رضا گرمابدرى
تهديدات«اسرائيل در ماه آوريل (فروردين) به آموزش پنج روزه دفاع غيرنظامي پرداخت. شائول موفاز معاون نخست وزير و وزير حمل و نقل اسرائيل در 6 ژوئن (17 خرداد) تهديد كرد: اگر ايران به برنامه تسليحات هستهاي خود ادامه دهد ما حمله خواهيم كرد. در همين ماه اسرائيل 100 جنگنده اف 15 و اف 16 را به همراه تانكرهاي سوخت و بالگردها به سوي يونان اعزام كرد تا براي نمايش جنگي به تمرين بپردازند. اين هواپيماها 1400 كيلومتر پرواز كردند و اين معادل مسافت لازم براي رسيدن به تاسيسات هستهاي ايران در نطنز است.
ايهود اولمرت نخست وزير اسرائيل در ماه ژوئن (خرداد) پس از بازگشت از ديدارش با بوش به هموطنانش گفت: «ما درباره پرداختن به موضوع تهديد ايران به توافق رسيديم... اكنون بسياري از ابهامات من در مورد ابزار، زمان و عزم آمريكا حل شده است. جورج بوش وخامت تهديدهاي ايران و لزوم دفع آن را درك ميكند و قصد دارد تا قبل از پايان دوره رياست جمهوريش اقدامي انجام دهد ... مشكل ايران به توجه فوري نياز دارد. من هيچ دليلي براي تاخير نميبينم، آن هم به اين بهانه كه هفت ماه ديگر رئيس جمهور جديدي در كاخ سفيد خواهد بود.»
«مانور بزرگ نيروي هوايي اسرائيل بر فراز آبهاي مديترانه در اواسط ماه ژوئن بار ديگر حدس و گمان در مورد احتمال حمله نظامي اين كشور به تاسيسات هستهاي ايران را افزايش داده است. هرچند ارزيابي مورد قبول اين است كه توانايي متعارف ارتش اسرائيل محدودتر از آن است كه به طور كلي تاسيسات هستهاي ايران را نابود كند ولي انجام حملات هدفمند و موثر خواهد توانست پيشرفت برنامههاي هستهاي ايران را چندسالي به تاخير بيندازد. اسرائيل حدود 500 جنگنده پيشرفته آماده پرواز دارد از جمله جنگندههاي اف 16 و اف 15 كه در برد معمولي پرواز خود قادرند به غرب ايران برسند و در صورت لزوم ميتوانند عمليات سوخت گيري در آسمان را انجام دهند. تجهيزات ضد رادار اين جنگندهها اين امكان را ميدهد كه بدون آنكه مورد تجسس و يا مورد حمله قرار گيرند، از آسمان كشورهاي عربي عبور كرده و وارد حريم هوايي ايران شوند. اين جنگندهها به بمبهاي سنگركوب مجهزند كه در صورت اصابت به هرگونه تاسيساتي از جمله مراكز هستهاي ايران خسارت شديدي به هدف وارد ميكنند. استفاده اين جنگندهها از شليك موشك با سيستم هدايت ماهوارهاي به آنها اين امكان را ميدهد كه از فاصله دور و در ارتفاع زياد عمليات خود را انجام دهند و حتي تعدادي از آنها ميتوانند خارج از حريم هوايي ايران بمانند. حدس بر اين است كه اسرائيل دهها موشك دوربرد از نوع جريكو داشته باشد كه قادر به حمل كلاهكهاي هستهاي تا فاصلهاي نزديك به خليج فارس هستند. موشكهاي نوع متعارف جريكو نيز به راحتي ميتوانند به خاك ايران برسند ولي به دليل علني شدن كاربرد اين موشكها در اسرائيل هر زماني كه مورد استفاده قرار گيرند شايد آن عنصر غافلگيرانه لازم براي چنين عملياتي را نداشته باشند.
اسرائيل با ايران مرز مشترك ندارد بنابراين نيروهاي زميني در چنين عملياتي كاربرد ندارند، اما در صورت حمله هوايي به ايران، اسرائيل كماندوهاي خود را براي كمك به هدايت اين عمليات و تهيه گزارش از نتيجه آن، در نقاطي از خاك مستقر خواهد كرد. اسرائيل همچنين ميتواند از واحدهاي ويژه و ضربت براي رديابي و نابود كردن سكوهاي موشك انداز ايران استفاده كند قبل از آنكه اين كشور بخواهد دست به مقابله به مثل بزند.»
