چهارم آذرماه؛

روزی که صدام در اندیمشک قصابی کرد...

صحنه‌هاي تكان دهنده بمباران اوج وقاحت دشمن را به تصوير مي‌كشد جسدهاي كنار خيابان، قطعات جدا گشته از بدن، گوشت هاي چسبيده به ديوار‌ها همه و همه آينه صيقل شده شهر را ترك دار كرده است، آوار‌هاي فرو ريخته كه در ميان، آن نسترن‌هاي خون آلود گرفتار آمده اند، حاكي از پرپر شدن شقايق هاي بيشماري است كه شهر را با خون خويش رنگين ساخته اند، صداي آمبولانسها لحظه‌اي قطع نمي‌شود، ديگر نظاره آن لاله‌هاي پرپر كار آساني نيست...!
کد خبر: ۱۳۲۳۱۷
|
۰۳ آذر ۱۳۸۹ - ۱۳:۰۷ 24 November 2010
|
55714 بازدید
|
سرویس دفاع مقدس ـ در سال 1365 ارتش بعث عراق که توان مقابله با حملات بی وقفه رزمندگان اسلام را نداشت و به انتقام شکست خویش در حمله افتخار آفرین والفجر هشت که به تصرف مناطقی از عراق از جمله بندر مهم فاو انجامید، به جنگ شهري شدت بيشتري داد و با بهره برداری از کمک های استکبار جهانی به بسياري از نقاط كشور حمله هوایی کرد.

به گزارش «تابناک» يكي از بزرگترين حملات هوايي كه در طي اين سال روي داد بمباران شهرستان انديمشك در چهارم آذرماه بود که از حوادث ماندگار در هشت سال دفاع مقدس است.

به همین مناسبت غلامعباس اسلامی پور از رزمندگان دفاع مقدس در مطلبی اختصاصی برای «تابناک» به شرح این واقعه پرداخته است:

حضرت آيت الله خامنه‌اي که در آن زمان عهده دار رياست جمهوري اسلامي بودند، طي سخناني در اولين نماز جمعه پس از بمباران انديمشك اين چنين صحنه را ترسيم نمودند كه: «صدام در انديمشك قصابي كرد».

 آنچه كه اين حمله هوايي را از ديگر حملات متمايز مي‌كرد عبارت بود از:

1. تعداد هواپيماهايي كه شهرستان را مورد تهاجم قرار دادند: یعنی52 فروند هواپیما.
2. مدت زماني كه شهرستان مورد تهاجم قرار گرفت: شهربیش از یک ساعت و چهل وپنج دقیقه زير هجوم حملات هوايي بود.
3. در اين حمله هوايي تمام نقاط حساس شهرستان، همراه با نقاط مسكوني مورد تهاجم قرار گرفتند از جمله اين مناطق ميدان راه آهن، مناطق مسكوني، بازار روز كالا و تره بار،پادگان دوكوهه، پایگاه چهارم شكاري (بين انديمشك و دزفول) و دبيرستان شريعتي بودند.

اگرچه اين حملات هوايي شهداء و مجروحين زيادي در پي داشت اما آمار شهدا آن در هاله‌اي از ابهام قرار دارد، چرا كه بسياري از شهداء نيروهاي نظامي حاضر در ايستگاه راه آهن بودند و با شهادتشان به شهرستان خود منتقل گرديدند.

