مشاور هنري رئيسجمهور، در نامهاي به رئيس سازمان صداوسيما، نسبت به ساخت ديرهنگام انيميشن حمله ناو آمريكايي به ايرباس ايراني در سيما و انعكاس نادرست اين حادثه در انيميشن يادشده، واكنش نشان داد.
به گزارش فارس، جواد شمقدري در اين نامه آورده است: حقير در اين سطور در پي آن نيستم كه ميزان موفقيت يا شكست حضرتعالي و همكاران سختكوشتان را ارزيابي و قضاوت كنم، اما ميخواهم با اشاره به يك مصداق عملي كه در دوران مسئوليت شما تحقق يافته نشان دهم كه چگونه اكثر دلسوزيها، فعاليتها و برنامهريزيها به سرنوشت «هباء منثورا» تبديل ميشود و گاه نتيجه همه اين خلاقيتها، تلاشها و سياستگذاريها، در مقام عمل، به سرنوشت محتوم «فاحبط اعمالهم» ميرسد و نه تنها اجري نخواهد داشت كه بايد پاسخگوي تحريفها، تخريبها و ضرباتي بود كه بر باورها و ارزشها زده شده است.
وي ميافزايد: پس از گذشت بيست سال از حادثه دردناك و ددمنشانه ساقط كردن هواپيماي مسافربري ايران در خليج فارس توسط ناو وينسن آمريكايي، امسال شاهد بوديم سيما با يك فيلم سينمايي انيميشن، به انعكاس اين حادثه پرداخت. اقدامي كه بايد سالها پيش صورت ميگرفت تا امروز در بيستمين سالگرد اين جنايت ضدبشري، شاهد دستكم بيست اثر سينمايي تلويزيوني در اين موضوع باشيم كه اين گونه نشد.
هرچند اين اقدام يعني پرداختن به يكي از جنايات شيطان بزرگ در خور تقدير است و اتفاقا فيلم نمايش داده شده در استاندارد هنري و زيباشناسي از يك سطح مطلوب برخوردار است، اما آنچه همه اين زحمات و تلاشها را بر باد داد، رويكرد و نگاه سازنده اين اثر و نوع روايت او از اين حادثه دردناك بود.
شمقدري گفت: كارگردان اين فيلم كه در بازنويسي نهايي فيلمنامه نيز نقش اساسي را داشته نه تنها نخواسته است عمق جنايت را در ذهن مخاطب خود جا بيندازد كه اتفاقا تلاش كرده عاملان اين حادثه، يعني سربازان و فرماندهان آمريكايي را از هرگونه اتهام ضدبشري پاك و پيراسته كند.
به اعتقاد شمقدري، سازندگان اين فيلم انيميشن، همذاتپنداري مخاطب را با مظلوم و ظالم به يك ميزان پرداختهاند و اتفاقا عناصر و عواملي كه باعث اين دردسرها شده اند نيروهاي سپاه و بسيجي هستند كه با قايقهاي تندروي خود در منطقه خليج فارس به شكل مرموزي براي همه مزاحمت ايجاد ميكنند و باعث بر هم خوردن نظم و آرامش همه شدهاند و البته در چنين موقعيتي هر اتفاق ناگواري ممكن است رخ دهد كه بديهي است پاسخگوي اصلي همان كساني هستند كه با نظم نوين جهاني كنار نميآيند!
اين كارگردان در ادامه از رئيس سازمان صداوسيما پرسيده است: جناب آقاي ضرغامي چه اتفاقي ميافتد كه فيلمنامه مصوبي كه آمريكا را شيطان بزرگ نشان ميدهد پس از دريافت بودجه در مسير ساخت و توليد، تبديل به فيلمي ميشود كه همه مسئوليت اين جنايت بزرگ بر گردن شيطانكهايي ميافتد كه مأموريت فريب آدمها را دارند، آدم هايي كه حتي در وقت قريب خوردن نيز اراده از آنها سلب ميشود. آدمهاي خوبي كه با يك افسون شيطانك ناخواسته كنترل اراده خود را از دست ميدهند و دست به خطا ميزنند. به راستي اگر پنتاگون قرار بود فيلمي در خصوص اين حادثه بسازد و در عين حال اصل واقعه را منكر نشود جز اين داستانسرايي ميكرد؟!
شمقدري تصريح ميكند: مشكل صداوسيما اين نيست كه مديريت دلسوز و ارزشگرا در رأس آن ندارد بلكه سيستم نظارت و ارزيابي تحليل آثار و مخاطبشناسي و تأثيرگذاري توليدات يا فشل است و يا اصلا وجود ندارد. در واقع به مانند آن شهري است كه علايم و تابلوها بر اساس قوانين راهنمايي و رانندگي در هر كوي و برزن و بزرگراه نصب شده اما هيچكس به آن اعتنايي نميكند و پليس نيز با فرض اين كه همه اصول و قواعد رانندگي را رعايت ميكنند به مرخصي رفته و يا اساسا پليس براي اين نظارت هيچ برنامه و دستور كاري ندارد.
به گفته وي، ما امروز با يك تشتت بياني و ارزشي در ميان توليدات هنري رو به رو هستيم. امروز نقاط سياه و سفيد در بعضي آثار خاكستري شده و در مواردي متأسفانه جابه جا گشته است.
اگرچه هنرمندان و به خصوص نخبگان آنان، مقصرند و به تاريخ و نسلهاي آينده بايد پاسخگو باشند، اما نميتوان از بيبرنامگي و بي تدبيري و از آن بدتر ناآگاهي مديريتهاي فرهنگي غافل ماند. مديريتهايي كه گرفتار روزمرگي شده و اولويتهاي كاري خود را فراموش كردهاند و دوست و دشمن را عوضي ميگيرند و گردنههاي مهم فرهنگي را به عناصر خود باخته و بعضا بي اراده و سست عنصر ميسپارند و بودجهها و اعتبارات را به چاه ويلي ميريزند كه نه تنها هيچ گاه پر نميشود كه اگر هم ثمري داشته باشد دريغ كه آب گوارا به جان تشنه مخاطبان خود بنوشاند.
شمقدري در اين نامه يادآور شده است: امروز عرصه مديريتهاي فرهنگي ما در صدا و سيما، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، سازمانها و نهادهاي ديگر فرهنگي بايد در پرتو شعار امسال رهبر معظم انقلاب اسلامي، به نوآوري و شكوفايي روي آورند و راههاي جديدي را در مسير خالق ايده، تصويب آثار، نظارت و حمايت توليدات بجويند و از همه مهمتر بايد بيش از آنكه بخواهند به يادداشتهاي كاغذي اعتنا كنند به پاسداشتهاي ذهني و آرماني هنرمندان اهميت بدهند.