اين روزها بخش قابل توجهي از مطالب رسانههاي غربي اختصاص به تهديدات رژيم صهيونيستي عليه ايران دارد. همانگونه كه در فرازهاي آغازين بحث به دو مورد از سوي نشريه «سانفرانسيسكو كرونيل» مورخ 12 تير 87 و خبرگزاري «رويترز» مورخ 12 تير 87 اشاره شد.
فرآيند طي شده توسط رژيم صهيونيستي كه براساس تحليلهاي متقن در جهت رسيدن به اهداف مشخص و شناخته شده است نشان ميدهدكه اين رژيم براي مقابله و محروم ساختن ايران از فن آوري هستهاي صلح آميز طرح كلي و چندمرحلهاي را مدون كرده است. اختصاص يكي از اين مراحل به برخورد نظامي با ايران ايجاب ميكند اين موضوع به دقت مورد بررسي قرار گيرد.
طبق روال معمول صهيونيستها اقدام خود در اين عرصه را با كار رسانهاي آغاز كردند. در دو مورد پيش گفته به نقل از نشريه «سانفرانسيسكو كرونيل» و خبرگزاري «رويترز» كاملا مشخص است كه آنها در صدد بزرگ نشان دادن توانايي خود هستند. در گزارش اول مطالب به گونهاي چينش شدهاند كه گويا كار به شكل دقيق و گام به گام در حال اجرا است و گفتگوي اولمرت با بوش به معناي توافق و رضايت كامل طرفين از چنين اقدامي است و از اين حيث مانعي براي تهاجم نظامي به ايران وجود ندارد. در گزارش دوم نيز براي تضمين موفقيت مورد نظر صهيونيستها با ناديده گرفتن موانع اصلي كه از ناحيه توانمنديهاي ايران ايجاد ميشود، با بزرگ جلوه دادن توان نظامي صهيونيستها به ويژه در بعد هوايي همه چيز را تمام شده فرض كرده است. گزارشهاي ديگري نيز در اين خصوص وجود دارند كه با چنين پيش فرضهاي تمناجويانهاي تنظيم شدهاند و به جاي ترسيم واقعيات به تصوير آرزوها پرداختهاند، اما نميتوان از برخي گزارشهايي كه واقعيات را بيشتر لحاظ كردهاند چشم پوشيد. لكن در هر صورت تلاش صهيونيستها طي چند هفته اخير تثبيت پيروزي خود در تهاجم احتمالي به ايران در عرصه رسانهها هستند.
اگر بايد اعتراف كرد در جهان معاصر معمولا جنگها از طريق رسانهها آغاز ميشود بايد به اين امر مهم نيز اعتراف كرد كه در تعيين سرنوشت جنگ عوامل ديگري هستند كه موثر ميباشند و ميتوانند تا حد زيادي جاي رسانه را بگيرند. جنگها با بهانه شروع ميشوند و بهانه رژيم صهيونيستي در تهاجم احتمالي به ايران فعاليتهاي هستهاي صلح آميز ايران است، بايد در نظر داشت بهانهها عامل پيروزي نيستند. بهانهها ميتوانند آتش جنگ را شعله ور كنند و پيروزي از قواعد ديگري پيروي ميكند.
عوامل پيروزي 1- آگاهي عمومي: با وجود تلاشهاي گسترده آمريكايي ها، صهيونيستها و غربيها در مخدوش نشان دادن فعاليتهاي هستهاي ايران، گزارشهاي آژانس بين المللي انرژي اتمي به ويژه گزارش و سخنان اخير رئيس آژانس نشان داد كه ايران در فعاليتهاي هستهاي خود هيچ گونه انحرافي نداشته است و اين چيزي است كه افكار عمومي مردم دنيا از جمله كساني كه در سرزمينهاي غصب شده فلسطين زندگي ميكنند، از آن مطلع هستند.
2- حقانيت: پايبندي ايران به قوانين آژانس بين المللي انرژي اتمي و تاييد آن از سوي آژانس و نيز برخورداري بسياري از كشورهاي جهان از حق استفاده از دستاوردهاي غني سازي اورانيوم و از همه مهمتر اينكه رژيم صهيونيستي ضمن فعاليت جدي هستهاي به دور از چشم هر ناظر بين المللي چندصد بمب اتمي در اختيار دارد، اين حق مسلم را براي ايران ايجاد ميكند كه ميبايست از هرگونه دستاورد هستهاي صلح آميز برخوردار باشد و هر مجموعهاي كه با اين اقدام حق مخالفت كند عملي ناصواب و زورگويانه مرتكب شده است.
