موفقیت مذاکرات هستهای آتی بین ایران و گروه «1+5» و در رأس آن اتحادیه اروپا، بستگی مستقیم به تقویت «اعتمادسازی» بین دو طرف درگیر دارد. در این چهارچوب، بازگشت اتحادیه اروپا به نقش مستقل و میانجیگرانه خود در روند مذاکرات، فرصت جدیدی برای اعتمادسازی متقابل با ایران و به تبع تقویت مسیر دیپلماسی تا دستیابی به یک راهکار پایدار خواهد بود.
تجربه ناموفق اتحادیه اروپا در حل مسأله هستهای ایران در سالهای 2003 ـ 2005 عمدتا به دلیل عدم درک درست جایگاه برنامه هسته ای به عنوان یک برنامه ملی و استراتژیک در سیاست داخلی و بین المللی ایران از یکسو و عدم وجود یک استراتژی مشخص و واحد در نزد اعضای بزرگ این اتحادیه یعنی انگلستان، آلمان و فرانسه در برخورد با ایران در روند مذاکرات از سوی دیگر بود. این شکست نه تنها اعتماد ایران به توان اتحادیه اروپا در پیشبرد مذاکرات هسته ای را از بین برد، بلکه به تدریج و بناچاراین اتحادیه را مجبور به خروج از نقش مستقل و میانجی گرانه خود در پرونده هستهای ایران، در پیش گرفتن مواضع سخت و سرانجام همراهی و هماهنگی با آمریکا کرد. نزدیکی مواضع اتحادیه اروپا به آمریکا که اساسا برنامه هسته ای ایران را به موضوع «بازدارندگی» و جنبه «تسلیحاتی» ارتباط می دهد پرونده هسته ای ایران را پیچیده تر و سیاسی تر و در نهایت به سوی شورای امنیت سوق داده که حاصل آن تصویب قعطنامه ضد ایرانی 1929 است. این تحول، هم برای اتحادیه اروپا و هم برای ایران زیان هایی در پی داشت. از جمله این زیانها از دست دادن "منافع متقابل اقتصادی" و تضعیف «رویکرد دیپلماسی» در پیشبرد مذاکرات هسته ای بود.
تضعیف نقش اتحادیه اروپا در روند مذاکرات سبب شد که ایران به سرعت به دنبال جایگزین قابلاعتمادتری برای ایفای نقش مستقل و واسطه ای بگردد که نتیجه آن همکاریهای نزدیک ایران با ترکیه و برزیل در پرونده هستهای ایران بود. البته استفاده از "نیروی سوم" و مستقل در جهت متعادل کردن سیاست بین الملل ایران سابقه تاریخی هم درپیشبرد سیاست خارجی ایران دارد. به عنوان نمونه، ایران از نقش بیطرفانه و مستقل آمریکا در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم برای سروسامان دادن امور مالی و گمرکی خود و متعادل کردن نقش مداخله گرایانه انگلیسیها و روسها استفاده کرد. یا در دهه 1970، رژیم شاه برای متعادل کردن روابط با غرب به شوروی و چین نزدیک شد. به همین صورت نزدیکی ایران با اتحادیه اروپا با هدف متعادل کردن وزنه تعادل با آمریکا در برنامه هسته ای ایران بود. خروج اتحادیه اروپا از نقش مستقل خود، ایران را به سوی ترکیه و برزیل سوق داد ضمن اینکه ایران همچنان خواهان نقش روسیه و چین در روند مذاکرات علی رغم پیوستن آنها به قعطنامه تحریم علیه ایران است.