روزنامه جمهوري اسلامي ايران در روز شنبه هشتم آذر از مراسم تشييع پيكر شهداء مي‌نويسد و آمار شهداي اين روز را 75 نفر بيان مي‌كند.از جمله شهدای این حادثه دلخراش می توان به موارد زیر اشاره کرد:

فيروز فرجي (1ساله) - مهدي سرپرست(2ساله) - معصومه سرپرست(4ساله) - مجتبي ميردريكوند (4 ساله) - خان پري ميركناري(6 ساله) - مجتبي سرپرست(6ساله ) -علي قاسم عبدلي (8 ساله) - رضا قلي دزفولي(13 ساله) - عابدين عبدولي(13 ساله) - فاطمه عيدي گماري (مادر دو كودك)- رضا صادقي زاده (15 ساله)

البته اين آمار (75 نفر) شهداي مناطق مسكوني و شهر انديمشك مي‌باشد و براي تكميل آن لازم است آمار ساير نقاط و يگانهاي نظامي مستقر در منطقه و همچنين نيروهاي نظامي كه در شهرستان حضور داشتند با توجه به اينكه بلوار راه آهن و خيابان طالقاني انديمشك محل ايستگاههاي صلواتي مناطق مياني جنگي بوده و همچنين ورود نيروهاي تازه نفس رزمي كه به وسيله قطار همان روز وارد ايستگاه شده بودند و آمار شهداي پايگاه چهارم شكاري كه 24 شهيد و 48 زخمي است در كنارش قرار گيرد.

مراسم تشييع پيكر اين شهداء‌ در روز جمعه 7 آذر صورت گرفت. در اين مراسم علاوه بر مردم شهرستان انديمشك نمایندگانی از سوی رئیس جمهور، رئیس مجلس شورای اسلامی، هیات دولت و نمايندگان مردم انديمشك و دزفول در مجلس شوراي اسلامي، استاندار استان خوزستان و ائمه جمعه و جماعت شهرهاي مختلف استان شركت داشتند.

پيكرهاي شهدا، از مسجد بر روي دوش مردم حمل و پس از طي مسير چند خيابان جهت خاكسپاري به بهشت زهراي انديمشك منتقل شدند. حکایت آن مظلومیت و حادثه دلخراش را هرگز فراموش نمی‌کنم.

به تلافي حملات هوائي عراق در 4 آذر، ايران در ساعت 45 /3 يك فروند موشك زمين به زمين به سوي مركز اطلاعاتي رژيم عراق در بغداد شليك كرد.

آن روز که خورشيد پاورچين پاورچين خود را به وسط آبي آسمان مي‌رساند و شعاع نوراني اش را عمودتر مي گستراند. پاييز با گرمايي مطلوب جان انسان را نوازش مي‌دهد. گاه گاهي از جلو ديدگانت انسانهاي خاكي پوش به سمت ايستگاه راه آهن حركت مي‌كنند. بستر زمانه آنان را در اين نقطه از منظومه خاكي كشانده است. كودكان شادي كنان در حال رفت و آمد از مدرسه هستند ، نزديكي‌هاي ظهر است كه ناگهان صداي ناموزون چند پدافند ديدگانت را به سمت آسمان معطوف مي‌سازد. انبوهي از هواپيماهاي دشمن بر فراز شهر جولان مي‌دهند، لحظه به لحظه بر زوزة هواپيما‌ها افزوده مي‌شود و ناگهان نخستين انفجار در قسمت تعميرات راه آهن صورت مي‌گيرد. چه صحنه دلخراشي است! صداي شيون و زاري مادران و كودكان خاطرت را بيشتر آزرده مي‌دهد. به خانه پناه مي‌برم.

اضطراب عجيبي در ميان چشمهاي يكايك اعضاي خانواده موج مي‌زند. لحظه‌اي صداي وحشت انگيز راكت ها قطع نمي‌شود، اينجا هم جاي ماندن نيست، اصلاً دنيا جاي ماندن نيست بايد رفت...!

ستون هاي شهر توان ايستادن ندارند، همچون گهواره در مسير هواپيماها به رعشه درآمده و بر خود مي‌لرزند گويي لحظه‌اي ديگر بر قلبت فرو مي‌ريزند، ديگر به هيچ چيز نمي‌تواني فكر كني. اين تنها نسيم سرخ بود كه عطر شهادت را در آسمان جاري ساخته بود، اما كو سعادت... ؟!

