تهران امروز: قاتل درجهدار بازنشسته خود را يك بيمار خواند كه از روي افسردگي دست به اين جنايت زده است.
در ابتداي اين جلسه نماينده دادستان با خواندن كيفرخواست گفت: دوم خرداد 1388 پليس 110 خبر تيراندازي مرگبار به مردي 60 ساله و همراه زن او را به يك كلانتري در شهرك غرب داد. ماموران با حضور در محل حادثه با جنازه مردي60 ساله به نام اسماعيل مواجه شدند كه در خون خود غلتيده و جان داده بود. زني هم در نزديكي اين مرد افتاده و زخم گلوله روي پاي او قابل مشاهده بود.
پليس ترتيب انتقال اين زن را به بيمارستان داد و فرد ضارب به نام محمود را كه توسط يكي از اهالي دستگير شده بود با خود به كلانتري برد.
مجادله سرخ با سرهنگ بازنشستهمتهم در اعترافات خود در اداره آگاهي اين قتل را تصادفي خواند و گفت: روز حادثه به قصد سرقت يك مغازه طلافروشي اسلحهام را برداشتم و از خانه خارج شدم. براي رفتن به محل سرقت جلوي اتومبيل 206مقتول را گرفتم و از او خواستم از ماشين پياده شود اما مقتول مقاومت كرده و با من درگير شد. من هم به ضرب گلوله او را از پاي درآوردم. صداي شليك تير همه را متوجه من كرد.
براي اينكه از مهلكه بگريزم سراغ سرنشين زن يك خودرو ديگر رفتم و قصد ربودن اتومبيل او را داشتم كه او نيز با من گلاويز شد. براي رهايي از دست او تيري به پاي او شليك كردم و....
در ادامه نماينده دادستان با توجه به اقرار صريح متهم و ديگر شواهد موجود براي متهم تقاضاي صدورمجازات را خواستار شد. قاضي دادگاه سپس از اولياي دم مقتول خواست كه در جايگاه حاضر شوند: اسماعيل 30 سال در كسوت نظامي به اين مملكت خدمت كرد و با درجه سرهنگي بازنشسته شد. ما از دادگاه ميخواهيم حكم قصاص متهم را صادر كند.
سپس مجروح حادثه به جايگاه احضار شد. زن جوان به قضات گفت: وقتي اين مرد با اسلحه به من شليك كرد دچار زخم جسمي و شوك روحي شدم و هنوز هم از به ياد آوردن اين ماجرا لرزه بر بدنم ميافتد. من از اين مرد به خاطر آسيبي كه به من وارد كرده است، ديه ميخواهم.
قتل از روي افسردگينوبت محمود،متهم دادگاه بود كه به دفاع از خود بپردازد: من اتهامات وارده را قبول دارم اما دست خودم نبود. من افسردگي شديد داشتم و روز حادثه خيلي بدحال بودم. تصميم گرفتم دست به يك سرقت مسلحانه بزنم. اسلحه را به كمرم بسته و ازخانه بيرون رفتم.جلوي ماشين مرحوم اسماعيل را گرفتم و از او خواستم پياده شود اما با امتناع او روبهرو شده و گلولهاي به سمتش شليك كردم. يك مرتبه ولولهاي به پا شد. اين بار براي فرار از دست مردم، سراغ اين خانم رفتم كه در حال سوار شدن به ماشينش بود. او هم از دادن اتومبيلش به من خودداري كرد. گلولهاي به پايش شليك كردم و سوار ماشينش شدم و با شدت گاز را فشردم. اما ماشين فقط چند متر جلوتر خاموش كرد و ديگر روشن نشد. به سرعت پياده شده و پا به فرار گذاشتم.
يك افسر راهنمايي با ديدن صحنه به تعقيب من پرداخت. عدهاي از مردم هم دنبال من دويدند تا دستگيرم كنند. يكمرتبه جسم سختي به پايم خورد و محكم به زمين خوردم. مردي روي كمرم نشست و اسلحه را از دستم خارج كرد. آنقدر مرا نگه داشتند تا پليس رسيد و تحويلم دادند.
قفل فرمان مقابل اسلحهمردي كه متهم را دستگير كرده بود سخنران بعدي دادگاه بود: آن روز داشتم از شهرك غرب عبور ميكردم كه يكمرتبه متهم را ديدم كه اسلحه به دست در حال فرار از دست مردمي است كه او را تعقيب ميكردند. به سمت متهم رفتم و با قفل فرمان محكم به پايش زدم. او كله معلق زد و زمين خورد. سريع دستانش را گرفته و محكم به زمين كوبيدم. اسلحه را از دستانش خارج كرده و 15 دقيقه او را نگه داشتم تا پليس آمد.
در پايان جلسه دادگاه هيات قضات وارد شور شد تا راي خود را درباره متهم صادر كند.