3- شكل گيري اراده جنگ: پس از پيدا شدن بهانه جنگ، اراده جنگ افروزي نيز شكل ميگيرد زيرا بهانه جويان گمان ميكنند با يافتن بهانه جنگ سكوي پرتاب به ميدان جنگ را در زير پاي خود دارند. در اين مرحله به واسطه تكوين يافتن اراده جنگ اقدامات مقدماتي لازم براي ورود به جنگ انجام ميگيرد اما سرجمع اين اقدامات براي جنگ افروزي كفايت نميكند و هر اتفاق پيش بيني نشدهاي ميتواند اين اراده را تضعيف كند.
4- تصميم براي آغاز جنگ: در مرحله شكل گيري اراده جنگ فاصله با متن جنگ زياد است زيرا توجه به كليات ميباشد اما در مرحله تصميم براي آغاز جنگ فاصله با ميدان جنگ بسيار اندك است چرا كه محاسبات دقيقتر ميشود و موضوع از عمق بيشتري برخوردار ميگردد. از آنجايي كه سرنوشت بحث در اين مرحله مشخص ميشود عناصر موثرتر وارد حوزه بررسي ميشود و تا مشخص شدن وضعيت هر يك از عناصر از حوزه بحث خارج نميشوند. به عبارتي هيچ جنگي آغاز نميشود مگر اينكه وضعيت برخي از عناصر موثر مشخص شود. به عنوان مثال ميتوان به برخي از اين عناصر اشاره كرد:
الف) اطلاع دقيق از توان خود و يقين حاصل كردن از برتري قدرت خود نسبت به دشمن
ب) شناخت دقيق از توانمنديهاي دشمن
ج) اطمينان از به پايان بردن جنگ در زمان مشخص
د) اطمينان از دسترسي به اهداف از پيش تعيين شده
هـ) تضمين درباره اينكه قادر است تلفات خود را در سقف مشخصي حفظ كند
و) دارا بودن توان لازم براي حفظ روحيه مردمي و انسجام سياسي: اجتماعي در داخل
ز) يقين داشتن نسبت به پيروزي كامل در جنگ
ح) قدرت پيش بيني و مهار حوادث غيرمترقبه در ارتباط با جنگ
ط) آشنايي و اطمينان كامل نسبت به نوع، شيوه، سطح و نحوه واكنش دشمن
چنانچه با اين شاخصها جنگهاي اخيري را كه آمريكا و رژيم صهيونيستي در منطقه به راهانداختهاند مورد مطالعه قرار گيرد ارزش اين عناصر و نقش آنها در شكست برنامه جنگي اين دو كشور متجاوز به روشني آشكار ميشود.
اگر امروزه ابزار جنگ تحول بسيار يافته و فراتر از تصور انسان پيچيده و حيرت آور شده عوامل جانبي و دخيل در جنگ هم به همان ميزان و چه بسا بيشتر متحول و در سرنوشت جنگ تاثيرگذار شده اگر چه در ظاهر چندان به چشم نيايد.
افكار عموميدر شرايط حاضر آگاهي عمومي در داخل ايران و حتي سرزمينهاي اشغالي و نيز در سطح جهاني نسبت به فعاليتهاي هستهاي صلح آميز ايران به نفع رژيم صهيونيستي نميباشد و دروغهاي تحقيرآميز دولتمردان آمريكا به شهروندان آمريكايي و مردم جهان در بحث سلاحهاي كشتارجمعي رژيم بعثي عراق و مواردي از اين قبيل مردم جهان را نسبت به اينگونه ادعاي فريبكارانه به شدت مشكوك نموده تا جايي كه براي پذيرش برخي از حقايق خود را نيازمند شنيدن آن حقايق از زبانهاي ديگر ميدانند. در چنين اوضاع و احوالي نميتوان اميد چنداني به فعاليتهاي رسانههاي رسوا شده داشت. حقانيت ايجاد و اثبات شده براي ايران با شرحي كه گذشت توان مقابله ايران و زمينه پذيرش جهاني آن را چند برابر كرده كه تنها به مقابله ايران در پاسخ به يك تهاجم نظامي ختم نخواهد شد. روزنامه «گلف نيوز» مورخ (10/4/87) با توجه به اين نكته نوشته است: «اگر اسرائيل آنقدر احمق باشد كه پس از اين تهديدات به ايران حمله كند، آنگاه بايد به ايران حق داد تا به شيوه خودش انتقام بگيرد.» عامل «حقانيت» جمهوري اسلامي ايران آنقدر تنومند و توانمند است كه قادر است بارهاي سنگين جمهوري اسلامي را تا مقصد نهايي حمل كند و يقينا در يك درگيري احتمالي نظامي تنومندتر و توانمندتر خواهد شد و اين مسئلهاي است كه رژيم صهيونيستي و هر متجاوز احتمالي ديگري هم نميتواند بدون دغدغه اساسي از كنار آن بگذرد.