ساعت يازده و چهل و پنج دقيقه است كه آتش و سرب بر سر انديمشك قهرمان باريدن مي‌گيرد. در خيابان شريعتي و ميدان راه آهن آتش خشم و كينه دشمن شعله ور مي‌شود و فصلي ديگر از پايمردي بزرگمردان اين ديار رقم مي‌خورد.



پس از يك ساعت و نيم از هجوم خفاش ها به كبوتران سپيد، سر و صداها رفته رفته كم مي‌شود و درست پس از يك ساعت و سي دقيقه، آخرين برق هواپيماها تن فرسوده شهر را زير آتش مرگبار خويش قرار مي‌دهد. آتش حادثه رو به سردي مي‌گرايد، كركس ها شهر را ترك گفته و آرامش مزبوري را بر جاي مي‌گذارند. اوضاع شهر واقعاً دلخراش است، شهر زيبا اكنون قيافه پيكرهاي مجروحي را به خود گرفته، صداي گريه مردم دل هر انساني را به درد مي‌آورد، صحنه‌هاي تكان دهنده بمباران اوج وقاحت دشمن را به تصوير مي‌كشد جسدهاي كنار خيابان، قطعات جدا گشته از بدن، گوشت هاي چسبيده به ديوار‌ها همه و همه آينه صيقل شده شهر را ترك دار كرده است، آوار‌هاي فرو ريخته كه در ميان، آن نسترن‌هاي خون آلود گرفتار آمده اند، حاكي از پرپر شدن شقايق هاي بيشماري است كه شهر را با خون خويش رنگين ساخته اند، صداي آمبولانسها لحظه‌اي قطع نمي‌شود، ديگر نظاره آن لاله‌هاي پرپر كار آساني نيست...!

در انتهاي اين فاجعه بيش از هفتاد ستاره از خاك انديمشك تا افلاك پر كشيدند در ميان شهداي اين بمباران بي سابقه پيكر معطر سردار والاي گردان حمزه سيدالشهداي لشكرهفتم وليعصر(عج) شهيد «عزت الله حسين زاده» توجه عده بيشماري را به خود جلب نموده بود او آرزو داشت از قافله شهداي گردان جا نماند و... سرانجام اجر سالها حضور شجاعانه در لشكر را از حضرت دوست ستاند و خلعت سرخ شهادت بر تن كرد.

و اينك تو اي برادر و خواهر مسلمان:

هر وقت به انديمشك پا گذاشتي تنها بگو «سه شنبه سياه» آنگاه مردم قهرمان پرور اين شهرستان حديث ايثار و مقاومت كم نظير خويش را بازگو خواهند نمود.