البته سیاست جدید ایران مورد استقبال بازیگران در حال ظهوری همانند ترکیه و برزیل که خواهان ایفای نقش مستقل جهانی هستند هم قرار گرفت. در این میان، ترکها به ویژه از خلأ پدیدآمده نهایت استفاده را کرده و به جایگزین قابل اعتمادی برای ایران تبدیل شدند. با ایفای این نقش مستقل، ترکیه به یک بازیگر استراتژیک و مهم در حل یک مسأله به اصطلاح بینالمللی، یعنی برنامه هستهای ایران، تبدیل میشد. ترکها هم به خوبی قدر این لحظه تاریخی را دانسته و به سرعت وارد عمل شده و نقش میانجیگری بین ایران و آمریکا را از اتحادیه اروپا گرفتند. درواقع ترکیه، خواهان ایفای نقشی شد که اتحادیه اروپا در چند سال گذشته، نتوانسته بود در روند اعتمادسازی با ایران به دست آورد. اوج نقشآفرینی مستقل ترکیه و به واقع کسب اعتماد ایران به مخالفت ترکها با قطعنامه تحریم 1929 شورای امنیت، مخالفت با تحریمهای یکجانبه و مهمتر از آن در پیش گرفتن مواضع محکم در حفظ این سیاستها در صحنه منطقهای و بینالمللی بازمیگردد. برای نمونه، به رغم اعمال تحریمها علیه ایران، قرار است حجم مبادلات اقتصادی ایران و ترکیه از ده میلیارد دلار کنونی به سی میلیارد دلار در آینده نزدیک افزایش یابد.
فراتر از اقدامات عملی و اعتمادساز فوق، ایران و ترکیه در موضوعات مربوط به سیاستهای هستهای درمنطقه و حل و فصل بحران های منطقهای هم به طور بنیادی با هم اشتراک منافع داشته و به نوعی مکمل نقش یکدیگرند واین مسئله خود اعتماد متقابل بین این دو کشور را بیشتر می کند. در حوزه هستهای، مواضع ترکیه با مواضع ایران در مورد خلع سلاح عمومی هستهای در خاورمیانه (خلع سلاح اسرائیل) و استفاده صلحآمیز از انرژی هستهای یکی است. در مورد اخیرالبته چون ترکیه خود به دنبال بهرهگیری از انرژی هستهای است از مواضع ایران حمایت میکند. در مسائل منطقهای نیز مواضع دو کشور در بحرانهای عراق، افغانستان، لبنان و فلسطین روز به روز نزدیکتر میشود. مثلا، هر دو کشور خواهان بیرون رفتن نیروهای خارجی از عراق و افغانستان و خواهان نهادینه کردن نقش سیاسی و مشروعیت بخشیدن به مبارزات و اهداف حزبالله و حماس در مسائل لبنان و فلسطین هستند. همچنین آنها با رویکرد رژیم اسرائیل که خواهان ورود به روند صلح با دادن کمترین امتیازات به طرف مقابل فلسطینی است شدیدا مخالفند.
اما تضعیف نقش اتحادیه اروپا به عنوان یک بازیگر مستقل و واسطهای در روند مذاکرات هستهای ایران، فراتر از زیانهای اقتصادی، پیامدهای منفی استراتژیک و سیاسی نسبت به توان و جایگاه این اتحادیه در کل منطقه خاورمیانه داشته که البته برای خود منطقه هم در بلندمدت خوب نیست. در حوزه اقتصادی و با اعمال تحریمهای جدید، فرصتهای سرمایهگذاری در حوزه انرژی (نفت و گاز) و تبادلات اقتصادی با ایران از دست اتحادیه اروپا خارج میشود؛ تحولی که منجر به جایگزینی سریع چینیها شده است. در حوزه سیاسی و استراتژیک، شکست اتحادیه اروپا در پیشبرد مذاکرات هستهای اولین ناکامی این اتحادیه در پیشبرد و هدایت یک مسأله استراتژیک منطقهای در خاورمیانه با ابعاد جهانی بوده است. این امر منجر به تضعیف رویکرد اروپایی در همکاریهای منطقهای از جمله در چهارچوب ناتو و فعالیتهای آن برای حل و فصل بحرانهای افغانستان و عراق شده است.