اگر چه شواهد نشان ميدهد رژيم صهيونيستي با جوسازي و تبليغات و تراشيدن بهانه واهي درباره فعاليت هستهاي صلح آميز ايران خود را در مرحله شكل گيري اراده جنگ قرار داده اما كاملا مشخص است گامهايش براي ورود به مرحله بعد يعني «تصميم براي آغاز جنگ» بسيار لرزان و سست است زيرا وضعيت اين رژيم نسبت به عناصر اساسي و موثر در جنگ كاملا آشفته و نابسامان است.
رژيم صهيونيستي قادر نيست به نسبتي دست يابد كه در مقايسه با ايران او را برتر نشان دهد. آمار 500 فروند جنگنده پيشرفته كه به دلايل ويژه نميتوان از بكارگيري تعداد مشخصي از آنها اطمينان حاصل كرد شاخص دقيقي براي مقايسه توانمنديها نيست زيرا جنگ دو سو دارد و بخشي از آن در هوا و هواپيما معنا پيدا ميكند. اين قياس كمي مردود كه قوي ترين بخش ارتش رژيم صهيونيستي يعني نيروي هوايي را با چالش جدي مواجه ميكند به نحوي جدي تر ساير بخشهاي اين ارتش را به چالش ميكشاند.
بايد پذيرفت كشوري مانند ايران كه با توطئه استكبار هشت سال درگير يك جنگ سنگين و تمام عيار بود و دشمنانش پس از پايان جنگ به آن همچنان چنگ و دندان نشان دادهاند، از عهده پنهانكاري و اختفاء در حوزه مسائل نظامي خوب برآمده باشد، لذا دشمن با وجود برخورداري از فن آوريهاي نوين هيچگاه نميتواند نسبت به شناخت توانمنديهاي ايران اطمينان حاصل كند، حاصل آنكه شناخت از توانمنديهاي دشمن يك اصل تعيين كننده در جنگ است. براي اثبات ناتوانيهاي بزرگ فن آوريهاي جديد، كافي است عمليات پيروزمندانه فتح فاو و عبور حيرت آور نيروهاي ايراني از اروند در زير نگاه تيز ماهوارههاي استكبار را به خاطر آورد.
چون آغازگر جنگ هميشه پايان دهنده جنگ نميتواند باشد، زمانبندي جنگ در صورت بروز احتمالي آن از دست رژيم صهيونيستي خارج خواهد شد و از آنجايي كه براي رژيم صهيونيستي جنگ در خارج از جدول زمانبندي شده امكان ندارد، خسارات بسيار سنگيني متوجه آن خواهد شد. اين مسئله در جنگ 33 روزه به بهترين نحو نمودار شد و با تحليل رفتن توان رزمي و روحي ارتش رژيم صهيونيستي بسيار زود و سراسيمه دست به دامن آتش بس شدند و حمايتهاي مادي و معنوي آمريكا هم نتوانست بيش از چند روز بر پايداري صهيونيستها در جنگ بيفزايد. مشكل بعدي براي رژيم صهيونيستي در جنگ احتمالي با ايران وضعيت اهداف است.
صهيونيستها و ديگر دشمنان ايران در خصوص اهداف مورد نظر خود در ايران به نظر قطعي نرسيده و نخواهند رسيد. جنگ و تهاجم براي نابودي اهداف ناشناخته و يا كم شناخته با لحاظ كردن صدمات جدي كه به مهاجم وارد خواهد شد به معناي جنگ براي هيچ است. در يكي از گزارشهاي اخير «مركز مطالعاتي شوراي روابط خارجي واشنگتن» در ارتباط با اين مسئله آمده است: «ايران به اين دليل كه دائما به دليل برنامه هستهاي خود احساس خطر ميكند براي بدترين احتمالات خود را آماده كرده است. تاسيسات هستهاي خود را در مكانهاي مختلف پراكنده و كاملا محافظت شده بنا كرده است.» در همين گزارش اين پرسش اساسي مطرح شده است: «چگونه 200 جنگنده ميتواند صدها هدف پراكنده در كل مساحت جغرافيايي ايران را كه بيش از يك ميليون و 600 هزار كيلومتر مربع است، هدف قرار دهد؟»
يقينا كسي قادر نيست با قطعيت به اين پرسش پاسخ دهد. حال آنكه پاسخ صحيح و قطعي به اين پرسش بخش مهمي از يك درگيري مهم به شمار ميآيد.