اشتراک گذاری
تور پاییز ۱۴۰۳ صفحه خبر
بلیط هواپیما
مطالب مرتبط
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۱
در انتظار بررسی: ۴۱
انتشار یافته: ۱۲۳
مهدي
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۳:۴۵ - ۱۳۸۹/۰۹/۰۳
خدا آنان را بر سفره سرور و سالار شهيدان مهمان كند. و ما را نيز همراه آنان ....انشاء الله
نيما
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۳:۵۰ - ۱۳۸۹/۰۹/۰۳
من اهل خوزستانم ، آن زمان در هفت تپه زندگي ميكرديم كه بارها مورد تهاجم جنگنده هاي عراقي قرار گرفت ، با اينكه سالها از آن زمان ميگذره ولي خاطرات تلخ با يادآوري اين مطلب در ذهنم تداعي شد ، واقعاٌ دوران سختي بود .
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۳:۵۳ - ۱۳۸۹/۰۹/۰۳
اگر انديمشك يك روز سياه بخود ديد چه روزها و شبهاي سياه و دهشتناكي كه مردم دزفول به چشم خود ديدند. دزفول شهري معروف به اينكه موشكهاي 12 متري در كوچه هاي 2 متري آن!
بيش از 175 فروند موشك هاي مختلف كه هر كدام كشته ها و داغهاي بسياري به يادگار گذاشت. و چه يادگار منحوسي!
و حال هر وقت به دزفول پا گذاشتي تنها بگو پايتخت مقاومت و آنگاه ببين پايتخت مقاومت ديروز و امروز و فردا را...
پاسخ ها
رضا از اهواز
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۷:۵۹ - ۱۳۸۹/۰۹/۰۶
آن زمان من نبودم ولی پدر و مادرم میگین چه مصیبتی بود روز خوش نداشتند
محمد رضا دلیجانی
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۳:۵۳ - ۱۳۸۹/۰۹/۰۳
با سلام
من زیر پل جوی آب جلوی درب مخابرات یک ساعت شاهد این ماجرای شوم بودم.
پاسخ ها
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۰:۴۵ - ۱۳۸۹/۰۹/۰۶
سلام در صورتی که مایل باشید می توانید خاطرات خود پیرامون 4 آذر 1365 را برای موسسه فرهنگی هنری طلوع غدیر جنوب ارسال نمایید
 http://www.ghadirjonob.com
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۳:۵۸ - ۱۳۸۹/۰۹/۰۳
درود بر اندیمشک قهرمان
افشین
|
Spain
|
۱۴:۳۶ - ۱۳۸۹/۰۹/۰۳
من این روز تلخ را بیاد دارم که در نوشته فوق بسیار مختصر به حوادث آن روز پرداخته شده ، در انتهای حمله آن روز یک فرورند هواپیمای عراقی سرنگون شد و حوالیه سیلوی گندم شهرستان اندیمشک سقوط کرد. خلبان آن هم که با چتر پریده بود بازداشت شد...
روز عجیبی بود شاید مطلب کاملتری در مورد این واقعه بنویسم ...
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۴:۳۹ - ۱۳۸۹/۰۹/۰۳
با سلام
فراموش نكنيم كه ما فقط با صدام نجنگيديم با مردم اونها نيز جنگيدين و حالا مانند يك برادر با آنان رفتار ميكنيم.
مردم عراق نيز سهم مهمي در كشته شدن جوانان ما داشتن. وهمچنين برخورد بدي با اسيران ما .....
همسايه با جهان
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۴:۴۹ - ۱۳۸۹/۰۹/۰۳
دوست عزيز نگاه شما هم مثل نگاه بعثي هاست يعني فقط خود را ديدن. انديمشك با زبان مشترك جنگ در داغ و درد شما شريك بود. با هر انفجاري در شهر ههمسايه دزفول شيشه هاي انديمشك هم مي شكست و اين هم زباني افتخار انديمشك بوده است. يك روز سياه نبوده است و هر روز اين هشت سال براي همه ي خوزستان شياه بوده است و بس.
چشم دل باز كني نه چشم سر عزيز همسايه
شهرام
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۴:۵۳ - ۱۳۸۹/۰۹/۰۳
با سلام
آن روز من مدرسه راهنمايي دهخدا سركلاس درس بود. روز بياد ماندني از رشادت و مظلوميت مردم انديمشك .
