقت این زنها دیگر همین طور رها در جامعه نخواهند بود و در نتیجه کانون خانوادهها حفظ میشود.
• پس آن رضایت باید باشد؛ رضایت قلبی.نه، رضایت شرط صحت نیست. ولی عملاً همسر اول بايد همراهي كند و رضايت نسبي داشته باشد. عرض كردم اين كار در جایی صورت میگیرد که هم همسر اول، هم مرد و هم همسر دوم از یک سطح فکر بالایی برخوردار باشند. بدانند که داستان برای چیست. میخواهم بگویم وقتی که این زنان بی شوهر، شوهردار شدند، آن وقت جامعه از یک خطر بزرگی نجات پیدا میکند. چون وقتی اینها رها باشند نتیجه اش چه میشود؟ مثلاً ما در كشور خودمان یکی دو میلیون زن بیوه داریم، خیلی هاشان هم جوان هستند. خب اینها که بیکار نمینشینند، بالأخره در جامعه هستند. او هم نیاز روحی دارد، نیاز جسمی دارد. ممکن است نیاز مادی هم داشته باشد. با خودش میگوید چرا همه شوهر داشته باشند ما نداشته باشیم؟ از طرفی مثلاً دو بچه دارد و یک مرد مجرد هم با وی ازدواج نمیکند. گذشته از غریزه جنسی، عمده نیاز روحی است. زن است، احتیاج به یک همدم دارد، احتیاج به یک پشتیبان و حامی دارد. وقتی میبیند که سر همه کلاه است و سر او بی کلاه است، راه میافتد و از جاذبه خود استفاده میکند و بالأخره یکی را جذب کند، ممکن است خیلی از خانوادهها را به هم بریزد و اگر مقید به دین هم نباشد، ممکن است یک زن با 10، 20 مرد ارتباط داشته باشد و 20 خانواده را به هم بریزد. ببینید این خطر هست! اسلام میگوید آن مردانی که این شرایط را دارند، در صورت تمایل بیایند و با این خانمها ازدواج کنند. عرض کردم بالأخره باید آن شرایط وجود داشته باشد و مرد عدالت را هم رعایت کند و این، کار هر کسی نیست!
خب این راه اسلام است. ولی غربیها چه میگویند؟ میگویند روابط آزاد، حالا هر چه پیش آید خوش آید! باشگاههای شبانه هست و هر کس با هر کس که میخواهد میآید و میرود. یک زن ممکن است با 20 مرد ارتباط داشته باشد و بالعکس. غربیها که مخالف تعدد زوجات هستند، نتوانستهاند این مشکل را حل کنند. در واقع به جای آن، فساد و فحشا را قرار دادهاند. مشکل را حل نکردهاند. اصلاً میگویند که در هر شهری مکانی باشد، عدهای از زنها در آن جا جمع شوند و نیاز جنسی جامعه را برطرف کنند. خب این واقعاً احترام به زن است؟! بیاییم از زن مثل کالا و وسیله تجارت به این شکل استفاده کنیم؟!
• اخبار ضد و نقیضی در این چند هفته، پیرامون شما و آقای رامین و هیأت نظارت بر مطبوعات منتشر شده است. در این باره بفرمایید.مسأله مهمی نبوده است؛ بحث بر سر آغاز زمان رسمی عضویت من در هیأت نظارت بر مطبوعات بود که حل شد.
• چه شد که در شورای نظارت بر صدا و سیما مجدداً نامزد نشدید. جریان از چه قرار بود؟ آیا نمایندگان حاضر بودند مجدداً شما را به عنوان یکی از دو نماینده خود در آن شورا برگزینند؟چون عضو هیأت نظارت بر مطبوعات شدم، دیگر در آن جا کاندیدا نشدم، چون نمیرسم. اگر کاندیدا میشدم، فکر میکنم رأی میآوردم.
• نظر شما راجع به «قهوه تلخ» چیست؟ آیا ممکن است که در صورت سهل انگاری مسئولین ذیربط، شبکه خانگی به نوعی تهدید بدل شود؟نه. تهدید که نمیتواند باشد؛ اگر وزارت ارشاد درست ممیزی کند، درست نظارت کند.
• به هر حال نحوه ممیزیهای وزارت ارشاد که در حال حاضر کاملاً مشخص است.بله. وزارت ارشاد را باید درست کنیم. مشکل سر همین ارشاد است. مثلاً من یک قسمتش را دیدم که داشتتد جلوی پادشاه با آهنگ تندی میزدند و میرقصیدند. خب ارشاد چرا باید به این صحنه مجوز بدهد؟ این قسمتش را باید ایراد بگیرند. به هر حال آهنگ آن صحنه غنا و حرام است.