حمله هوايي و نابودي محتومبرخي از كارشناسان نظامي غير ايراني معتقدند با توجه به توانمنديهاي آشكار ايران در بخش هوايي در صورت تهاجم احتمالي هواپيماهاي اسرائيلي به ايران حداقل 20 درصد آنها نابود خواهند شد. اين كارشناسان با گذاشتن علامت سوال در برابر تلفات وارد آمده به اسرائيليها در اين مرحله از ناحيه توانمنديهاي پنهان ايران انديشناك از آن عبور ميكنند و اما اظهارنظر درباره تلفات ناشي از مقابله به مثل ايران به لحاظ دامنه گسترده آن چنان هول انگيز است كه كسي جرأت ورود به آن را ندارد. در حال حاضر سكوت در برابر آن قويترين مهار است براي يك انفجار اجتماعي در سرزمينهاي اشغالي. اين موضوعي است كه شايد سرنوشت اصلي يك جنگ احتمالي در آن رقم بخورد. آيا اسرائيل محاسبه كرده تحمل چه ميزان تلفات و خسارات را دارد و آيا تضميني براي حفظ تلفات در آن سقف را دارد و مهمتر آنكه اگر ميزان تلفات لحظه به لحظه بيش از آن مقداري شد كه پيش بيني كرده بود، چه خواهد شد؟ و...
صهيونيستها به خوبي ميدانند در يك جنگ احتمالي به غير از آغازگري كه تنها ميتواند از يك جهالت آميخته با حماقت برآمده باشد هيچ چيز ديگر آن در اختيار صهيونيستها نيست. معناي چنين حركت پرهزينهاي اين است كه سد عظيمي را بشكني و در پايين دست آن در برابر سيل عظيم و مهار نشدني كه به راه افتاده است به دنبال پناهگاه بگردي. سرنوشت و فرجام چنين حركتي از پيش معلوم و مشخص است. تمام جامعه شناسان و جمعيت شناسان معتقدند كه كساني كه ساكن سرزمينهاي اشغالي هستند فاقد هرگونه مشخصهاي هستند كه ميتواند مفهوم ملت را ايجاد كند. به عبارتي آنها تنها در رو و سطح با هم ارتباط دارند و در زير و ريشه هيچ در هم تنيدگي و استحكامي كه حيات ، بقا و استمرار يك ملت را تضمين ميكند، ندارند. اين تك انسانهايي كه در ظاهر به هم نزديك و در باطن از يكديگر بسيار دور هستند براي وضعيت قرمز و خطرناك چونان بناي روي آب محسوب ميشوند. هر نسيم پيش از توفان ميتواند آنها را نابود كند و با در گرفتن توفان تكليف روشن است. چنانچه ايران اسلامي ناچار شود بخشي از خشم انساني و اسلامي خود را در ازاي يك تهاجم نسنجيده از سوي رژيم صهيونيستي در سرزمينهاي اشغالي تخليه كند در اندك زماني كه خارج از تصور رهبران صهيونيسم است جامعه سياسي اجتماعي رژيم صهيونيستي از هم فرو خواهد پاشيد. كساني كه افكار شيطاني و مستكبرانه در سر دارند و گمان ميكنند پيش از هر اقدام ايران پيكره دفاعي ايران را فلج خواهند كرد و بدين ترتيب از پاسخ كوبنده ايران مصون خواهند بود، خوب ميدانند حداكثر ارزش آرامش بخش و تسكين دهنده اين ادعا تا زماني است كه آنها دست از پا خطا نكردهاند. در غير اين صورت چنين رويا و آرزوي خوشي در كمتر از يك چشم برهم زدن جاي خود را به كابوسي تمام نشدني خواهد دارد. يقينا پاسخ كوبنده و ويرانگر ايران به يك تهاجم احتمالي از سوي رژيم صهيونيستي در نهايت منجر به ندامت كساني خواهد شد كه ديگر نيستند. فهم اين مسئله براي سران رژيم صهيونيستي در مقطع تصميم گيري و مردم ساكن سرزمينهاي اشغالي كه همچون اسيراني براي حفظ جان صهيونيستها سپر آنها واقع شدهاند ميتواند ايجاد تنبه و هوشياري كند كه تصميم ايران اسلامي بر پاسخ و واكنش قاطع و ويرانگر به هر تعدي و تجاوز بيگانه است، واكنشي كه بي درنگ در حجمي عظيم و گسترده همچون صاعقههاي مرگ بر سر دشمن فرو ميريزند.