هرچند آدم هاي كوته بين توان شنيدن آن را ندارند . با تشكر از آقاي اسلامي پور و دست اندركاران سايت تابناك
محمد عبداللهی
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۵:۱۴ - ۱۳۸۹/۰۹/۰۳
من هم خاطره ای از این روز دارم که البته بیشتر آن از زبان پدرم است شاید برای شما نیز جالب باشد .
پدر من که آن زمان سروان نیروی هوایی (مجید عبداللهی) بود متخصص رادار بود و آن زمان در سایت رادار دزفول که بر روی کوه های اطراف و مشرف بر سد دز واقع شده بود مشغول به خدمت بود . خانواده ما نیز در پایگاه چهارم شکاری سکونت داشت . من در زمان حادثه 4 سال بیشتر نداشتم اما بمباران آنقدر شدید بود که به خوبی در ذهن من مانده است . آن روز خیابان 7 پایگاه مورد اصابت موشک قرار می گیرد و منزل ما بین خیابان های 5 و 7 قرار داشت . پدرم نقل می کند " از محل سایت و بر روی کوه شاهد صحنه انفجار بودم و هر چه پیش خود حساب کردم دیدم مختصاتی که مورد اصابت قرار گرفت یا خانه ما بود یا بسیار نزدیک به ما . هنگامی که دوستان نا آرامی مرا دیدند مرا با یک جیپ نظامی راهی پایگاه کردند . در بین راه خیل مردم و زنان و کودکان پریشان و دام آنها راه را بسته بود . مردان اکثرا با لباس راحتی منزل راهی دشت و بیابان شده بودند و زنان نیز از ترس جانشان حتی وقت نکرده بودند حجاب درستی مهیا کنند . بعد از ساعتی به منزل رسیدم و از اینکه خانواده ام سالم بودند بسیار خوشحال بودم . چون هواپیما ها در حال حمله بودند صلاح دیدم خانواده را سوار اتومبیل کنم و به دشت و بیابان پناه ببریم . اتومبیل ما آن زمان یک دستگاه پیکان استیشن بود . هنگامی که خانواده را سوار کرده و از منزل بیرون آمدیم دیدم زنان همسایه که شوهرانشان در محل خدمت بودند هراسان در کوچه به این طرف و آنطرف می دوند و با چشمانیکه از آنها دلهره می بارید ملتمسانه به ما نگاه می کردند . چاره ای نبود چون ماشین جادار بود تا جایی که میشد از همسایه ها سوار بر ماشین کردیم تا جایی که تعداد سرنشینان به 19 نفر رسید که جز من همه زن و بچه بودند . هنگامی که از پایگاه بیرون زدیم و در جاده متوجه پرواز غیر عادی یک جنگنده عراقی شدم او که از عقب ما می آمد جاده را به رگبار بست و از بالای سر ما رد شد و دور زد اگر می خواست به راحتی می توانست ده ها اتومبیل را به آتش بکشد اما ظاهرا قصد پناهندگی داشت . چرا که بعد از دور زدن در ارتفاع بسیار پائین پرواز می کرد به نحوی که حس کردم ممکن است چرخ هواپیما به شیشه جلوی اتومبیل برخورد کند . منظور او را خوب فهمیده بودم او قصد فرود اضطراری در جاده را داشت به سرعت ماشین را به کنار جاده هدایت کردم و از ماشین پیاده شدم و سعی کردم به رانندگان دیگر بفهمانم که جاده را خالی کنند .زنان و کودکان را به شیب عمیق کنار جاده هدایت کردم. در همین حین صدای انفجار مهیبی آمد . دیدم که خلبان با چتر از هواپیما بیرون پریده و هواپیمای او در کنار جاده در آتش می سوزد . ظاهرا به هنگام انفجار یک دستگاه اتومبیل پیکان در آن نزدیکی وجود داشت که تمام سرنشینان آن کشته شدند . مردمی که صحنه را دیدند با هر وسیله ای که داشتند به خلبان حمله ور شدند و حسابی او را کتک زدند " . ظاهرا دشمن فهمیده بود که قطاری پر از نیرو از طریق اندیمشک عازم جبهه است و آن قطار را منهدم کرده بود بنابراین فکر کنم تعداد شهدا بسیار بیشتر از 75 نفر باشد .
برچسب منتخب
# مهاجران افغان # حمله ایران به اسرائیل # قیمت دلار # سوریه # دمشق # الجولانی
الی گشت
قیمت امروز آهن آلات
نظرسنجی
تحولات اخیر سوریه و سقوط بشار اسد چه پیامدهایی دارد؟