• مخصوصاً این که آن صحنه تقریباً شبیه سازی شده همان رقص چاقوست که در برخی مراسم عروسی انجام میشود. در آنجا خانمها میرقصند و در اینجا آقایان.اِ؟! من خبر ندارم. شما واردی!
• [خنده] نه، بنده هم از نزدیک ندیده ام، ولی در جریان هستم و شنیده ام که چنین مراسمی در برخی محافل که پایبند به محرم و نامحرم نیستند انجام میشود. بعد نکتهای که در این میان هست، اگر صدا و سیما به دلیل به توافق نرسیدن سر مسائل مالی با سازندگان این مجموعه ها، باعث شود که ایها از طریق شبکه خانگی توزیع شود، دیگر نمیتواند کنترلی بر محتوای آن داشته باشد.
نه. ببینید! اصلاً ما نباید وارد این محاسبات مالی شویم. ما یک اصولی داریم که آن اصول باید رعایت شود. اگر یک سریالی با این اصول سازگار باشد مجوز بدهند وگرنه ندهند؛ هم صدا و سیما و هم ارشاد. این دو باید با هم هماهنگ باشند. اصلاً معنی ندارد که یک فیلم را مثلاً صدا و سیما اجازه ندهد، ارشاد اجازه بدهد! این مشکل الآن در فیلمهای سینمایی هم هست. ارشاد برای خودش یک فضایی دارد و صدا و سیما فضای دیگری. اگر مجموعهای درست نیست و از نظر محتوا خلاف شرع است، در همه جا خلاف شرع است. معنی ندارد که بگوییم در سینما اشکالی ندارد و در تلویزیون اشکال دارد. باید این را یک کاسه کنیم.
• در واقع این راه فراری میشود برای برخی که مجموعهها و یا فیلم هاشان مشکل ممیزی و محتوایی دارد.بله. راه فرار میشود. این هم دقیقاً به دلیل همان سیاستهای فرهنگی دولت است. چون دولت سیاستهای فرهنگی اش باز است، این اختلاف نظر پیدا شده. صدا و سیما بالأخره زیر نظر رهبری است و به اصول بیشتر پایبند است، ولی ارشاد چون در واقع زیر نظر آقای مشایی است، چندان به اصول پایبند نیست.
• درباره این مجموعه، نکته دیگری نظرتان را جلب نکرد؟یک نکته دیگرش این است که ارشاد چرا تا قبل از این که تمام قسمتهای این مجموعه تولید شود، اجازه توزیع داده است؟ در حالی که ما هنوز نمیدانیم چه بیرون خواهد آمد. مجموعه را ندیده؛ هنوز معلوم نیست که چه هست و وقتی شما این انتظار و توقع را در مردم ایجاد کردید، دیگر نمیتوانید متوقفش کنید. ارشاد باید بگذارد همه قسمتها تولید شود، کلش را ببیند، بعد مجوز بدهد. این هم اشکالی است که الآن به ارشاد وارد است.
• یا حداقل فیلمنامه را بخواند.نه، فیلمنامه را ممکن است بدهند و بعد چیز دیگری بسازند. آن هم دلیل نمیشود. باید ساخته شده، آماده، 90 قسمت را ببینند، بعد مجوز را بدهند. نه این که دانه دانه مجوز دهند. این از تخلفات ارشاد است که ما هم به عنوان نماینده مجلس باید این موضوع را پیگیری کنیم.
• به نظر شما این مجموعه از نظر شبیه سازی تاریخی، در بعضی موارد شیطنتهایی نکرده است؟نه. آن طور بخواهیم نگاه کنیم که همه فیلمها اشکال دارد. در کل مجموعه خوبی است، فقط برخی صحنهها مثل همین صحنه رقص با توجه به آهنگش اشکال دارد. اینها کم کم جلو میروند. چون برای تلویزیون ساختهاند باز نسبتاً رعایت کردهاند. دفعه بعد بخواهند بسازند این گونه نیست، مگر این که ارشاد نظارت کافی داشته باشد.
• نشریه ما بنا دارد سراپا انتقاد باشد ولی معتدل نیز بماند. آیا به نظرتان این دو با هم تضادی دارند؟تضادی بین انتقاد و اعتدال نیست؛ میتوانید هر دو جنبه را حفظ کنید. توصیه میکنم به مسائل فکری بیشتر بپردازید تا مسائل سیاسی.
• در پایان اگر پیشنهادی، انتقادی، نصیحتی و در کل هر سخنی با دانشجویان دانشگاه تهران دارید بفرمایید.فقط میگویم قدر دوران جوانی و دانشجویی را بدانید، خودتان را از نظر فکری، معنوی و جسمی بسازید.
منبع: نشريه دانشجويي «نسيم اعتدال»