ماهیت منافع اقتصادی، سیاسی و استراتژیک اتحادیه اروپا با منافع آمریکا در منطقه خاورمیانه و در برخورد با ایران متفاوت است. آمریکا دارای منافع سیاسی-امنیتی و استراتژیک منطقهای و جهانی در رویارویی با ایران در منطقه است. از دیدگاه این کشور، تقویت نقش منطقهای ایران با پیشبرد برنامه هستهای، میتواند کنترل آمریکا را بر روندهای سیاسی ـ امنیتی و حتی اقتصادی موجود در منطقه به چالش بکشد. آمریکا از لحاظ جغرافیایی از منطقه دور است و به دلیل سابقه قطع روابط با ایران در بیش از سی سال گذشته منافع اقتصادی چندانی با ایران ندارد. از این لحاظ، شاید صبر، حوصله و منافع آمریکا برای اینکه دریابد تحریمهای اتخاذ شده تا چه اندازه بر ایران تأثیر گذاشته، بیشتر از اتحادیه اروپاست.
اما اتحادیه اروپا، تضادهای سیاسی و استراتژیک کمتری با ایران دارد و اساسا خواهان نفی نقش منطقهای ایران نیست. اروپا به منطقه و ایران از لحاظ جغرافیایی نزدیک است و رویکرد و سیاستهای آن بیشتر مبتنی بر حل منازعات منطقهای، جلوگیری از افراطگرایی، مبارزه با مواد مخدر، جلوگیری از تضادهای قومی و مهاجرتهای ناشی از وقوع و تداوم جنگ داخلی در منطقه و غیره است. عدم موفقیت اروپا در حلوفصل این مسائل، خود موجب هدایت گرفتاریها و تنشهای موجود به مرزهای اروپا میشود. از این دیدگاه، اروپا با رویکرد تعاملی و تقویت همکاری با بازیگران منطقهای، از جمله ایران، سعی در حلوفصل موضوعات نامبرده را دارد. از این نگاه، اتحادیه اروپا نمیتواند سالها صبر کند تا ببیند تحریمها بر ضد ایران، منجر به تغییر سیاست هستهای ایران میشود یا خیر. به عبارت دیگر،اتحادیه اروپا به دلایل اقتصادی، فرهنگی، و سیاسی-امنیتی نیاز دارد تا به سرعت با ایران وارد تعامل شود.
علی رغم بی اعتمادی پدید آمده بین ایران و اتحادیه اروپا، ایران همچنان خواهان نقش مستقل، تعاملی و حل المسائلی اتحادیه اروپا برای تقویت جریان دیپلماسی در روند مذاکرات هسته ای است. این امر به اهمیت جایگاه اتحادیه اروپا برای ایران از جمله نزدیکی جغرافیایی، احترام به تکنولوژی و علم اروپا در نزد ایرانیان، سابقه روابط فرهنگی و حضور ایرانیان در اروپا، و نهایتا وجود منافع متقابل اقتصادی و تجاری بین دو طرف بر می گردد. در واقع، روابط ایران و اروپا فراتراز مسئله هسته ای ایران است.
و سرانجام، تقویت رویکرد مستقل اروپایی در مسائل سیاسی ـ امنیتی و استراتژیک منطقهای هم به سود اتحادیه اروپا و هم منطقه و ایران خواهد بود. اما لازمه آن، تقویت جایگاه مستقل اروپا در منازعه جاری بین آمریکا و کشورهای منطقه از جمله ایران است. مذاکرات هستهای آینده بین ایران و گروه «1+5» فرصت خوبی برای اتحادیه اروپا برای بازگشت به نقش مستقل و واسطهای خود با هدف «کاربرد دیپلماسی تا دستیابی به یک راهکار پایدار» است. این سیاست، میتواند زمینههای اعتمادسازی دوباره بین ایران و اتحادیه اروپا را فراهم کند. اعتمادسازی در مذاکرات هستهای حتی میتواند دریچه جدیدی برای همکاریهای بیشتر ایران با اتحادیه اروپا در چهارچوب اهداف منطقهای اروپا، از جمله فعالیتهای ناتو در خاورمیانه باشد.
*
استاد روابط بینالملل دانشگاه علوم و تحقیقات و معاون امور بینالملل مرکز مطالعات خاورمیانه