زنی در دام عشق خیالی

من در اين مدت نمي توانستم حرفي بزنم چون تا مي خواستم چيزي بگويم بهروز با چاقو تهديدم مي کرد و حتي تهمت هاي زشت و ناروايي مي زد. با اين وضعيت روزگار سختي را پشت سر مي گذاشتم و با تاسف بايد بگويم خانواده ام نيز حاضر نيستند مرا ببينند و هيچ گونه ارتباطي با آن ها ندارم تا دست کم با آن ها درد دل کنم و راهنمايي بگيرم.
کد خبر: ۱۳۷۲۳۰
|
۳۰ آذر ۱۳۸۹ - ۱۰:۱۸ 21 December 2010
|
18312 بازدید
|
۸
خراسان: با ديدن بهروز قلبم به تپش مي افتاد و عقل از سرم مي پريد. اعتراف مي کنم با اين که ۱۳ سال بيشتر نداشتم يک دل نه صد دل عاشق شده بودم و متاسفانه درک نمي کردم چرا پدر و مادرم به خواستگاري پسر مورد علاقه ام جواب رد داده اند.

بهروز و خانواده اش ۲ بار به خواستگاري ام آمدند ولي والدينم با ترش رويي مي گفتند دخترمان خيلي کوچک است و بايد درس بخواند.

زن جوان آهي کشيد و افزود: من احساس مي کردم پدر و مادرم سد راه خوشبختي ام هستند و براي همين هم با آن ها سر لج بازي گذاشتم. متاسفانه بعد از مدتي تحت تاثير حرف هاي عاطفي که بهروز مي زد همراه او از خانه فرار کردم و ما يک هفته، خودمان را در منزل پسر عموي او مخفي کرديم.

با اين اشتباه بزرگ و آبروريزي که به بار آورده بوديم پدر و مادرم به ناچار با ازدواج من و بهروز موافقت کردند و مراسم عقدکنان خيلي سريع و با عجله برگزار شد.ما با اين تصور که قله هاي عشق را فتح کرده ايم زندگي مشترک خود را آغاز کرديم اما والدينم از آن به بعد مرا طرد کردند و اجازه ندادند به خانه شان بروم.

هنوز چند ماه نگذشته بود که فهميدم بهروز به مواد مخدر اعتياد دارد. او اهل کار نبود و تمام وقتش را با دوستان معتاد خود بالاي پشت بام و در کنار کفترهايش سپري مي کرد.من مجبور بودم براي تامين خرج و مخارج زندگي مان در کارگاه توليدي شوهر خواهرم مشغول کار شوم و ۱۷ سال از بهترين ايام عمرم را با کارگري و زحمت شبانه روزي سوزاندم و از دست دادم.

متاسفانه اين مرد بي مسئوليت تنها دخترمان را از سن ۳ سالگي به مواد مخدر آلوده کرد و مهسا که الان ۱۵ ساله است به کريستال اعتياد شديد دارد.چند ماه قبل بهروز دخترمان را با بهانه ازدواج موقت به مردي ۶۱ ساله داد و آن مرد حيوان صفت نيز پس از رسيدن به خواسته هاي پليدش بچه ام را رها کرد. بعد از اين موضوع دخترم به فساد اخلاقي کشيده شده است و ...!

من در اين مدت نمي توانستم حرفي بزنم چون تا مي خواستم چيزي بگويم بهروز با چاقو تهديدم مي کرد و حتي تهمت هاي زشت و ناروايي مي زد. با اين وضعيت روزگار سختي را پشت سر مي گذاشتم و با تاسف بايد بگويم خانواده ام نيز حاضر نيستند مرا ببينند و هيچ گونه ارتباطي با آن ها ندارم تا دست کم با آن ها درد دل کنم و راهنمايي بگيرم.

ولي بالاخره عقده هاي دلتنگي ام ترکيد چرا که شوهرم و دخترم براي تامين مواد مخدر دست به زورگيري و سرقت زده اند و امروز توسط پليس دستگير شده اند. من در اين سال ها به طور تمام وقت درگير کارگري بوده ام تا بتوانم خرج زندگي را در بياورم و نمي توانستم فرزندم را سرپرستي کنم تا او به اين سرنوشت شوم دچار نشود.
اشتراک گذاری
تور تابستان ۱۴۰۳
بلیط هواپیما
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۸
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۲:۰۹ - ۱۳۸۹/۰۹/۳۰
خود کرده را تدبیر نیست
منصوره
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۲:۱۹ - ۱۳۸۹/۰۹/۳۰
یه نمونه مشابه این را ما در اقواممان داشتیم که به خیال خود در 15 سالگی عاشق شد و همینکحتی جا و مکانی هم ندارد . واقعا باعث تاسف است ای کاش دختران به جای عاشق شدن کمی عاقل باشند. زندگی خود را با نگاهی به تباهی نکشانند.
سلام
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۳:۰۶ - ۱۳۸۹/۰۹/۳۰
به نظر من اولین گام شما بهترین گام شما نیز هست سعی کنید پل های شکسته را از ابتدا مرمت کنید یعنی از خانواده تان شروع کنید
اگرچه تفکر شما این است که انها نمی پذیرند اما من بر خلاف شما فکر میکنم لطفا شما با اصرار اما با عزت نفسی محکم شروع کنید حتما درست میشود
علت شکست های پی در پی شما نیزنبود تکیه گاهی مطمئن میباشد
ازخدا کمک بگیرید وبا این تفکر که خدا میخواهد و میشود جلو بروید
برادر کوچک شما
رامین
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۳:۵۱ - ۱۳۸۹/۰۹/۳۰
امان از مواد مخدر
امان از انحطاط فرهنگی
امان...
برچسب منتخب
# دولت چهاردهم # اسماعیل هنیه # مسعود پزشکیان
الی گشت
قیمت امروز آهن آلات
نظرسنجی
پاسخ های رئیس جمهور پزشکیان در اولین نشست خبری را چطور ارزیابی می کنید؟