«انستيتوي واشنگتن» به عنوان يكي از فكرانبارههاي آمريكا در گزارشي كه چندي پيش در رابطه با تهاجم احتمالي رژيم صهيونيستي به ايران منتشر ساخت از منظري ديگر به پيامدهاي آن پرداخت و ضمن تاييد يك تهاجم نظامي نوشت: «بحث در اين مورد كه يك تهاجم نظامي تا چه حد ميتواند تاسيسات هستهاي ايران را نابود كند بحثي گمراه كننده و اشتباه است. حتي اگر فرض كنيم كه تمام تاسيسات مزبور را بتوان با خاك يكسان نمود هيچ دليلي وجود ندارد كه ايران نخواهد و يا نتواند دوباره آنها را بازسازي كند. بنابراين بايد به دنبال راه حل ديگري رفت و آن اين است كه در كنار شكل گيري يك حمله نظامي، ايران را بايد به نحوي متقاعد كرد كه دست از فعاليتهاي هستهاي خود بكشد. دل بستن به حمله نظامي در صورتي كه حجيم و گسترده باشد محققا ضامن پيروزي قاطع نيست چرا كه جامعه بين المللي را متقاعد خواهد كرد كه تلاش ايران براي دستيابي به سلاح هستهاي قابل درك و توجيه كننده بوده است.»
در ميان مسائل مرتبط با يك جنگ احتمالي ميان ايران و رژيم صهيونيستي و يا آمريكا يك موضوع از همه مهمتر و تعيين كننده تر است. چيزي كه ذهن تمام تحليلگران نظامي و سياسي را به خود مشغول كرده است اينكه واكنش ايران به يك درگيري احتمالي با اين دو كشور چگونه خواهد بود. براي موفقيت در جنگ به ويژه جنگ دفاعي به هر ميزان دهليزهاي تاريك و ناشناخته و دست نيافتني بيشتر باشد احتمال موفقيت، لطمه وارد ساختن و پيروزي بيشتر است. يعني درست وضعيتي كه در حال حاضر ايران در آن به سر ميبرد، با افزايش گمانههايي كه اين روزها متخصصين خارجي در اين باره ارائه ميكنند كار بر دشمنان ايران سخت تر ميشود و پيدا و پنهان نگه داشتن اين امور از سوي ايران باعث ايجاد بي تصميمي و يا اتخاذ تصميمات سست در نزد دشمن شده است. بدون داشتن شناخت صحيح از چنين دهليزهاي تاريك و خوف انگيز نميتوان يك جنگ سرنوشت ساز را مديريت كرد.
سايه مرگ بر سردشمن مهاجمآغاز كردن جنگ در چنين وضعيتي حركت در سايه مرگ و فرو رفتن در كام مرگ است. ايران اسلامي آماده است تا در زماني نامشخص با آزاد ساختن سفيران مرگ از دهليزهاي ناپيدا نابخردان مستكبر را عبرت آيندگان كند.
«مگنوس رانسترب» عضو مركز مطالعات «تهديدهاي نابرابر» دانشكده دفاع ملي استكهلم سوئد ميگويد: «يك چيز براي دستگاه اطلاعاتي آمريكا بسيار مهم است و آن پيش بيني واكنش ايران است... شديدا ترديد دارم كه اگر ما (آمريكايي ها) به ايران حمله كنيم آيا ميتوانيم عواقب آن را تحمل كنيم يا خير؟» به نظر ميرسد چنين دغدغهاي براي اسرائيليها بيشتر باشد. ديوانگان نميتوانند به بهانه ديوانگي آسيب رسان و رها باشند. ايران آماده است هر ديوانه رهايي را به بند بكشد اگرچه آن ديوانه رژيم صهيونيستي باشد. ان شاءالله
منبع: صبح صادق